به گزارش خبرگزاری رسا به نقل از پژوهشگاه علوم و فرهنگ اسلامی؛ متن زیر حاصل گفتوگو با حجت الاسلام محمدحسین پوریانی مدیر مرکز مطالعات فرهنگی اجتماعی پژوهشگاه علوم و فرهنگ اسلامی درباره مسأله کاهش جمعیت و خطرات و آسیبهای آن است:
چه چیزهایی را عامل سقوط یک تمدن میدانید و آیا میان این عوامل و مسأله جمعیت، تناسبی وجود دارد که بتوانند بر هم تأثیر بگذارند؟
سقوط یک تمدن به عوامل مختلفی بستگی دارد، مانند انسجام نداشتن یا نبود وحدت، بیتدبیری در لایههای مختلف، نبود برنامهریزی صحیح کوتاه مدت یا بلندمدت، تعادل نداشتن با دیگر دول و ملل، خرافه گرایی، عالمانه عمل نکردن و... . یکی از این عوامل هم میتواند مسئلۀ جمعیت باشد. وقتی جمیعت بالندگی داشته باشد، طبیعی است که تمدن نیز پیشرفت خواهد کرد. بنابراین، باید جمعیت را هم به لحاظ کمی و هم کیفی ارتقا دهیم. جمیعت، فاکتور و عامل مهم برنامهریزی در سطح کلان است که میتواند تسریعکننده و زمینهساز تمدن باشد. پس طبیعی است که برای جلوگیری از سقوط تمدن هم راهکارهای مختلفی وجود دارد؛ اما به طور مشخص در ارتباط با مسأله جمیعت و اینکه این مسأله چقدر میتواند از سقوط یک تمدن جلوگیری کند، نکات و مسائل مختلفی را میتوان در نظر گرفت، مانند تفکیک وظایف، هدفمند کردن جمعیت، سازگاری با فعالیتهای موجود و تمدن سازی. به طور کلی، با برنامهریزی برای جمعیت و هدایت آن به سوی رشد و تعالی به طور طبیعی، میتوان از سقوط یک تمدن جلوگیری کرد و این خود، به عنوان یک عامل میتواند بر رشد جمعیت تأثیر بگذارد.
به این نکته باید توجه کنیم که جمیعت، موضوع مهم جامعه است که در کنار شاخص اقتصادی و اجتماعی میتواند تأثیر زیادی بر توسعه و گسترش یک اندیشه و فرهنگ بگذارد. با تحول جمعیت، مسائل جدیدی زاده میشود که اگر به آنها توجه شود، میتواند گرهگشا باشد؛ اما این را هم نباید از یاد ببریم که این مسأله زمانبر است، حالا چه در جهت افزایش جمعیت و چه در جهت کاهش آن.
دیدگاه اسلام دربارۀ پرورش و ازدیاد نسل چیست و چه راهکارها و تدابیر اقتصادی، اجتماعی و حتی فرهنگی برای آن در نظر گرفته است؟
آیات و روایات بسیاری داریم که دربارۀ مطلوبیت ازدواج، فرزند آوری، تشویق به فرزند آوری، نهی از کشتن فرزندان به دلیل فقر و سرزنش شدید کسانی که این عمل قبیح را مرتکب میشدند، سخن گفته شده است؛ چنان که در حدیث معروف رسول خدا (ص) آمده: «ازدواج کنید تا من به افزایش شما بر دیگر امتها مباهات کنم.» پس سنت و سیره هم موافق این امر بوده است و شما میبینید اهلبیت (ع) به این امر اهتمام داشتهاند؛ اما اسلام به کیفیت جمعیت هم توجه ویژهای دارد و کمیت را همراه با کیفیت مطرح میکند.
دربارۀ تدابیر مختلف در کنار افزایش جمیعت، باید توجه کرد که اسلام از کنار این مسأله به سادگی عبور نکرده است. به عنوان مثال، قاعدۀ عسر و حرج را داریم؛ یعنی کسی که از نظر اقتصادی در مضیقه بوده، طبیعی است که نباید با دست خودش عواملی را ایجاد کند که بیشتر در مضیقه قرار گیرد. اسلام شرایط زمانی و مکانی و اقتضائات و به خصوص اقتضائات اقتصادی را در نظر گرفته است. شنیدید در ضربالمثلها که «هر آن کس که دندان دهد، نان دهد» یا سفارش شده «مؤمن هرچه بیشتر تلاش کند، برکت بیشتری میگیرد»؛ اما این را هم باید در نظر گرفت که مؤمن باید تدبیر هم داشته باشد، زندگیاش را با تدبیر عالمانه پیش ببرد و البته که در کنار تدبیر فردی، تدابیر دولتمردان و تدابیر اجتماعی و... هم باید در نظر گرفته شود. بنابراین، اسلام صرفاً بدون اینکه شرایط را در نظر بگیرد، به آوردن بچه سفارش نکرده؛ بلکه شرایط مختلف را هم در نظر گرفته است.
