• بسم اللـه
  • شبهات جمعیتی
    • پرسش و پاسخ
    • خواندنی های خودمانی
    • دل نوشته
  • مراکز زایمان رایگان
    • آذربایجان شرقی
    • آذربایجان غربی
    • اردبیل
    • اصفهان
    • البرز
    • ایلام
    • بوشهر
    • تهران
    • چهارمحال بختیاری
    • خراسان جنوبی
    • خراسان رضوی
    • خراسان شمالی
    • خوزستان
    • زنجان
    • سمنان
    • سیستان و بلوچستان
    • فارس
    • قزوین
    • قم
    • کردستان
    • کرمان
    • کرمانشاه
    • کهکیلویه و بویر احمد
    • گلستان
    • گیلان
    • لرستان
    • مازندران
    • مرکزی
    • هرمزگان
    • همدان
    • یزد
  • ازدواج و هنرهای زندگی
    • ازدواج
      • تحقیق و آشنائی
      • خواستگاری
      • عقد
      • مهریه و مهرالسنه
      • عروسی
      • ماه عسل
      • زندگی
    • مادری
      • بارداری
      • زایمان
        • زایمان طبیعی
        • سایر زایمان ها
      • چند قلو
      • شیر مادر و تغذیه کودک
      • محبت و عاطفه
        • لالایی
      • مراقبت
    • هنرهای زندگی
      • آشپزی
        • استانها
          • فارس
          • خراسان رضوی
          • خراسان شمالی
          • خراسان جنوبی
          • اصفهان
          • سیستان و بلوچستان
          • سمنان
          • قزوین
          • قم
          • کردستان
          • کرمان
          • کرمانشاه
          • گلستان
          • گیلان
          • کهکیلویه و بویر احمد
          • لرستان
          • مازندران
          • مرکزی
          • هرمزگان
          • همدان
          • یزد
        • ترشی
        • مربا
        • شیرینی
        • سفره
        • سوپ
        • عرقیات
        • خوراک
        • دسر
      • تعمیرات
      • دخل و خرج
        • دخل و خرج
          • جوانی
          • بزرگسالی
        • کار
        • صرفه جویی
          • قناعت
        • صدقه
        • خمس
        • زکات
        • مدیریت
        • عمومی
      • خانه داری
      • خیاطی
        • خیاطی
        • گلدوزی
        • بافتنی
      • همسرداری
      • فوت و فن
      • طراحی و نقاشی
      • کاردستی
      • ورزش
      • سبک زندگی
      • چیدمان
      • کار
  • تربیت ، روانشناسی و طبابت
    • تربیت
      • نوزاد
      • کودک
      • نوجوان
      • عمومی
    • روانشناسی
      • نوزاد
      • نوجوان
      • جوان
      • بزرگسال
        • اوقات
        • سلامت
        • تغذیه
      • عمومی
      • کودک
        • مکیدن انگشت
        • خجالت
    • طبابت
      • فوریت های پزشکی
      • طب سنتی
      • سلامت و تغذیه
        • ترشی
        • حبوبات
        • لبنیات
        • میوه
        • سلامت
      • بهداشت
  • حجاب و فرزندآوری
    • زن
      • دین و ایمان
      • غیرت و ناموس
      • حیاء وعفت
    • حجاب و فرزندآوری
      • تاریخ
      • شبهات حجاب
  • خانواده
    • خانواده
      • والدین
      • مودت و رحمت
      • هدیه
      • زیارت
      • سفر
      • بهارجوانی
      • برادران و خواهران
      • اقوام و خویشان
      • مهمانی
      • خانه
      • شهروندی
    • باورهای غلط
      • خرافات
      • بدعت ها
      • کج فهمی
      • لجاجت
      • بی اعتنایی
      • شگفتی ها
    • شگفتی ها
      • هدیه خدا
      • آب و آئینه
      • برکت و نعمت
      • غنیمت و شکار
  • جستجو

ازدواج و هنرهای زندگی

خانه داری و مبارزه، قابل جمع بود

دسته: ازدواج ، مادری و هنرهای زندگی منتشر شده در 12 مرداد 1394
بازدید: 2035
  • چاپ

ایشان یکی از زنان مبارز مسلمان هستند که از سال‌های آغازین نهضت امام خمینی(ره) در عرصه مبارزه حاضر بوده و از تایپ و تکثیر اعلامیه‌های امام(ره) در پانزده خرداد 42 تا آموزش مسلحانه و آمادگی چریکی و تشکیل بیمارستان‌های مخفی خانگی برای بیرون آوردن گلوله از بدن مبارزان و... حضور داشته است.

