در این کتاب به مسائل تربیتی از دیدگاه اهلبیت(ع) پرداخته شده که شامل مباحث: "منافع مادی و معنوی روزه, آثار تقوی در عرصه گاه حیات جسم و جان, ارزیابی دانش و دانشمند, آداب تربیت نفس, راه سلامت, انسان و ارزشها, آثار خطرناک سیئات اخلاقی, دنیای ممدوح و مذموم, حکومت عدل و جور, نشانه های حقیقت و عوامل تربیت" می باشد
مقدمه کتاب
مسئله تربيت، و مؤدب بودن بآداب انسانى، ازديرباز مورد توجّه بيداران بوده، و روزگار و عصرى را از توجّه باين واقعيّت مهم خالى نميتوان ديد.
ژرفنگران بر اين عقيده بودند، كه انسان بدون آراسته بودن به مسائل تربيتى، درنده موجوديست كه كسى از آسيب و شرّش در امان نيست.
اين حقيقت را در تمام كتب آسمانى، و نوشتههاى تربيتى گفتهاند كه تربيت براى هر انسانى بمنزله روح براى بدن و جان براى جسم است.
باخبران از حقايق، خطّ حيات را منهاى مسائل عالى تربيتى و آداب و سنن انسانى، خطّى تاريك و ميدانى ظلمانى، و جادهاى خطرناك و راهى نكبتبار و شقاوتآفرين مىدانند!
مصلحان عاليقدر مىگفتند: تنها سرمايه پرسود انسان ادب است، و بدون اين سرمايه، انسان موجودى فاقد ارزش و مردهاى زندهنماست.
در صورت فقدان تربيت، زندگى بشر از جنگليان وحشى بدتر، وص فحه حيات منشأ آثار شوم و تجاوز و بيدادگرى است.
تربيت زيربناى حيات، اساس فضيلت، ريشه حقيقت، نور راه، فروع جان، و رهنماى انسان بسوى سعادت در همه شئون زندگى است.
هيچچيز باندازه مسئله تربيت، آگاهان بيداردل را بخود مشغول نداشت، و بحق بايد گفت:
چيزى در برنامه حيات بشر، همچون تربيت و ادبا ز اهميّت و عظمت برخوردار نيست.
اگر گفته شود: مسئله تربيت از ضرورىترين مسائل حياتى، و از اساسىترين برنامههاى زندگى است، سخنى بگزاف گفته نشده، و حرفى به اغراق در ميان نيامده.
شما ميدانيد كه هر انسانى در عرصهگاه پرارزش حيات، بتناسب انسان بودنش داراى حقوقى است: حق حيات، حق عقل، حق تعليم و تعلّم، حق آزادى، حق بهرهورى از سفره گسترده طبيعت باندازه لزوم، حق كار، و ساير حقوقى كه در طول اعصار و قرون براى بشر، بوسيله بيداران راه بازگو شده.
بدون شكّ بايد حقوق لازم هر انسانى از جانب انسان ديگر رعايت گردد، و كسى حق تجاوز بحقوق ديگرى را گرچه باندازه يك ارزن باشد ندارد، ولى آيا ميتوان باور كرد كه بدون آراسته بودن به نور تربيت امكان رعايت حق ديگران وجود داشته باشد؟!
شما ميدانيد كه در طول تاريخ بسيارى از مردم از هر صنف و طبقهاى بحقوق حقه ديگران تجاوز كرده، و گاهى شدّت تجاوز و بيدادگرى را از حدّ اقتضاح گذراندهاند!!
آيا تجاوزاتى كه بر بشر گذشته رفته، و ظلمهائى كه هم اكنون بدست ابرگرگان فعلى نسبت بملل مظلوم انجام ميگرد، جز محصول عدم تربيت انسان بوده؟!
راستى اگر فرد فرد فرزندان آدم آراسته بفروغ تربيت بودند، از ظلم و تجاوز مىتوانستيد خبر بگيريد، مگر محصول عالى تربيت جز عدل و داد، و قسط و كرامت و ايثار و گذشت، و عشق و محبت چيز ديگرى است؟
خود ما تاكنون چقدر بحق ديگران تجاوز روا داشتهايم، و از طرف ديگران چه اندازه بر ما ظلم رفته، بنظر شما اگر ما و ديگران دل و جان از نور تربيت روشن داشتيم، ظلمى از ما سر ميزد، و ديگران بما تجاوز روا ميداشتند؟
موقف تربيت، و موضع اين مسئله، و اهميت و ارزش اين واقعيّت گمان نميرود بر احدى پوشيده باشد، راستى كيست كه از ارزش والاى ادب و تربيت بىخبر باشد.
گو اينكه از ابتداى شروع حيات انسانى، دلسوزان براى ارائه تربيت، و آراسته كردن انسان بحقايق انسانى، و فضائل اخلاقى همت گماشتند، و بطرح مسائل تربيتى در عرصهگاه حيات اقدام كردند، ولى در اين ميان بايد گفت: مهمترين نقش بر عهده انبيا و امامان و كتب پرارزش آسمانى بود.