سیاستهای جمعیتی را که نظام در گذشته در پیش گرفت، چطور ارزیابی میکنید؟ چه آسیبها و اشکالاتی داشته است؟
بگذارید اول دربارۀ خود جمیعت صحبت کنیم، بعد ببینیم سیاستهای جمعیتی نظام چگونه بوده است.
دربارۀ جمعیت، چهار نظریه مطرح است: یکی، نظریۀ طرفداران افزایش جمعیت است؛ دوم، طرفداران نظریۀ کاهش جمعیت؛ سوم، طرفداران نظریۀ حد تناسب جمعیت و چهارم، طرفداران جمعیت ثابت.
بر اساس نظریۀ طرفداران افزایش جمعیت، کُرۀ زمین به طور نامحدود امکانات و منابع لازم برای حیات و رفاه انسانی را داراست. پس نباید از افزایش جمعیت بترسیم؛ بلکه برعکس از این مسئله، باتوجهبه مزایا و محاسنی که میتواند داشته باشد، باید استقبال کرد؛ چون میتواند در افزایش قدرت جامعه تأثیرگذار باشد. چنان که میبینیم، دین یهود پیروانش را به افزایش جمعیت و پراکندهشدن در سراسر جهان تشویق میکند. دین مسیح به ازدواج و افزایش جمعیت سفارش میکند. آیینهایی مثل هندوئیسم و بودائیسم و دین زردتشت هم تعدد اولاد را نشانۀ برکت و توجه خداوند دانستهاند و اسلام هم با افزایش جمعیت موافق است و اشاره کردیم که بهویژه با فرزندکُشی و سقط جنین بهجهت ترس از فقر و تنگدستی مبارزه کرده و آن را گناه بزرگی میداند.
برعکس طرفداران افزایش جمعیت، مخالفان افزایش، معتقدند افزایش بهتدریج به فقر و تنزل سطح زندگی خانواده و جامعه منجر میشود. پس باید راهکارهای مختلفی را برای جلوگیری از این افزایش به اجرا درآورد. شاید بهنوعی کشیش انگلیسی «توماس مالتوس» را بتوان معروفترین نظریهپرداز مخالف افزایش جمعیت دانست.
طرفداران ثبات جمعیت هم نه با افزایش موافقاند و نه با کاهش آن؛ بلکه معتقدند وقتی جمعیت به یک حد مشخص و کافی رسید، دیگر نباید افزایش یا کاهش داشته باشیم؛ زیرا دگرگونیهای مداوم جمعیت، تعادل نظام اجتماعی را بههم میزند. طبیعی است که ثابت نگهداشتن جمعیت کار بسیار دشواری است و این نظریه طرفداران چندانی هم ندارد.
نظریۀ چهارم، تناسب جمعیت است؛ یعنی در زمانیکه لازم است جمعیت افزایش پیدا کند، به آن سمتوسو حرکت کنیم، زمانی که لازم است کاهش پیدا کند، جهتگیریمان به آن سمت باشد. هدف طرفداران این نوع جمعیت هم، سلامتی جامعه و خانواده است و به مسائل انسانی هم توجه بیشتری میشود.
اما دربارۀ سیاستهای جمعیتی در کشور، بد نیست نیمنگاهی هم به گذشته کنیم. سیاست کنترل جمعیت از سال 1352 در کشور آغاز شد که با پیروزی انقلاب متوقف و مجدداً از سال 1365 آغاز شد و تا امروز که جمعیت ایران در سال ۱۳۹۱ به ۷۵ میلیون نفر رسید، ادامه یافت. از سال ۱۳۴۵تا۱۳۶۵، جمعیت ایران دو برابر شد. این روند رشد بعد از سیاست کنترل جمعیت، از سال ۱۳۶۵تا۱۳۷۵، افزایش جمعیت از رشد طبیعی ۳. ۴ به رشد ۱. ۹۶ در سال رسید که بر اساس پیشبینیهای انجامشده، رشد جمعیت ایران از ۱۰ سال آینده بسیار کُند میشود تا جایی که از سال ۱۴۲۵ به بعد، رشد جمعیتی ایران منفی خواهد شد. اگر این روند همچنان ادامه پیدا کند، در سال ۱۴۲۵، همانند کشورهایی ازجمله آلمان با جمعیت سالمند روبهرو شویم و تنها 1۶درصد مردم زیر ۱۵ سال خواهند بود.
