تمام انبیا خصوصاً خاتمالنّبیینصلیاللهعلیهوآله در اخلاق نیک و ستوده سرآمد روزگار بودند، تا آنجا که خداوند متعال از بین تمام اوصاف نیک آن حضرت، بر اخلاق نیکویش اشاره میفرماید (1) و رمز و راز موفقیّت او را در نرمخویی ایشان میداند. (2)
جانشینان حضرت نیز در اخلاق و رفتار سرآمد روزگار، الگو و نمونه بودهاند، از جمله حضرت رضاعلیهالسلام که دارای عالیترین اخلاق و نیکوترین رفتارهای اخلاقی بوده است. شاعر عرب چه زیبا گفته است:
یُمَثّلُ النّبِیُّ فِی اَخْلاقِهِ فَاِنَّهُ النَّابِتُ مِنْ اَعْرَاقِهِ
لَهُ کَرمَاتٌ وَ مَکْرُمَاتٌ فِی صَفَحَاتِ الدَّهْرِ بَیِّنَاتٌ
شهُودٌ صِدقٌ لِسُمُوّ ذاتِهِ کَاَنَّهُ النَّبِیُّ فِی صِفَاتِهِ (3)
«نبی در اخلاق او (حضرت رضاعلیهالسلام) تمثل یافته و جلوهگر شده است؛ زیرا روییده (و برخاسته) از رگ و ریشههای او (نبوی) است. برای او کرامات (وکارهای فوقالعاده) و بزرگی در صفحات (تاریخ و) روزگار متجلّی شده است. گواهانی راستین بر بلند بودن مرتبۀ او گواهند. گویا او پیامبر (و آینۀ تمام نمای او) در صفات (اخلاقی) او بود.»
جامی درباره حضرت رضاعلیهالسلام سروده است:
سلامٌ عَلی رَوضَةٍ حَلَّ فِیها اِمَامٌ یُباهی بِهِ المُلکُ وَالدِّینُ
امام بهحق شاه مطلق که آمد حریم درش قبلهگاه سلاطین
شه کاخ عرفان گل شاخ احسان دُر درج امکان مه بُرج تمکین
علیبن موسی کز خدایش رضا شد لقب چون رضا بودش آیین
ز فضل و شرف بینی او را جهانی اگر نَبوَدَت تیره چشم جهانبین
پیِ عطر روُ بَند حوران جنّت غبار درش را به گیسوی مشکین (4)
تصویر کلّی از اخلاق حضرت رضاعلیهالسلام
«ابراهیم بن عباس» دربارۀ روش اخلاقی آن حضرت میگوید: «مَا رَأَیتُ أَبَا الْحَسَنِ الرِّضَاعلیهالسلام جَفَا أَحَداً بِكَلَامِهِ قَطُّ وَ مَا رَأَیتُ قَطَعَ عَلَى أَحَدٍ كَلَامَهُ حَتَّى یفْرُغَ مِنْهُ وَ مَا رَدَّ أَحَداً عَنْ حَاجَةٍیقْدِرُ عَلَیهَا وَ لَا مَدَّ رِجْلَیهِ بَینَ یدَی جَلِیسٍ لَهُ قَطُّ وَ لَا اتَّكَأَ بَینَ یدَی جَلِیسٍ لَهُ قَطُّ وَ لَا رَأَیتُهُ شَتَمَ أَحَداً مِنْ مَوَالِیهِ وَ مَمَالِیكِهِ قَطُّ وَ لَا رَأَیتُهُ تَفَلَ قَطُّ وَ لَا رَأَیتُهُ یقَهْقِهُ فِی ضَحِكِهِ قَطُّ بَلْ كَانَ ضَحِكُهُ التَّبَسُّمَ وَ كَانَ إِذَا خَلَا وَ نُصِبَتْ مَائِدَتُهُ أَجْلَسَ مَعَهُ عَلَى مَائِدَتِهِ مَمَالِیكَهُ حَتَّى الْبَوَّابِ وَ السَّائِسِ وَ كَانَعلیهالسلام قَلِیلَ النَّوْمِ بِاللَّیلِ كَثِیرَ السَّهَرِ یحْیی أَكْثَرَ لَیالِیهِ مِنْ أَوَّلِهَا إِلَى الصُّبْحِ وَ كَانَ كَثِیرَ الصِّیامِ فَلَا یفُوتُهُ صِیامُ ثَلَاثَةِ أَیامٍ فِی الشَّهْرِ وَ یقُولُ ذَلِكَ صَوْمُ الدَّهْرِ وَ كَانَعلیهالسلام كَثِیرَ الْمَعْرُوفِ وَ الصَّدَقَةِ فِی السِّرِّ وَ أَكْثَرُ ذَلِكَ یكُونُ مِنْهُ فِی اللَّیالِی الْمُظْلِمَةِ فَمَنْ زَعَمَ أَنَّهُ رَأَى مِثْلَهُ فِی فَضْلِهِ فَلَا تُصَدِّقُ؛ (5) هرگز ندیدم آن حضرت، با سخن خود در حق کسی جفا کند (و مورد اهانت و آزار قرار دهد) و یا کلام کسی را قبل از آنکه پایان یابد، قطع کند. نیاز نیازمندان را برآورده میساخت و هرگز حاجتمندی را که توان انجام حاجت او را داشت، رد نمیکرد. هرگز پای خود را نزد دیگران دراز نمیکرد. و هرگز در حضور دیگران به چیزی تکیه نمیداد. و هرگز ندیدم غلامان و خدمۀ خود را دشنام دهد. و ندیدم که در جمع با صدای بلند بخندد؛ بلکه خندهاش تبسّم بود. وقتی سفره پهن میکرد، بردگان و خدمه و حتی دربانها و نگهبانان نیز با او بر سفره مینشستند. خوابش کم بود. و کارهای نیک و صدقههای پنهانی فراوانی داشت و اکثر آنها را در شب تار انجام میداد (تا مبادا کسی خجالت بکشد و یا او را بشناسد) هر کس گمان کند مثل او را [در غیر اهل بیت] در فضایل دیده است، او را تصدیق نکن!»