 

آن‌چه در پی می‌آید مصاحبه‌ با حاجیه خانم فاطمه فکور یحیایی، (همسر حاج حیدر رحیم‌پور ازغدی و مادر آقای حسن رحیم‌پور ازغدی) است. ایشان یکی از زنان مبارز مسلمان هستند که از سال‌های آغازین نهضت امام خمینی(ره) در عرصه مبارزه حاضر بوده و از تایپ و تکثیر اعلامیه‌های امام(ره) در پانزده خرداد 42 تا آموزش مسلحانه و آمادگی چریکی و تشکیل بیمارستان‌های مخفی خانگی برای بیرون آوردن گلوله از بدن مبارزان و... حضور داشته است.

ایشان که مادر شهید (حمید) است، جزء زنان پیشگام در نخستین تظاهرات انقلاب اسلامی بود که در 17 دی 1356خفقان شاهی را درهم شکستند. متن ویراسته این گفت‌وگو که برای نسل جدید و به ویژه دختران جوان، الهام‌بخش است را در ادامه بخوانید.

سؤال: گرچه شما از مصاحبه اباء داشتید ولی خاطرات زنانی چون شما، خاطرات شخصی نیست بلکه سرمایه ملی و متعلق به انقلاب است. باید تجربه‌های الهام‌بخش در تاریخ ثبت شود تا فردا نقش زن مسلمان در انقلاب، انکار یا تحریف نشود. از این باب لطف کنید و برای آشنایی نسل جدید با سبک زندگی زنان مسلمان و مبارز انقلاب اسلامی، از آغاز زندگی سیاسی خود بگویید.

پاسخ: بسم‌الله الرحمن الرحیم. آن‌‌چه عرض می‌کنم به معنای به حساب آوردن خود نیست. بنده کاری نکرده‌ام و آن‌چه شده، سهم بسیار کوچکی از هزاران وظیفه بر زمین مانده است. فرزند من هم امانت خدا بود و در راه صاحبش رفت. همه ما مدیون اسلام و امام(ره) و شهداء هستیم و امیدوارم مسئولان هم به ولایت فقیه و ارزش‌های انقلاب وفادار بمانند. همه مدیون هستیم و باید دینمان را اداء کنیم.

در پاسخ شما باید بگویم متولد 1322 مشهد هستم و آغاز فعالیت سیاسی بنده هم پس از ازدواج (در هجده سالگی) بود. شروع زندگی مشترک ما در طبقه دوم منزل برادر همسرم بود و فرزند اول ما (حسن آقا) در سال 42 همان جا به دنیا آمد. فضای منزل ما از ابتدا سیاسی و دینی بود. زیرا حاج‌آقای رحیم‌پور یک فعال سیاسی مذهبی شناخته شده و هنگام ازدواج در متن مبارزات نهضت امام خمینی(ره) در آغاز دهه چهل بودند، خودشان شب‌نامه می‌نوشتند و بیانیه‌های امام(ره) را حتی پس از تبعید ایشان، گاه تا شبی پنجاه اعلامیه نسخه‌نویسی و خود توزیع می‌کردند تا آن که دستخط‌شان تقریباً لو رفت. سپس این مسئولیت به عهده من بود. فعالیت سیاسی ایشان به قبل از نهضت امام(ره) و حتی پیش از دولت مصدق باز می‌گشت و از دوران نوجوانی درگیر مبارزه و در نهضت ملی شدن نفت از عناصر اصلی مبارز مشهد بودند. با شهید نوّاب صفوی و آیت الله کاشانی و دکتر مصدق مکاتبه یا ملاقات داشته و در جنبش سی تیر و نیز پایین کشیدن تابلوی "نفت ایران و انگلیس" و بالا بردن تابلوی "نفت ملّی ایران" مشارکت داشتند. پس از کودتای 28 مرداد هم با نهضت مقاومت ملّی در مشهد ادامه داده و پس از آغاز نهضت امام خمینی(ره) هم مقلّد و مروّج ایشان و در صف نهضت بودند. بسیاری از شخصیت‌های انقلاب در خانه ما رفت و آمد داشتند و همه این‌ها زمینه‌ای برای آغاز فعالیت‌های سیاسی و دینی بنده شد. حاج‌آقا از نخستین اعلامیه‌های سیاسی امام(ره) تا سال‌های تبعید ایشان را می‌آوردند و من که دست‌خطم برای دستگاه ناشناخته بود تا دیری از شب می‌نوشتم و تعدادی را هم خودم توزیع می‌کردم.

