نمونه متن کتاب خروس باشید:
وقتی یک زن سفره ی دلش را برای زنی دیگر باز می کند، زن شنونده می داند که این سفره برای او آب ندارد، ولی برای شخص گوینده نان دارد.
زن ها به دنبال دو گوش شنوا می گردند، بی آنکه هوش بالا داشته باشد. موضوع فقط تخلیه ی ذهن است، نه انتقال معنا. حتی زن از شنونده ی سخنانش ممنونمی شود که بعد از ختم صحبت هایش، وی همه چیز را فراموش نماید.
زن با کینه اش عشق می کند و با عشقش کینه می ورزد. با وحشتش آرامش کسب می کند و در آرامش وحشت می بارد. در حرفش پر از همدردی ست و در همدردی یک مشت حرف. در تعریف هایش تکذیب نهفته و در تکذیب هایش تعریف موج می زند.
زن قهرمان عرصه ی منطق است، چون فقط اوست که با دلیری، زیر بارش نمی رود.
زن وقتی ازدواج می کند، احساس خوشبختی می نماید، زیرا می پندارد اکنون تمام بدبختی را در زمین شوهرش قرار داده.
در ناخودآگاه هر زنی شاهزاده ای با اسب سفید وجود دارد که قرار است روزی بیاید و او را با خود ببرد.
خانم ها اغلب کوتاه می آیند، چون در غیر این صورت، می دانند شوهرشان بر عکس این را می آیند و آن وقت است که دیگر کوتاه نمی آیند.
به طور قطع بشر، اختراع چیزی به نام زبان را مدیون زنان است. مردها در عصر بی زبانی ایّام خوشی را در کنار زن ها می گذرانند. عمر مردها بیشتر از زن ها بود و اعصابشان نیز قوی تر می نمود. هیچ کس به هیچ کس بدبین نبود، حرف هیچ کس پیش کسی زده نمی شد. غیبت معنا نداشت. امّا پس از عصر زبان، زنان کم کم طول عمرشان بیشتر شد اعصابشان جان گرفت و حرف بود که از زبانشان بر شقیقه ی مردها شکلیک می گشت. اصطلاح ضعف اعصاب بین آقایان از همین زمان رایج شد.