فهرست مطالب
جلسه اوّل مكاتبه پدری نمادين با فرزندی نمادين
واقعیترين نگاه به انسان و به دنيا
راههای استفادهی صحيح از دنيا
جلسه سوم ياد خدا؛ عامل نشاط قلب
جلسه ششم انتخابهای مبهم، زندگیهای پوچ
توجه به قيامت عامل نجات از سايههای ذهنی
غفلت از ضعفهای خود و فروافتادن در مبهمات
وقتی پيروزی به سراغ انسان میآيد
جلسه هشتم پايداری در دين و نتايج آن
توصيهای برای وحدت ارادهی عبد با ربّ
همان قدر هستيد كه میتوانيد با خدا حرف بزنيد
جلسه يازدهم زندگی پوچ و علم لاينفع
سرگرمیهايی که ما را بازی میدهند
گلهی امام خمينی«رضواناللهتعالیعليه»
چه غوغايی است درون سينهی جوانان
جلسه دوازدهم مقام وحدت، مقام عبرت
نظر به جايگاه حادثهها با نگاه الهی
اهميت شناخت مسائل جاری در اجتماع
جلسه چهاردهم چگونگی رهايی از گسست تاريخی
مراء؛ دروازهی ورود به اخلاق رذيله
بهترين شرايطِ احساس حضور خداوند
جلسه هفدهم يگانگی خدا در منظر علیu
چگونگی نحوهی حضور خداوند در جان انسان
جلسه نوزدهم زيباترين مسافرخانه، خطرناكترين منزل
چشم بستن واقعه را تغيير نمیدهد
هديهی بزرگ حضرت علیu به بشريت
چهرهی دنيا در نگاه امام عليu
جلسه بيستم آشتی با خلق، راه آشتی با حقّ
آنگاه كه معروف منكَر و منكَر معروف میشود
در وسعتی به وسعت همهی انسانها
اينها از تنهی درخت انسانيت جدا شدهاند
وقتی ديوارهای تنگ خودبينی خراب میشود
خدا را بايد در رعايت حق ديگران پيدا کرد
مقدمه
كتابِ حاضر مجموعه سخنرانىهاى استاد گرانمايه جناب آقاى اصغر طاهرزاده است كه طى 52 جلسه در سالهاى 1374-1373 در زمينه شرح نامه 31 نهجالبلاغه ايراد گرديد و بحمداللّه مورد توجّه و استقبال عده كثيرى از خواهران و برادران ايمانى قرار گرفت. از آن جا كه بسيارى از عزيزان مايل بودند تا رهنمودهاى اميرالمؤمنينu را در دستگاهِ انسانشناسى و تربيتى براى خود دنبال كنند، از همان روزهاى اوّل پيشنهادِ پياده كردن اين مباحث از روىِ نوار و چاپ و تكثيرِ آن در سطحى وسيعتر مىشد تا اين كه گروه فرهنگى الميزان اقدام به اين امر كرده و به خواستِ الهى تاكنون بيست جلسه از آن آماده شده است كه به خدمتتان عرضه مىگردد و اميدواريم با توفيقات خداوند منّان جلسات بعدى نيز به عنوان جلد دوّم اين كتاب آماده چاپ گردد تا بتوانيم از چشمه سرشارِ رهنمودهاى آن امامِ معصوم كه به حق نياز به دقت و تأمل دارد بهره كافى و وافى را ببريم. انشاءاللّه
گروه فرهنگي الميزان
مقدمهي مولف
وقتى بشر جديد متوجه شد كه در تفسير انسان از نظر تعليم و تربيت، بين دو دروغ بزرگ ليبراليسم و كمونيسم، سرگردان است، و متوجه شد در تفسيرى كه اينان از انسان كردند چگونه انسان از تمام ابعاد اصيل خود غافل شده و با خودِ پوچ شدهاى روبهروست، و فهميد كه پروردگار عالم بشر را در تعليم و تربيت تنها نگذارده تا هر روز خود را به دست نظريهاى جديد بدهد و در آخر همه چيز خود را بر باد رفته ببيند، اينجاست كه دست به دامن پيامبران و اولياء معصوم الهى مىزند تا از اين خطر بزرگ يعنى از دست دادن خويشتن خويش، نجات يابد.
وقتى بشر سر كشيدن به بلندترين قلّههاى عالم غيب را معنى زندگى دانست و فهميد كه براى رسيدن به چنين قلّههايى، تربيتى خاص لازم است و اردوگاه اومانيسم هرگز چنين انسانى را نمىتواند بپروراند، اينجاست كه سخت دست به دامن پيامبران و اولياء الهى مىزند تا از صعود به قلّههاى عالم معنا باز نماند و بتواند معنى حقيقى خود را به دست آورد و وقتى بشر بداند كه مدتهاست به جهت فرهنگ مدرنيته شرايط زندگى كردن در عالَم دينى را گم كرده است - عالَمى كه تربيت واقعى انسان فقط در آن عالَم ميسّر است- و حتى نمىداند كه چه چيزى را گم كرده و به اصطلاح گم كردنش را هم گم كرده است، مىفهمد براى دسترسى به آن عالَم فقط بايد به فرهنگ اهلالبيت پيامبرf متوسل شد تا به همه بركت در زندگى، برگردد.
در اين راستا است كه اميرالمؤمنين علىu به عنوان امامى معصوم كه واسطه بين خدا و خلق اوست، طرح تربيت انسان را - انسانى كه مىخواهد مؤدب به آداب الهى باشد و خود رامعنى ببخشد - به او عرضه مىكند، و راهى ظريف و بسيار پر ثمر در پيش پاى فرزند خود - بهنمايندگى همه فرزندان بشريت -قرار مىدهد تا انسانها بفهمند زندگى و مرگ يعنى چه، و بفهمند با خود و با ديگران و با خداى خود چگونه بايد برخورد كرد و چگونه بايد انديشيد.
نامه امام على به امام حسن «عليهماالسلام» به واقع يك دايرهالمعارف كامل تربيتى است در اوج به صعود آوردن انسان، كه لازم است بر نكته نكته آن تأمّل نمود و آنها را موشكافى كرد. كتابى كهپيش روى خود داريد حاصل تلاشى است كه مىخواهد تا حدّ امكان با تأمّل و موشكافى، با آن كلمات آسمانى روبهرو شود تا انشاءاللّه بشر امروز راه روشنى را در پيش پاى خود بيابد و به راحتى از چشمه زلال هدايت امام معصوم استفاده كند. از خواننده محترم انتظار مىرود كه بر جملات امام الموحدين با دقت نظر كند تا براى هميشه همه چيز را در پيش روى خود روشن ببيند.
طاهرزاده