بعدها ایشان یک دستگاه تایپ که تازه آمده بود به روش پیچیده‌ای تهیه کردند و از آن پس اعلامیه‌های امام(ره) از تبعیدگاه و برخی شب‌نامه‌های سیاسی را که نوشته خود ایشان بود، تایپ و تکثیر می‌کردم. این فعالیت‌ها از آغاز نهضت امام(ره) تا سال‌های پس از تبعید امام(ره) به ترکیه و نجف ادامه داشت. مثلاً پس از حمله به فیضیه یا وقتی امام(ره) جشن نوروز را تحریم کردند اعلامیه‌های امام(ره) را تایپ و تکثیر می‌کردم و ایشان در مجلس درس آیت‌الله میلانی و... توزیع ‌کردند. پس از 15 خرداد اعلامیه‌ها و سخنان امام(ره) را در منزل‌ تایپ و تکثیر می‌کردیم. دستگاه تایپ هم ماجرای جالبی داشت. حاج‌آقا آن را به دست یک دوست شهرستانی غیر سیاسی با شناسنامه جعلی به ظاهر برای تربت حیدریه خریدند و سپس آن را به مشهد آوردند و من در خانه با آن کار می‌کردم.                                     

نخستین تظاهرات انقلاب اسلامی در 17 دی 56  (زنان خط شکن)

سؤال: شما در نخستین تظاهرات انقلاب اسلامی یعنی 17 دی 56 در مشهد شرکت داشتید. مقام معظم رهبری فرمودند آغاز انقلاب 57، در واقع با این تظاهرات بود که حتی دو روز قبل از قیام 19 دی قم صورت گرفت و عامل آن، زنان مسلمان مبارز بودند. در مورد آن تظاهرات بگویید.

پاسخ: درست است. نخستین تظاهرات انقلاب اسلامی، نه 19 دی قم بلکه دو روز قبلش، 17 دی سال 56 در  راهپیمایی زنان مسلمان مشهد بود. 17 دی، روز به اصطلاح کشف حجاب زنان توسط رضاخان بود که رژیم آن را روز آزادی زن! اعلام کرده بود. شعارها علیه دستگاه و کشف حجاب و با پارچه‌نوشته‌ای خواستار آزادی زندانیان سیاسی همراه با شعار الله‌اکبر بود. طیف مبارزین مذهبی، راهپیمایی را هدایت می‌کردند. البته چند تن از مجاهدین خلق، به ویژه از طریق خانم معصومه متحدین (مادر محبوبه متحدین) هم بودند که می‌کوشیدند به تظاهرات جهت خاص خود را بدهند که اجازه ندادیم. زیرا مدیریت تظاهرات با خانم‌های مبارزی بود که با آیت‌الله خامنه‌ای آشنا یا مرتبط بودند و خط امام خمینی(ره) را تعقیب می‌کردند. تظاهرات را 17 دی از یک حسینیه در مشهد آغاز کردیم و این نخستین تظاهرات علنی سیاسی انقلاب اسلامی بود که در سال 1356 با جلوداری خانم‌ها آغاز شد.

