فهرست مطالب
مقدمه 17
مقدمه مولف 19
خلاصه آنچه در جلد اول گذشت 19
جلسه بيست و يکم، حجاب بزرگ خودبيني 23
سيري به سوي بيکرانگي جان 25
هنر شناخت نادانيها 27
خودپسندي، مانع راه 30
چگونه «مَن» در ذهن ساخته ميشود 32
براي خود باش! 36
چگونگي سير به سوي قيامت 40
چگونگي سير به سوي منازل معنوي 42
برکات قيامتيشدن در دنيا 43
جلسه بيست و دوم، آداب و ادب سلوک إلي الله 49
معني سلوک إلي الله 51
خصوصيت طي مسافت در دين 57
سير به سوي ناکجاآباد! 59
نماز؛ سير به سوي حق 60
دقّت در وسيلهی رسيدن 62
فرار از سختيها، نه؛ مدارا، آري! 64
جلسه بيست و سوم، نقش انفاق در حيات ابدي 69
مديريت عقل و قلب 71
آفات غفلت از جهت حقيقي زندگي 77
زندگي براي ديگران يا براي خود؟ 80
ريشة احساس فقر 82
برکات انفاق 83
جلسه بيست و چهارم، آمادگي جهت حيات ابدي 87
برکات تذکر قيامت 90
مشکل کجاست؟ 91
چگونگي دلکندن از دنيا 92
اتحاد ناخود با خود 94
شتاب به سوي قيامت 96
شرط عبور از دنيا 98
عوامل سير به سوي نور قيامت 102
انقلاب اسلامي؛ صراطي به سوي بهشت 103
علي(ع)؛ صراط مستقيم 104
خصوصيات اهل جهنم 106
قيامت؛ جدّيترين زندگي 107
دنيا؛ شرايط ارتباط با خدا 109
جلسه بيست و پنجم، جايگاه دعا در فرهنگ اولياء الهي 111
نظر به افقهاي دور 114
راز دعا 116
دعا؛ عامل اميدواري 117
وسعت تأثير دعاي همراه با يقين 123
دعا و رابطه بيواسطه با خدا 126
خداوند؛ مطلوب حقيقي دعاکننده 130
جلسه بيست و ششم، دعا؛ دريچه خداداشتن 133
نقش دعا در وسعت روح 136
ريشهي غمها 139
برکات ارتباط با خدا در برزخ 142
حجاب از طرف ما است 144
آنچه را بايد از خدا خواست 146
دعا؛ عامل نجات از تنگناي ماديات 147
مباني فلسفي دعا 148
جلسه بيست و هفتم، برکات توجه به حيات ابدي 151
راز استفاده درست از دين 153
احساس حضور در ابديت 154
ريشه اضطرابهاي جهان مدرن 155
نخواستن دنيا بهجاي خواستن آن 158
وقتي مُردن را سخت ميکنيم 159
انتظاري ماوراء دنيا از دنيا! 161
تغيير نگاه 163
خستگيهاي فرار از مرگ 164
زيباييهاي زندگي با مرگ 167
جايگاه همسر و فرزندان در زندگي 169
عوامل جدّي ديدن دنيا 171
مبناي فلسفي غير تدريجيبودن مرگ 172
ما ميمانيم و خدا 174
زندگي در اوج شهامت و مُردن در اوج آرامش 176
به سوي لقاء حق 177
جلسه بيست و هشتم، ياد مرگ 181
غفلت از مرگ عامل اصلي پوچي 185
ياد مرگ و نجات از تعلقات زودگذر 186
زيباترين زندگي 187
ترس از مرگ چرا؟ 190
دنيا خود را مينماياند 191
ريشهي رذالتهاي اهل دنيا 192
دنيا؛ عامل حاکميت وَهم 193
مقاصد مجهول! 194
آينهي عبرت 197
جلسه بيست و نهم، دنيا؛ حجاب رؤيت قيامت 199
رهايي از پوچي 201
فرار از دنيا به دنيا 203
بصيرت همهجانبه 204
چگونگي نزديکي به قيامت 205
سير به سوي مأنوسات حقيقي 206
سير به سوي قيامت، کيفي يا کمّي؟ 208
آرزوهاي دستنايافتني 209
راز نجات از برنامههاي وَهمي 211
آرزو سازي يا وظيفهپردازي! 213