رشد باروری زنان در سال 1365 میانگین هفت فرزند بود؛ اما در سال 1388، به میانگین 1.8 فرزند رسید. علت این موضوع هم مسائلی، مانند افزایش سن ازدواج، تغییر نگرش زوجهای جوان به ابعاد خانواده، گرایش بیشتر جوانان به ادامه تحصیل، تمایل به داشتن فرزند کمتر، افزایش رشد بانوان در بازار کار و... بوده است. حالا اگر این روند با همین علتها، همچنان ادامه پیدا کند، خسارتهای زیادی بر کشور وارد خواهد شد.
چه راهکارهایی در کوتاه مدت، برای اصلاح سیاستهای جمعیتی پیشنهاد میکنید؟
ببینید، الآن رژیم اشغالگر قدس با اینکه نه پیشینهای دارد و نه سرزمینی؛ اما برای جمعیتش سیاستهای خاصی دارد. آنها درمقایسهبا مسلمانان کم هستند؛ اما دراینزمینه، با جهت و برنامه حرکت میکنند؛ به عنوان مثال برای ازدواجهایشان برنامههای خاص دارند و دربارۀ اعتقاداتشان محکم هستند و به نوعی اعتقاداتشان نفوذناپذیر است. ما هم باید در این مسیر محکم باشیم. در سیستم آموزشی ما ضعفهایی وجود دارد، باید بکوشیم این ضعفها را به طور جدی برطرف کنیم. از دشمن هم میتوان درس گرفت. امروزه، رشد کمّی جمعیت، مسئله مهمی است؛ چون در مسائل مختلفی ازجمله نظامی تأثیر بهسزایی دارد. ولی باز هم تأکید میکنم که از نظر اسلام باید کیفیت هم در کنار کمیت تقویت شود. باید در برنامههای رشد جمعیت، برنامههای اقتصادی، فرهنگی و... نیز متناسب با آن برنامهریزی شود، باید اتقان و ایمان و خداباوری را با تکنیکهای مختلف تقویت کنیم.
اگر راهبردهای کلان نداشته باشیم و فقط به راهکارهای ابتدایی و دمدستی اکتفا کنیم، دچار خسران میشویم. راهبردهای کلان و ملی و نیز برنامهریزیهای کوتاه مدت شاید از نظر بعضیها اثرگذار نباشد؛ اما به طور قطع بیتأثیر نیست. باید سیاستهای افزایش جمعیت، تقویت و تمام برنامههایی که مربوط به کاهش جمعیت است، در عمل حذف شود و در کنار آن، سیاستهای افزایش جمعیت بهدرستی اجرا شود و نگرشها تغییر یابد. مشکلات مختلف فرهنگی و اقتصادی، آموزشی و سیاسی دربارۀ جمعیت، کـاهش درآمد خانوارها، افزایش نابرابری اقتصادی، افزایش هزینههای مسکن، خوراک و...، از جمله مسائلی بودند که در کاهش جمعیت نقش مؤثری ایفا میکنند، بنابراین باید به اصلاح این عوامل پرداخت.
پوشش کامل بیمهای رایگان برای ناباروریهای اولیه و ثانویه، سابقۀ کار درنظرگرفتن برای مادران شاغلی که سه فرزند دارند، مرخصیهای استعلاجی دو هفتهای برای پدر، مرخصی نه ماه با حقوق برای مادر، اعطای تشویقی، ازبینبردن قباحت فرزند آوری توسط گروههای تأثیرگذار، مثل رسانه که در گذشته تبلیغ خانوادۀ کمجمعیت را میکرد و الآن باید برعکس باشد؛ زیرا تأثیر مهمی در کاهش دیدگاههای منفی دارد و... . همۀ اینها میتواند در تغییر نگرش و افزایش جمعیت تأثیرگذار باشد. این برنامه زمانبر است؛ اما اگر عالمانه عمل کنیم، به طور قطع میتوانیم از فاجعۀ جمعیتی جلوگیری کنیم./908/د101/ن