نوشته زیر برگرفته از کتاب «نسیم مهر» (متن پیاده شده برنامه پرسش و پاسخ رادیویی استاد حسین دهنوی) می باشد.
امام سجاد (علیه السلام) می فرمایند: «... حق فرزند تو این است که بدانی او پاره ای از وجود توست و در نیکی و بدی خود در این دنیا به تو وابستگی دارد و تو در تربیت و ادب آموزی و خداشناسی او مسئولیت داری و باید او را در اطاعت فرمان خدا کمک رسانی. در احسان به او پاداش می گیری و در بدی به او کیفر می بینی». (رسالهی حقوق) |
پاسخ:
هر کسی که بخواهد در مسیر تربیت گام بردارد، مربی است و باید ویژگیهایی داشته باشد.
برخی از مهمترین ویژگیهای مربی چنین است:
1. اخلاص:
با توجه به این که مؤثر واقعی خدا است، مربی برای تأثیر سخن و رفتارش باید اخلاص داشته باشد و برای خدا تربیت کند. اگر مربی، تمام ابزارهای تربیت (آگاهی از روانشناسی کودک، آشنایی با مسائل علمی علوم تربیتی، آگاهی از زوایای روحی ـ روانی کودک) را در دست داشته باشد، اما خدا را در نظر نگیرد، در تربیت موفق نخواهد بود.
2. توکل:
با توکل به خدای بزرگ، مسیر پر پیچ و خم تربیت، راحتتر پیموده میشود.
3. توسل:
توسل به امامان معصوم بسیار راهگشا است. ما شیعیان در اقیانوس برکت معصومان غرقیم؛ اما قدر آن را نمیدانیم؛ چونان ماهی که در آب است و قدر آب را نمیداند.
بسیاری از والدین برای رفع مشکلات مادی خود به این نورهای الاهی متوسل میشوند؛ اما برای داشتن فرزندانی متدین، صالح، باهوش و مؤدب، به درگاه آنان توسل نمیجویند.
4. درک دنیای کودک:
پدر یا مادر، باید روح خود را از قالب بدن خویش درآورده، در قالب بدن کودک قرار دهند. باید دنیا را از چشم او ببینند. تا زمانی که این اتفاق نیفتد، تربیت کودک مشکل خواهد بود. اگر والدین به دوران کودکی خود بیندیشند و آن دوران را به یاد آورند، به طور قطع بسیاری از رفتارهای کودکانشان قابل تحمل خواهد شد؛ زیرا خواهند فهمید بسیاری از رفتارهایی که از دید آنان نابهنجار مینماید، اقتضای سن کودکان است.
رسول خدا (صلی الله علیه وآله) فرمود: «مَن کان عنده صبیّ فلیتصابَ له». [1]
چون که با کودک سر و کارت فتاد هم زبان کودکی باید گشاد.
پاسخ:
اختلاف پدر و مادر، بلای خانمانسوزی است که بر روح و روان کودکان، آثاری بسیار منفی دارد. مقصود از اختلاف پدر و مادر، فقط درگیری فیزیکی نیست؛ بلکه مجادلههای لفظی و صدای بلند نیز اختلاف به شمار میرود.
آنگاه که با همسر خود مجادله میکنید، به چهرهی فرزند خود بنگرید. آثار اضطراب را به طور کامل در چهرهاش خواهید دید. در بسیاری از موارد، این اضطراب با رنگ پریدگی صورت او همراه میشود. کودکان خردسال، هنگام درگیری والدین، نزد آنها میآیند و با حالت التماس از آنان میخواهند که دعوا نکنند. کودکان بزرگتر و نوجوانان، شاید نگرانی خود را ابراز نکنند و آن را در چهره نشان ندهند؛ اما درون خود سرشار از التهابند و اضطراب، تمام وجود آنان را فرا میگیرد.
کودک به سبب اختلاف والدین مضطرب میشود؛ زیرا تلقیاش این است که این درگیریها به جدایی پدر و مادر میانجامد و او سرگردان میشود و آیندهای مبهم و تاریک در انتظارش خواهد بود.
اختلاف پدر و مادر، سبب ایجاد تعارض در کودک میشود.