البته در جلسات بزرگداشت مرحوم دکتر شریعتی در مشهد و شاید بزرگداشت مرحوم حاج‌آقا مصطفی خمینی هم بازداشت‌ها و درگیرهای مختصری بود ولی هیچ یک تبدیل به تظاهرات نشد.حدود 300 نفر خانم‌ها بودند که البته با 50 نفر آغاز شد، گروهی از ما پوشیه و روبنده زده بودیم تا شناسایی نشویم؛ خانم مقدسی، خانم غفاریان، همشیره مقام معظم رهبری و خانم‌های دیگری و یکی دو نفر از بستگان ما و جمع دوستان سیاسی که غالبا از خانواده مبارزین بودند. به حدود چهارراه شهدا(نادری) که رسیدیم، ساواک و پلیس یورش آورده و گروهی از ما را بازداشت کردند. من علاوه بر چادر مشکی که به سر می‌کردم، آن روز به عنوان طرح فرار، یک چادر رنگی هم با خود برداشته بودم تا در لحظه حمله حتمی پلیس، تغییر پوشش داده و شناسایی نشوم و همین اتفاق هم افتاد. یورش که آغاز شد به سرعت به داخل یک کوچه پیچیدم و چادر سیاهم را عوض کردم و به سرعت در کنار یک دست‌فروشی که کنار پیاده‌رو قندشکن و انبردست و... می‌فروخت، به عنوان خریدار نشستم. نیروهای امنیتی فریب خوردند و گمان کردند از اهالی آن محل هستم و از کنار من دویدند و عبور کردند. وقتی کمی خلوت شد، چادر سیاه را دوباره پوشیده و منطقه را از وسط نیروهای امنیتی ترک کردم اما عده‌ای از خانم‌ها بازداشت شدند. عرض کردم سازماندهی راهپیمایی با پیروان امام خمینی(ره) بود.                                                                               

 آموزش عملیات مسلحانه در کوه‌های اطراف مشهد به زنان مبارز قبل از انقلاب

سؤال: آیا زن مسلمان محجبه در دوران مبارزات مشهد درگیر فعالیت‌های تهاجمی علیه دستگاه پهلوی می‌شدند؟! شما در این باب، چه خاطره‌ای برای جوانان دارید؟

پاسخ: بله. ما قبل از انقلاب دوره آموزش تیراندازی و پرتاب نارنجک دیده بودیم. آموزش نظری کار با اسلحه را در جلسات مخفی خانگی ظرف ده پانزده جلسه و سپس چند دفعه برنامه‌های عملیاتی در کوه‌های اطراف مشهد داشتیم که آموزش عملی و تمرین تیراندازی در کوهستان می‌کردیم و چند نوبت هم عملیات پرتاب نارنجک در کوهستان صورت گرفت. سلاح‌ها را می‌شناختیم اما موقعیتی برای استفاده در صحنه مبارزه پیش نیامدو انقلاب پیروزشد. برنامه‌هایمان در سال‌های 56 و 57، تنها نظامی نبود بلکه  تفسیر قرآن، نهج‌البلاغه، صرف و نحو عربی و سرکشی به فقرا و رسیدگی مناطق محروم هم از فعالیت‌های قبل ازانقلاب دوستان بود. محیط بسیار دینی، انقلابی و با حرارتی داشتیم.