البته نبايد گفتار حكيمانه حكيمان و عرفان مثبت عارفان را از نظر دور داشت، ولى بايد باين نكته توجه كرد، كه بخاطر عقل محدود، و دانش ناقص ايشان، نميتوان بآنچه از آنان در دست است بعنوان اصول مسلم تربيتى تكيه كرد، بلكه بايد آنچه را از گفتار و نصايح و راهنمائىهاى آنان همانند يا نزديك به مسائل پيامبران و امامان است پذيرفت، و از بقيّه آن با كمال احترام صرف نظر كرد.
ولى فرهنگ انبيا و امامان كه خوشبختانه معيارش قرآن است، بايد بتمام معنى مورد توجه قرار بگيرد، و بايد گفت: انبياء و يا به تعبير ديگر وحى كه مجموعه قوانين تربيتى و اجتماعى و سياسى و اقتصادى و خانوادگى است، از نظر جامعيت و كمال و تكاملآفرينى قابل مقايسه با ساير فرهنگها نيست. و اين جامعيّت بخاطر اينست كه وحى بهتر از هر فرهنگى آشناى بكارگاه وجود انسان و نيازهاى مادى و معنوى اوست، از اين نظر آنچه را ارائه ميدهد هماهنگ با فطرت و عقل و انسانيت انسان و خير دنيا و آخرت اوست.
و بهمين خاطر ما در هيچ فرهنگى نظير تربيتشدگان مكتب انبيا و امامان را در هيچ بعدى از ابعاد حيات نمىبينيم.
در اين فرهنگ، انسان با توجه به ايمان به خدا و روز قيامت، و قواعد عالى تربيتى آنچنان مؤدب بآداب و منوّر به نور تربيت ميگردد، كه از جانب او نه اينكه بجانبدارى ضرر نميرسد بلكه حيات و زندگىاش براى همه انسانها بهترين منبع خير و برترين مايه بركت است.
انسان با قرار گرفتن، در سايه تربيت انبيا، عالمى بصير، دانشمندى بينا، موجودى پرخير، وجودى بر ثمر، مشكلگشائى بىنظير، انسانى صادق، جوانمردى وفادار، صفاپيشهاى با مروّت، عادلى برجسته، حكيمى وارسته، آگاهى پيراسته، بشرى جامع، زندهاى كامل، و خليفة اللهى بمعناى واقعى خواهد شد.
تربيت و قواعد محكم آن، نور دل، حلّال مشكل، فروغ جان، صفاى روان، منبع بركت، ظرف حقيقت، و ريشه شرافت واصالت است.
تربيت، وقارا نسان، سرمايه بشر، مايه حيات، آسايش زندگى، علّت بايندگى، راه بندگى، خير دنيا، و سعادت آخرت است.
تربيت عالىترين فصل مميز انسان از حيوان، علت پيروزى، دليل بهروزى، شعار آزادگى،پرچم افتخار، عزّت جامعه، و بهترين راه انسان براى رسيدن به قرب خداى منّان است.
اينجانب، بجاى طولانى كردن مقدمه، شما را به مطالعه مسائل كتاب، كه صفحه بصفحهاش از وحى و كلمات پرارزش انبيا، و فرهنگ امامان، سرچشمه گرفته دعوت كرده، تا خود شما در طول خواندن كتاب، به ارزش مسئله تربيت پى برده، و بآثار پربار معارف اسلامى و قواعد تربيتى، و اينكه اين آثار و قواعد محكمترين و برترين قواعد و برنامههاست آگاه شده، و باين نتيجه برسيد كه براى پهن كردن سفر، عدل و قسط كه هدف عالى پيامبران خدا بوده، چارهاى جز گسستن از مكتبهاى غير خدائى و پيوستن به مكتب سعادتبخش اسلام نيست، و در اين جا فقط به ذكر چند نكته بسنده كرده و خوانندگان عزيز را به دقت در آن چند نكته دعوت مىكنم:
1- در تمام اين اوراق سعى شده، بر برنامههاى تربيتى اسلام بگونهاى اشاره رود كه براى همگان قابل فهم و درخور عمل كردن باشد.
2- در اين نوشتار، در پاورقيها تنها به ذكر شماره آيات قرآن و مصدر و منبع روايات پر اهميت اسلامى در مسئله تربيت اشاره رفته، و بقيه برنامههاى كتاب و نيز تدوين عناوين مباحث ابتكار اين فقير الى اللّه است، و اگر در ضمن چند صفحه جمله يا قطعهاى از آثار علمى نقل شده باشد بمدرك آن اشاره شده است.
3- تمام بخشهاى كتاب از ابتدا تا پايان همچون دانههاى زنجير بهم پيوسته، ولى در عين حال براى افراد كمحوصله، و تازهكار، هم بخشش براى نماياندن يك، يا چند مسئله مهمّ تربيتى تقريبا مستقل و جداى از بخشهاى ديگر است.
4- استفاده از مطالب اين نوشته در جلسات سخنرانى، و مذهبى، بوسيله سخنرانان محترم اسلامى و گويندگان متعهد، و معلّمان باارزش فرهنگى، و همچنين بهرهگيرى از مطالب آن در تنظيم مقالات و تأليفات بدون ذكر مأخذ مجاز و ازاد است