توصیه میکنم مجادلههای لفظی با همسر خود را کنار بگذارید. سر چشمهی بسیاری از مجادلهها، مسائلی پوچ و بیهوده است که با اندکی فداکاری و سعهیصدر از سوی دو طرف از بین میرود.
پاسخ:
اضطراب اطرافیان، به ویژه پدر و مادر در اضطراب کودک مؤثر است؛ زیرا از آنان به کودک منتقل میشود؛ بنابراین، توصیه میکنم مراقب عکس العملهای خود در برابر رخدادهای اطراف باشید. در اتفاقات روزمره، کودک، منتظر باز خورد بزرگسالان است. اگر آثار اضطراب در رفتار و چهرهی آنان نمایان شود، کودک نیز مضطرب خواهد شد؛ و گرنه آرامش خود را حفظ خواهد کرد.
مثال:
از بیرون منزل، صدایی غیر عادی و بلند که به طور معمول وحشت ایجاد میکند، به گوش میرسد. کودکی که مشغول بازی است، بازیاش را قطع میکند و بیدرنگ به چهرهی مادر یا پدر مینگرد تا عکس العمل آنان را ببیند. اگر والدین از آن صدا دچار اضطراب شوند، به طور قطع، کودک نیز مضطرب خواهد شد؛ اما اگر آثار اضطراب را در چهرهی والدین نبیند، با خیال راحت به بازی خود ادامه خواهد داد.
مثال دیگر:
کودک بیمار میشود و شما با دیدن بیماری او، دچار اضطراب میشوید. اگر این بیماری، مربوط به اعضای حساس بدن مانند قلب باشد، اضطراب شما بیشتر میشود. کودک وقتی اضطراب بیش از حد شما را میبیند، به گمان این که بیماریاش بیش از آن حدی است که خود گمان میکرده، اضطرابش دو چندان میشود.
در چنین موقعیتی، خونسردی خود را حفظ کنید. دست کم نگرانی خود را در چهره آشکار نسازید. خوشبختانه با امکانات خوب پزشکی در عصر حاضر، بسیاری از بیماریها قابل درمان است.
اثر منفی دیگر اضطراب شما این است که احتمال دارد فرزندتان را به تمارض متمایل سازد؛ زیرا میداند که اگر اظهار درد و ناراحتی کرد، به شدت مورد توجه شما قرار خواهد گرفت.
پاسخ:
آشنایی با زوایای روحی کودکان و نوجوانان از طریق علم روانشناسی برای والدین لازم است؛ البته نه بدین معنا که در این علم متخصص شوند. آشنایی اجمالی با شاخههای عمومی روانشناسی (صنعتی، جنایی، قضایی، تبلیغ و...) و آشنایی بیشتر با شاخههای مربوط به کودک و نوجوان (بالینی، یادگیری، شخصیت، فیزیولوژیک) و آشنایی تفصیلی با روانشناسی رشد که نیازها و رفتارهای کودک در سنین مختلف و نوع برخورد مناسب با او را بررسی میکند، سبب توفیق افزونتر والدین در تربیت کودک و نوجوان خواهد شد.
پدر و مادر آگاه از علم روانشناسی، میدانند که رفتارهای نابهنجار فرزندشان، در موارد بسیاری ریشهی روحی ـ روانی دارد؛ بدین جهت در مواجهه با این گونه رفتارها، در پی ریشه میروند تا با اصلاح ریشه، رفتار نیز اصلاح شود.
به خانوادههای عزیز توصیه میشود وقتی را برای مطالعهی کتابهای روانشناسی و تربیتی اختصاص دهند؛ از همایشها و برنامههای رسانهای (صدا و سیما) بهره ببرند و در صورت نیاز از آرا و کمکهای مشاوران آگاه، متدین و دلسوز استفاده کنند.
در موارد بسیاری، عدم آگاهی از زوایای روحی ـ روانی کودک یا نوجوان، لطمههای جبران ناپذیری به آنان وارد میسازد.
پدری مشاهده میکند که فرزندش ناخن میجود و برای از بین بردن این اختلال رفتاری یا عادت عصبی او را کتک میزند. با توجه به این که ناخن جویدن، ریشهی روحی ـ روانی دارد و به جهت فشارهای روحی (اختلاف والدین، فرزند جدید، آزار برادر یا خواهر بزرگتر و...) ایجاد شده است، تنبیه بدنی، فشار روحی او را تشدید میکند و اگر از ترس پدر، در حضور او ناخن نجود، به طور قطع در غیاب او تشدید خواهد شد.