اجل؛ تنفسي زيبا 214
جلسه سيام، تغيير درون يا بيرون؟ 217
دنيا و ناکامي 219
تغيير خود يا تغيير دنيا؟ 220
وقتي دنيا مسير باشد و نه مقصد 223
جدايي از حرص 224
حرصهاي محروميتآفرين 225
برتر از دنيا 226
ما براي دنيا، يا دنيا براي ما؟ 230
رمز و راز آزادگي 231
داشتنهاي پر زحمت 234
جلسه سي و يكم، شغل پاک 237
طمع و ناکامي 239
راه درمان طمع 241
شغل پاک 241
کم ولي با برکت 246
زندگي بدون زحمت 248
برکات سکوت 249
آفات کثرت کلام 249
برکات آنچه در دست تو است 253
جلسه سي و دوم، روحيه بينيازي مؤمن 257
راه نجات از فقر 259
تمدني آرامشبخش 261
غنيترين ملت 262
آفات حرص عنانگسيخته 264
عالَم عفاف اقتصادي 265
سرّ نگهدار خود باش 267
تلاشهاي بيثمر 268
حجابهاي پُرحرفي 270
سکوت و سخنگفتن روحها 272
بهترين بهرهوري از دين 274
جلسه سي و سوم، سختيهاي تكامل ساز 277
غذاي حرام حجاب ارتباط با خدا 279
بدترين اعمال 280
دردهاي مسرّتبخش 282
دشمنان با برکت 284
نابيناييهاي نفس امّاره 288
کوتهانديشي و آرزوهاي بلند 290
وقتي زندگي شروع ميشود 291
بهترين زندگي 294
جلسه سي و چهارم، آفات آرزوهاي دنيايي 297
زندگي در عدم! 300
چگونگي احساس حضورِ قيامت در حال 301
آرزوها و تخريب جهتگيريها 303
عقل؛ حافظ تجربهها 304
دين؛ عامل شکوفايي عقل 306
خطر غفلت از فرصتها 309
تلاشهاي يک بُعدي 310
غفلت از فساد حقيقي 311
زندگي ماوراء تمدن غربي 312
خطر فاسدکردن معاد 314
خطر غفلت از شرايط زودگذر امتحان 317
بصيرتِ محدود ديدن دنيا 318
جلسه سي و پنجم، محدود بودن زندگي 321
دورانديشيهاي قلابي 323
بهترين موضعگيريها 325
مخاطرات انسانساز 327
زندگيهاي تاريخساز 329
ياوران پست و دوستان غير مطمئن 332
کمترين تلاش، کافيترين بهره 335
نيازهاي وَهمي 336
جلسه سي و ششم، عوامل رفع لجاج با برادران 339
اوقات فراغت فرصت ارتباط با خدا 341
روحيههاي ويرانشده 344
آزادي از مقايسهها 346
تنفس آزاد 348
آفات غفلت از وسعت انسانها 351
قلبهاي آزاد 353
برکات فرو بردن غضب 355
جلسه سي و هفتم، آزادي از غضب 357
عوامل ايجاد خشم 359
چه جاي خشم 361
خشم مقدس 365
غضبِ دينسوز 368
خواست تشريعي و نظام تکويني 369
رقابت يا رفاقت؟ 370
شيرينترين پيروزي 373
راهي براي برگشت 375
جلسه سي و هشتم، تلاش براي حفظ ارتباط 377
کشتن دشمنيها 380
خوشبيني بهجاي بدبيني 381
دوستيهاي پايدار 382
مسئوليتهاي گسترده 384
دشمنان شاديآفرين 387
برکات دفاع مقدس 391
جلسه سي و نهم، رزق حقيقي و غير حقيقي 393
دستورات دين، عامل جهتگيري به سوي عالم غيب 395
تحليلهاي غلط نسبت به فقر و ثروت 397
جايگاه داراييها 398
جايگاه رزق در زندگي 399
وظيفة انسان بندگي است 400
غمهاي پوچ 400
جلسه چهل، ادب حق، ادب دين، ادب خلق 407
موعظهپذيري 409
موانع تأثير وعظ 411
شرط تحقق ادب حق 415
ادب حق، شرط رعايت ادب خلق 416
خودفريبي پنهان 419
راه نجات از افسردگي 423