روضه‌های سیاسی
خاطره دیگر از فعالیت خانم‌ها، جلسه روضه سیاسی بود که در منزل ما پیش از انقلاب برگزار می‌شد و ابتدا قرار بود مردانه و علنی‌تر باشد اما دستگاه، حسّاس شد و لذا سالانه ده روز، روضه‌ی عصرانه برای خانم‌ها داشتیم. این روضه کاملا سیاسی بود و با مشارکت مستقیم ‌شاگردان آیت‌الله خامنه‌ای به راه افتاد. از قبیل شهید کامیاب، شهید موسوی قوچانی، عجم، مجد و... که می‌آمدند و در جمع گروه کثیری از خانم‌ها که غالباً از خانواده‌ مبارزین ملّی و مذهبی بودند، مباحث دینی و سیاسی داشتند. پرچم روضه را هم علنا بر سر کوچه می‌زدیم تا کار مخفی تلقی نشود و پاسخ‌گوی دستگاه باشیم. برای طرح فریب و عادی‌سازی هماهنگ کرده بودیم که مثلا سر فلان ساعت آن‌ها از کوچه عبور کنند و هر بار یکی از خانم‌های عادی و غیر سیاسی را بفرستیم که گویی به طور اتفاقی، یک روضه‌خوان عابر را پیدا کرده و صدا زده است که اگر پلیس مداخله کرد بگوییم این آقا را نمی‌شناسیم و یک روضه‌خوان عادی و اتفاقی است و این خانم هم که او را پیدا کرده یک خانم واقعاً غیر سیاسی بود! در حالی که همه چیز از قبل برنامه‌ریزی شده بود. حاج‌آقا هم گفته بودند اگر از طرف پلیس و کلانتری  زنگ زدند خود را به سادگی بزن و بگو من چیزی نمی‌دانم و روضه اربابم اباعبدالله(ع) است. از قضا از طرف دستگاه زنگ زدند و پرسیدند شما چه جلسه ای دارید؟ و من با تجاهل گفتم: بله روضه امام حسین(ع) است، بگویید خانمتان حتما تشریف بیاورند. یک بار هم یکی از آنان که همسر یک سرهنگ شهربانی بود آمد و پس از استماع  مجلس را با سروصدا به هم زد و تهدید کرد.

این جلسات تا آغاز انقلاب، ادامه داشت و دیگر علنا سیاسی شده بود. یکی از اتفاقات جالبی که در یکی از این جلسات سیاسی مذهبی همزمان با آغاز انقلاب اتفاق افتاد، قضیه بازداشت پسر ارشدم حسن آ قا بود. روزی در آغاز سال 57 که انقلاب هنوز خیلی گسترده نشده بود، ناگهان بچه‌های کوچکتر آمدند و با نگرانی گفتند که حسن را گرفتند و چند مأمور مسلح او را در خیابان به شدت مجروح کرده و بردند، آن روز هم‌زمان با همان جلسه خانگی بود. به بچه‌ها گفتم چیزی نگویید و کسی نفهمد. آن روزها حاج‌آقا را کمتر می‌دیدیم. ایشان تحت تعقیب و گاه در خانه‌های مخفی یا منزل بستگان به سر می‌بردند. در آغاز انقلاب، پلیس به منزل ما ریخت و یک بار که احتمال یورش به منزل بود همگی چند شبانه‌روز منزل را ترک کردیم. نیروی ضربت شبی حمله کرده و خانه را به کلی به هم ریختند حتی قالی‌های منزل را دزدیده و خانه را آتش زده بودند که خوش‌بختانه وقتی رفته بودند، آتش خود به خود خاموش شده  و پتوها و کتاب‌ها به حال نیم‌سوخته مانده بود. به هر صورت آن روز می‌ترسیدم تحت تعقیب بودن و اختفاء حاج‌آقا و این روضه سیاسی و بازداشت حسن آقا روی هم رفته دستگاه را کاملا حساس‌ کند، لذا به شهربانی نرفتم و فردایش که دانستم در کدام بازداشتگاه است، خودم را رساندم و به جای مخفی‌کاری و حسّاس کردن آن‌ها با سادگی و صراحت گفتم چرا بچه‌ام را گرفتید؟ ابتدا گمان کردم به خاطر نوشته‌هایش است. پرچم امام حسین(ع) در دست رئیس کلانتری بود، باز که کرد دیدم او تصویر امام(ره) را به پرچم نصب کرده بود. افسر کلانتری گفت پسر تو با پرچم حسین(ع) و تصویر خمینی در یک دسته چند نفره در کوچه‌ها راه افتاده و علیه شاه شعار می‌دادند که اکیپ پلیس گشت آمده و بر روی او اسلحه کشیده و پس از کمی تعقیب و گریز او را گرفته به شدت کتک زده و برده بودند.