پدری برای از بین بردن اختلال رفتاری ناخن جویدن فرزند خود، از تطمیع (اعطای مبلغی پول به ازای هر روز ناخن نجویدن) استفاده میکند. در این شیوه نیز چون ریشهیابی نشده و پدر ریشه را اصلاح نکرده است، فشارهای روحی به شکلی دیگر (برای مثال، شب ادراری) خود را نشان میدهد.
پاسخ:
یکی از مهمترین مسائل مربوط به تربیت فرزند، هماهنگی پدر و مادر است. تربیت، مانند پرندهای است که برای پرواز به دو بال نیاز دارد. اختلاف والدین در تربیت فرزند (استفاده از تنبیه بدنی، سختگیری، حضور در اردوها، محافل مذهبی و...)، کودک را دچار تعارض میکند. وقتی پدر یک مبنا دارد و توصیهای میکند و مادر مبنایی دیگر دارد یا بالعکس، کودک مجبور است، یکی را بپذیرد و چون پدر و مادر، هر دو را دوست دارد، توان انتخاب یکی را نخواهد داشت و دچار التهابی درونی و تعارض میشود.
در صورت اختلاف مبنایی در تربیت فرزند خود، با گفت و گو و تبادل اندیشه، به مبنا و شیوهای واحد برسید. توجه داشته باشید که این گفت و گو در حضور کودک انجام نگیرد. در مواردی که نمیتوانید به توافق برسید، نظر مشاوری آگاه، متدین و دلسوز میتواند راهگشا باشد.
در تربیت مقطعی و برخوردهای موردی هم هماهنگی والدین و حتی بقیهی اعضای خانواده لازم است. پدر تصمیم میگیرد از شیوهی قهر کردن استفاده کند؛ اما چون مادر با وی هماهنگ نیست، همزمان با قهر پدر، به فرزند محبت میکند و قهر پدر بیاثر میشود یا هنگام توبیخ فرزند به وسیلهی مادر، پدر در حضور مادر، از فرزند خود طرفداری میکند و طبیعی است که توبیخ سنجیدهی مادر بیاثر خواهد شد.
هماهنگی بین مدرسه و خانه نیز در تربیت لازم است؛ اگر چه آثار منفی عدم این هماهنگی همچون عدم هماهنگی والدین نیست؛ زیرا رابطهی روحی ـ عاطفی کودک با معلم، چونان رابطهی عاطفی با والدین نیست.
اثر منفی عدم هماهنگی با مدرسه این است که تربیت والدین در خانه را بیاثر میکند یا بالعکس.
بهترین راه برای ایجاد هماهنگی بین خانه و مدرسه، شرکت والدین در جلسات انجمن اولیا و مربیان و ارتباطهای حضوری، تلفنی و مکاتبهای با اولیای مدرسه است.
پاسخ:
به طور طبیعی، پسر از پدر، و دختر از مادر الگو میگیرد؛ اما به دو دلیل، نقش مادر بیشتر است:
1. رابطهی عاطفی فرزند (چه دختر و چه پسر) با مادر، از رابطه با پدر افزونتر است؛
2. کودک (چه دختر و چه پسر) بیشترین زمان دوران کودکی را با مادر صرف میکند. براساس یک محاسبه، کودک از لحظهی تولد تا پایان دوران کودکی (12 سالگی) 95 هزار ساعت زندگی میکند. از این 95 هزار ساعت، 5 هزار ساعت در مدرسه و 5 هزار ساعت دیگر در کوچه و محله (غیر خانه و مدرسه) است، و بقیه، یعنی 85 هزار ساعت دیگر را مستقیم یا غیر مستقیم در دامان مادر به سر میبرد؛ بنابراین، نقش مادر، مهمتر است.
نگاهی به زندگی بزرگان دینی و حتی موحدان غیر مسلمان، این ادعا را ثابت میکند. بزرگانی چون شهید بهشتی، علامه طباطبایی، شیخ انصاری و... مادرانی وارسته داشتهاند که آنان را با قلبی پاک و با یاد خدا بزرگ کردهاند.