برکات يقين 426
نمونههايي از حُسن يقين 428
جلسه چهل و يکم، چگونگي زدودن غمها 431
شکوفايي گنجي پنهان 433
عالم؛ بستر تعالي انسان 434
رمز سازگاري عالم با انسان 436
دوستيهاي قدسي و پايدار 437
ريشهي سختيهاي جانکاه 438
به دنبال ناکجاآباد 441
غم مقدس 443
رمز آزادي از خود 444
دوستيها و تولد جديد 446
آفات عبور از حق 448
راز پايداري 450
جلسه چهل و دوم، حقيقت انسان و عبوديت 453
حجاب اعتبارات 455
حقيقت انسان 457
فرار از خود 458
آفات بيهويتي 460
وقتي انسان جاي خدا مينشيند 462
ورود به عالَم پايداري 463
پايدارترين اتصال 464
فقط نگاه 465
جلسه چهل و سوم، دوستيهاي غير حقيقي 469
عوامل اختلال پيوند با خدا 472
امنيت قلبي نسبت به همديگر 474
يأسِ کارساز 477
دارايي و ناکامي 478
جلسه چهل و چهارم، آفت اعتماد به اسبابها 483
ماوراء ابزارها 485
شروع تنفس معنوي 488
گشايشي به سوي عقل 490
بالاتر از زمانه 493
جلسه چهل و پنجم، روح زمانه 499
نقش روح زمانه 501
تفاوت زمانه گرگ و گوسفند و ترازو 502
برکات شناخت روح زمانه 505
اهداف مقدس و همراهان ناباب! 506
خانههاي بيهمسايه 508
تنهايي آزاردهنده 510
جلسه چهل و ششم، بي تأثيري دين در فرهنگ خنده 513
آفات خنده و بيخيالي 515
محروميت از جديتها 517
تعادل در شاديها 518
جهل و خندة زياد 520
وقتي افراد همديگر را سرگرم کنند 521
تسليم ميلها يا تسليم حق؟ 522
فرهنگ خنده و هيجانهاي بيهدف 524
سرگرمي يا گفتگو؟ 526
فرهنگ خنده و نفي جديتها 528
دين و زبان مخصوص ديني 529
فرهنگ خنده و گسستگي فکري 531
فرهنگ خنده و گسستگي تاريخي 531
غفلت از مهمترين نياز 532
الگوهاي خطرناک 533
جلسه چهل و هفتم، مشورت با زنان 537
مرد و زن داراي حقيقتي واحد 540
ارزش مساوي شخصيت زن و مرد 542
محروميت از بهشت 543
مادر و ارزشهاي متعالي 544
عدم مشورت با کدام زن؟ 546
آشفتگي روح زنان در بيرون خانه 550
محروميت بزرگ 551
آفات غيرتورزي بيجا 553
زن و هويت جديد 555
مربي و آسودگي روان 557
زنان و ظرائف تربيت 559
زنان و روحيهي عرفاني 560
کارآيي دلِ مادران 561
جلسه چهل و هشتم، برکات ارتباط با ارحام 563
پايههاي تمدن اسلامي 565
مبارکترين اجتماع 566
آفات فردگرايي 567
برکات ارتباط با ارحام 568
جايگاه وظيفهي پدر و مادر در تربيت فرزندان 571
راه آزادي روح براي بندگي 575
مقدمه
مدتی این مثنوی تأخیر شد مهلتی بایست تا خونْ شیر شد
1- پس از چاپ جلد اولِ شرح «نامهی سی و یک» نهجالبلاغه به نام «فرزندم؛ اینچنین باید بود»، و استقبال عزیزان از آن که منجر به چاپ دومِ جلد یک شد، انتظارِ به حق عزیزان آن بود که زودتر از اینها جلد دوم در اختیارشان قرار گیرد، ولی عوامل مختلف از جمله کثرت امور، کار را عقب انداخت. ولی بحمدالله این تأخیر موجب شد که خوانندهی محترم در حالی با بحث روبهرو شود که موضوعات با توسعهی کاملتری تدوین شده و إنشاءالله میتوان بهرهی بیشتری از آن برد.