فرمانده پلیس با خشونت، به تصویر امام(ره) اشاره کرد و پرسید: این چیست که پسرت سر دست گرفته؟ گفتم: ایشان آیت‌الله خمینی(ره)، مرجع تقلید هستند و شما هم اگر مسلمان هستید باید تقلید کنید. به قدری حسن را کتک زده بودند که صورتش سیاه و کبود شده و خون بالا آورده بود. ایشان 14 یا 15 ساله بود. گفتم: من چند فرزند دیگر هم دارم، بچه‌ام را آزاد کنید و گرنه همه فرزندانم را به این‌جا می‌آورم. گفت: به هر یک هم یک پرچم بده؟ گفتم: به یاری خدا دو پرچم می‌دهم. پس از مدتی بالاخره حسن را آزاد کردند. البته من گمان کرده بودم به خاطر طرز برخورد و گفته‌های من است اما ظاهرا همان موقع حاج‌آقا در منزل آیت‌الله مرعشی بودند و گویا مرحوم آقای مرعشی به رئیس ساواک زنگ می‌زند و می‌گوید: اگر از من می‌شنوید فرزند فلانی را آزاد کنید و یک مسئله ساده را پیچیده نکنید، ایشان سنّی ندارد.

از کلانتری شهربانی که بیرون آمدیم با صدای بلند طوری که نگهبانان دژبان بشنوند گفتم: حسن، بدو برویم چهارراه شهدا که تظاهرات است. اتفاقاً وقتی رسیدیم که تظاهرکنندگان، تصویر امام(ره) را بر سر در اوقاف و آستان قدس در چهارراه شهدا نصب و عکس شاه را پائین می‌کشیدند. همان شب هم فرهنگیان و وکلای انقلابی در دادگستری مشهد، تحصن و اعتصاب کرده بودند و حسن آقا مقاله‌ای بسیار صریح و پرشور علیه دستگاه و در تجدید بیعت با امام(ره) خواند و اهانت‌هایی که به او شده و کتک‌هایی که به او زده بودند را گزارش کرد. مقاله را چنان احساساتی خواند که واقعا شهر شلوغ شد. حیف که آن مقاله را گم کردیم.
 

ادامه دارد.....

 

 

 

 
منبع : مرکز نشر آراء و آثار استاد رحیم پور ازغدی
 

 

  • قبلی
  • بعدی

اااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااامحبوب ترین مطالب

  • محرک های جنسی
  • آداب زفاف و زناشویی در اسلام
  • خانه داری
  • فرهنگ خانواده
  • تغذیه کودکان
  • نیمه دیگرم
  • مشاور شما
  • روزی حلال
  • 9 ماه انتظار
  • رازهایی درباره زنان
  • کودک نابغه
  • کودک نامه
  • برای تمام خانواده ها ( جلد اول )
  • آداب عشق ورزی
  • دانشتنیهای زناشویی
  • پاداش رنج های زندگی
  • راهنمای خانواده
  • رازهایی درباره زندگی
  • صمیمانه با همسران
  • فرزند نابغه من

  • سامانه شبکه مبلغین جمعیت
  • مقالات
  • محصولات مبلغ فرزندآوری
  • ارسال آثار
  • گروه شبکه اجتماعی جمعیت
  • ابلاغیه
  • اخبار
  • همایش ها
  • روزنامه
  • عکس
  • طراحی و عکس
  • پوستر
  • کاریکاتور
  • آثار تولیدی
  • بروشور
  • اینفوگرافی
  • نشریات
  • معرفی کتاب
  • کتب
  • مقالات
  • جزوات
  • مجلات
  • contactkv
  • آیات وروایات
  • بیانات رهبری
  • روزنامه
  • پاورپوینت ppt
  • اسلاید
  • جداول
  • نمودار
  • صوت
  • فیلم
CSS Valid | XHTML Valid | Top
Copyright © Yougrids 2025 All rights reserved. Custom Design by Youjoomla.com
YJSimpleGrid Joomla! Templates Framework official website
ازدواج و هنرهای زندگی