جنایتکاران تاریخ نیز به طور معمول، از دامان پاک مادری وارسته محروم بودهاند. روزی صدای مادر حجاج بن یوسف (جنایتکار تاریخ) از خانهاش شنیده میشد که با صدای بلند میگفت: هل من سبیل الی خمر فاشربها ام من سبیل الی نصر بن حجاج [2]
آیا راهی به شراب هست تا آن را بنوشم و آیا راهی به خانهی نصر بن حجاج هست؟ (نصر بن حجاج، جوانی بود که مادر حجاج بن یوسف، عاشق او شده بود).
پاسخ:
والدین، به عللی بین فرزندان تبعیض قائل میشوند که عبارتند از:
1. سن کودکان:
به طور معمول، فرزند کوچکتر، بیشتر مورد توجه است.
2. جنس کودکان:
به دختران بیشتر از پسران توجه میشود.
3. فرزند اول:
فرزند اول، بیشتر مورد توجه است.
4. رفتار فرزندان:
پدر و مادر، فرزندان آرامتر را بیشتر دوست دارند و توجهشان به آنان، افزونتر است.
5. وضعیت والدین در کودکی:
اگر مادر در کودکی مورد توجه نبوده است، اکنون به دختر خود بیشتر توجه میکند یا اگر فرزند بزرگ خانواده بوده و بین او و فرزند کوچک تبعیض قائل میشدهاند، اکنون از فرزند بزرگ، جانبداری میکند. اگر پدر در کودکی مورد توجه نبوده، اکنون به پسر خود توجه بیشتری دارد.
6. علل خاص و مقطعی:
گاهی یکی از فرزندان توفیقی یافته و در مسألهای کامیاب شده است که همین مطلب، سبب توجه افزونتر به او میشود.
تبعیض بین فرزندان درست نیست و پیامدهای نامطلوبی دارد و اگر میخواهید به جهت امتیازات و کامیابیهای یکی از فرزندان، توجه بیشتری به او داشته باشید و او را تشویق کنید، بکوشید تا جایی که امکان دارد، در حضور فرزند دیگر نباشد و اگر مجبور شدید فرزندتان را در حضور برادر یا خواهرش تشویق کنید، از ذکر نقاط مثبت برادر یا خواهر غفلت نورزید که سبب کینه و حسادت او میشود.
گاهی والدین به پیروی از روایت امام علی (علیه السلام) که فرمود: «ازجُر المُسیءَ بثواب المحسن؛ [3] بدکار را با خوبی کردن به نیکوکار، تنبیه کن»، در حضور فرزند بدکار خود، از فرزند خوب، تعریف و تمجید میکنند یا برایش هدایایی میخرند. این شیوه خوب است؛ اما زمانی باید از آن استفاده کرد که شیوههای دیگر (تشویق، تحریک عواطف، اظهار محبت و...) را به کار گرفته باشید.
توجه داشته باشید که مقصود از رفتار عادلانه با فرزندان، رفتار در ظاهر است؛ و گرنه دوست داشتن قلبی، مصداق تبعیض نیست.
پاسخ:
صفای نفس، دل پاک و تقوای الاهی در تربیت کودک بسیار مؤثر است. اگر مربی (والدین، معلم و...) دلش پاک نباشد و آن را صیقل نداده باشد نمیتواند در تربیت کودک، به ویژه تربیت دینی او موفق باشد. «سخنی کز دل برآید، لاجرم بر دل نشیند».
سخنی که از دل پاک بر نیاید، دلنشین نخواهد بود و به قول معروف، از یک گوش میآید و از گوش دیگر بیرون میرود.
ذات نایافته از هستی بخش، کی تواند که شود هستی بخش؟ [4]
____________________________
پی نوشت:
[1] ـ حر عاملی، وسائل الشیعه، ج 21، ص 486.
[2] ـ لغتنامهی دهخدا، حجاج، ص 298.
[3] ـ نهجالبلاغه، کلمات قصار، 177.
[4] ـ عبدالرحمن جامی، گزیدهی هفت اورنگ.
منبع:
نسیم مهر جلد 1، پرسش و پاسخ تربیت کودک و نوجوان؛ حسین دهنوی