2- همچنان که مستحضرید توصیههای زندگیساز حضرت مولیالموحدین(ع) به فرزندشان برنامهی کاملاً جامعی برای شکلدادن به یک زندگی است و لذا نباید به این کتاب با این دید نگاه کرد که بخوانیم و از محتوای آن مطلع شویم و دیگر تمام. بحث ها طوری است که پس از آگاهشدن از محتوای آن باید در شرایطهای مختلف به آن رجوع نمود و از رهنمودهای حضرت(ع) متذکر شد و به خود آمد. کتابی است که باید همواره در دست باشد و بدان دل داد و از آن نور گرفت.
3- با اینکه بهترین نتیجه وقتی گرفته میشود که عزیزان موضوع را با مطالعهی جلد اول شروع کنند و سپس به مطالعهی موضوعات جلد دوم بپردازند، ولی نوع مباحث طوری است که از هرکجا شروع بفرمایید إنشاءالله بهرهی کافی را خواهید برد.
4- تعادل در زندگی و تصمیمگیریِ صحیح نیاز اساسیِ هر انسان و هر خانواده است و توصیهی حضرت(ع) به فرزندشان چنین مهمی را ممکن میسازد. لذا لازم است ابتدا با یکمرتبه خواندنِ کتاب، در فضای آن قرار گیریم و سپس در هر فراز از آن به طور جداگانه و به نحوه ای خاص توجه کرد، تا تعادل مورد بحث آرامارام جای خود را در روح و روان ما باز کند.
موضوعات بهقدری دقیق و عمیق و اساسی است که با یک نظر به عنوانهای آن انسان را متوجه این امر میکند که حضرت(ع) از قبل ظریفترین زاویههای روان ما را میشناختهاند و دقیقاً غذای جان ما را در اختیارمان قرار دادهاند.
به امید بهترین استفاده از توصیههای حضرت مولیالموحدین(ع)
گروه فرهنگي الميزان
مقدمه مولف
خلاصه آنچه در جلد اول گذشت
همچنان که عزيزان مستحضرند حضرت امام الموحدين علي(ع) در نامهاي که به فرزندشان حضرت امام حسن(ع) مرقوم فرمودند ،چندين هدف را دنبال کردند. يکي اينکه مورد خطاب خود را جواني در نظر گرفتند که آرزوهايي دارد و ميخواهد در اين دنيا به آن آرزوها دست يابد. درست است که در ظاهر امر، شخص مورد خطاب؛ انسان معصومي است که پس از حضرت اميرالمؤمنين(ع) بايد امام مسلمين باشد، ولي در اين نامه از اين نظر حضرت به امام حسن(ع) نگاه نکردند، بلکه امام حسن(ع) در این نامه به عنوان جواني از جوانان عالم بشري مورد خطاب اند، تا هر جواني احساس کند او هم مورد خطاب اين نامه است، و به عبارتي دیگر حضرت امام حسن(ع) در اين نامه به عنوان نماد همة جوانان مدّ نظر هستند.
دومين هدفي که حضرت در نوشتن نامه دنبال ميکنند؛ طرح عاليترين دستورالعمل حکيمانه در قالبي ملموس و قابل عمل است، تا هرکس عزم رسيدن به مراتب عالي انساني را دارد بتواند به راحتي از آن بهره گيرد. آنچنان مطالب حکيمانه و با حساب و دقت طرح شده که بزرگان اهل علم و حکمت اقرار دارند اصول هرچيزي که بنا است يک انسان در زندگي بشناسد و بدان عمل کند در آن نامه درج شده است.
براي يادآوري آنچه در جلد اول اين کتاب گذشت، سرفصلهاي جلسات گذشته را به طور مختصر طرح ميکنيم:
در جلسات اول و دوم، حضرت فرزندشان را متوجه انواع خطراتِ جسمي و روحي کردند که در پيش رو دارد، تا گرفتار روزمرّگيها نگردد و با واقعياتِ زندگي درست برخورد کند. سپس موضوع عدم غفلت از مرگ و حيات ابدي را پيش کشيدند تا اولاً: ناپايداريهاي دنيا و چموشيهاي آن را طبيعي بدانيم. ثانياً: از بيوفايي دنيا عبرت گرفته در آباداني آخرت بکوشيم، و غمِ خودخوردن به معني واقعي آن، همين است .
در جلسه سوم و چهارم، بحث آبادکردن قلب با ياد خدا، و اعتماد به خدا و زندهکردن قلب با موعظه، و ميراندن اميال نفس امّاره با زهد، و يادآوري مرگ جهت کنترل ميلها و آرزوها، بحثهايي بود که توجه به آنها در سير و سلوک بسيار کارساز خواهد بود.
در جلسات پنجم و ششم، حضرت با توجهدادن به زندگي گذشتگان و عبرتگرفتن از آنچه بر آنها رفت، انسان را به خود ميآورند که مواظب باشد در درّهاي که گذشتگان عمر خود را هلاک کردند، فرو نيفتد.
نيز توصية مؤکد فرمودند که هماکنون در اصلاح جايگاه اصليات برنامهريزي کن و آخرت خود را به دنيايت مفروش، سپس راههايي که انسان بتواند اين دستورالعمل را عملي کند، پيشنهاد ميفرمايند. مثل اينکه ميفرمايند: حرفي که نميداني نزن، و آنچه به عهدهات نيست انجام مده.
همچنين با توجهدادن به قيامت، انسان را از انتخابهاي مبهم و پوچ رهايي ميدهند و با توصيه به امر به معروف و نهي از منکر متذکر ميشوند علاوه بر بهرهمندی از برکات اجتماعي آن، امر به معروف جبهة انسان را از جبهههاي کفر و ظلمت جدا مينمايد و انسان اهل معروف ميگردد.
در جلسات هفتم و هشتم و نهم، توصيه ميفرمايند در راه حق نگران سرزنش هيچ سرزنشکنندهاي مباش، و وقتي در مسير حق قرار گرفتي بدون هيچگونه نگراني خود را در گرداب حوادث بينداز، از طرفي در دين انديشه کن تا مؤمن سطحي و عملزده نباشي، و از طرف ديگر با پايداري در دينداري، زمينة ظهور برکات آن را در قلب و جان خود فراهم آور.
سپس فرمودند: فرزندم وقتي راه و مقصد را پيدا کردي ديگر جا دارد که خود را به خدا بسپاري که در اين حالت به پناهگاهي مطمئن و مدافعي شکستناپذير دل سپردهاي. فقط خالصانه از خدا کمک بخواه، زيرا که عطا و حرمان، هر دو بهدست اوست و از چنين خدايي تقاضاي خير و برکت براي زندگي و اموراتت داشته باش.
سپس در جلسه دهم، حضرت موضوع بيحاصلي «علم لا ينفع» را به ميان کشيدند تا انسان به بهانة علمآموزي از جهتگيري به سوي حقايق محروم نگردد و داناييها را دارايي بپندارد.
در جلسات يازدهم و دوازدهم، حضرت انگيزة خود را از نوشتن اين نامه، آمادگي قلب فرزند جوانِشان مطرح ميفرمايند و اينکه قلب جوانان همانند زمين خالي از زراعتي است که هر دانهاي در آن بکاري همان سبز ميشود، و اگر به وقت خود آن کار صورت نگيرد، قلب سخت ميگردد و در پذيرش حقايق از خود مقاومت نشان ميدهد. سپس تعليم کتاب الهي و دستورات اسلام و حلال و حرام آن و متمرکزشدن بر آنچه را خدا بر انسان واجب نموده است مدّ نظر قرار ميدهند.
در سيزدهمين جلسه، نقش تقوا و بياضطرابي و آرامشِ حاصل از آن مورد گفتگو است و اينکه چگونه ميشود انسان ماوراء زمان و مکان زندگي کند.
در چهاردهمين جلسه، سخن حضرت در مورد تقوا و توجه به گذشتة توحيديمان پيش آمد و اينکه معلوم کنيم بايد به دنبال چه چيز باشيم و چه آفاتي ما را از هدايت واقعي محروم ميکند تا بتوانيم از داشتههايمان مسير درست زندگي را انتخاب کنيم و از انگيزههاي سالم در تحقيق، محروم نشويم. حضرت؛ داشتنِ قلب سالم جهت تشخيص حق از باطل را ضروري ميدانند تا انسان بتواند در مقابل حق بهراحتي خاضع باشد.
در پانزدهمين جلسه، حضرت ما را متوجه حضور همهجانبة حق ميکنند و اينکه همو که مالک مرگ است، مالک حيات نيز هست، و آنکه ميآفريند، همان کسي است که ميميراند و همان کسي که فاني ميکند، هماني است که باز ميگرداند، و آنکه به بلا ميآزمايد، هماني است که از بلا ميرهاند. با تذکر به چنين مسائلي انسان را در آغوش توکل به حق وارد ميکنند و در ادامه ميفرمايند: اين جهان پا نگرفت جز به نعمتها و امتحانها و پاداشها و کيفرها به روز رستاخيز، تا از اين طريق افق تجزيه و تحليل انسان را به عميقترين لاية زندگي يعني زندگي در معاد سير دهند.
در شانزدهمين جلسه، حضرت پس از تأکيد بر نکات گذشته ما را متوجه اين امر نمودند که همة حوادث عالم براي آن است که ما متوجه حضور همه جانبة خداوند بشويم و بفهميم چارة کار در بندگي خدا است، خدايي که هر آنچه بهترين است انجام داده، از اندام موزون بگير تا روزي مورد نياز. سپس ميفرمايند: براي بندگي خدا عاليترين آگاهي را رسول خدا(ص) آورده است پس در رستگاري خويش به رهبري او دلخوش باشيد.
در هفدهمين جلسه، نظر را به توحيد پروردگار معطوف داشتند و اينکه در همة مناسبات، متوجه آن يگانة مطلق باشيم، يگانهاي که اول است قبل از اشياء بدون اوّليت عددي، و آخر است بعد از همة اشياء، بدون آخريت مکاني. اين فراز نگاه توحيدي نابي را به ميان آورد.
در هجدهمين جلسه، بر همان نگاه توحيدي تأکيد شد و اينکه خداوند برتر از آن است که قلب و يا بصر بتواند بر او احاطه يابد، نهايتاً «آنقدر هست که بانگ جرسي ميآيد» و پرتوي از نور او به جان طالب او ميرسد.
سپس حضرت ما را در عين ذُلّ عبوديت متوجه عزّ ربوبيت خداوند ميکنند و اينکه آن اعمالي را که شايستة پروردگاري اوست انجام دهيم و نگران کوتاهيهاي خود و عقوبت آن باشيم.
در نوزدهمين جلسه، حضرت ما را متوجه مسافرخانهبودن دنيا نمودند و اينکه منزل اصلي ما جاي ديگر است و سختيهاي راه را براي رسيدن به منزل اصلي نبايد به چيزي گرفت، انسان عاقل چيزي را دوست دارد که او را به خوبي به آن منزل اصلي برساند و لذا دوستيها و دشمنيهايش را در اين راستا تنظيم ميکند.
در بيستمين جلسه، آثار بد غفلت از قيامت و مشغولشدن به دنيا را مطرح ميکنند، سپس انصاف را گوشزد مينمايند که اي فرزندم! خود و ديگران را با يک ميزان بسنج و لذا چیزهایی را براي ديگران بپسند که براي خود ميپسندي. و نيز آنچه نداني مگوي، تا از اين طريق و با پيداشدن تعادل شخصيت، مسير توحيدي به سوي محبوب بهراحتي طي شود. إنشاءالله
با امید به اینکه شما خوانندگان محترم بتوانید طرحی کامل برای زندگی خود بدست آورید جلد دوم کتاب «فرزندم اين چنين بايد بود» را خدمتتان تقدیم می کنم.
طاهرزاده