به راستی کجا میتوان یافت کسی را که این همه آداب دین را در زندگی و برخوردهای خود مراعات نموده باشد، جز حضرت رضاعلیهالسلام و امامان دیگر که از این تبارند.
شاعری چون «ابونواس» حق دارد که وقتی نگاهش به چهرۀ نورانی حضرت رضاعلیهالسلام افتاد قصیدهای را بسراید که بخشی از آن این چنین است:
مُطَهَّرُونَ نَقِیاتٌ ثِیابُهُمْ تَجْرِی الصَّلَاةُ عَلَیهِمْ أَینَمَا ذُكِرُوا
مَنْ لَمْ یكُنْ عَلَوِیاً حِینَ تَنْسُبُهُ فَمَا لَهُ فِی قَدِیمِ الدَّهْرِ مُفْتَخَرٌ
فَاللَّهُ لَمَّا بَرَأَ خَلْقاً فَأَتْقَنَهُ صَفَّاكُمْ وَ اصْطَفَاكُمْ أَیهَا الْبَشَرُ
فَأَنْتُمُ الْمَلَأُ الْأَعْلَى وَ عِنْدَكُمْ عِلْمُ الْكِتَابِ وَ مَا جَاءَتْ بِهِ السُّوَر (6)
«(امامان معصوم) پاکیزگان و پاکدامنانی هستند که هر گاه نامی از ایشان به میان آید (بی اختیار) بر آنان درود و تحیّت فرستاده خواهد شد. کسی که اَنسابش به (سلالۀ پاک) علیعلیهالسلام نرسد، در روزگاران دارای مجد و افتخار نیست. به راستی که شما در جایگاه بلندی قرار دارید و علم کتاب و محتوای سورههای قرآن نزد شماست.
آنچه در اشعار فوق بیان شد، تصویر کلّی از اخلاق حضرت بود، برای فهم بهتر اخلاق آن حضرت برخی موارد را با توضیح بیشتر پی میگیریم:
الف. برخورد مناسب با زیردستان و غلامان
در طول تاریخ با بردگان و کنیزان، خدمه و زیردستان، بدرفتاری و بداخلاقی میشده است و هنوز هم این روش حتّی در مُتمدّنترین کشورها و مُدِّعیان آزادی وجود دارد؛ ولی تنها خانوادهای را که در تاریخ میتوان یافت و هرگز مثل آن یافت نخواهد شد، خاندان اهلبیت عصمت و طهارتعلیهمالسلام، از جمله حضرت رضاعلیهالسلام است، که این برخورد باید به صورت وسیع به جهانیان اِرائه شود تا عظمت این خاندان را بیشتر درک کنند:
1. عدم اهانت به زیردستان: قبلاً اشاره شد که هرگز حضرت به غلامان و زیردستان خود ناسزا و دشنام نمیداد و هرگز با زبان خشن با آنها صحبت نمیکرد: «مَا رَأَیتُ أَبَا الْحَسَنِ الرِّضَاعلیهالسلام جَفَا أَحَداً بِكَلِمَة.» (7)
2. با آنان سر یک سفره مینشست: «أَجْلَسَ مَعَهُ عَلَى مَائِدَتِهِ مَمَالِیكَهُ وَ مَوَالِیه.» (8)
3. هر خدمَتکاری مشغول خوردن غذا بود، او را به خدمت فرا نمیخواند: «کانَ ابوالحسن اِذا اَکَلَ اَحَدَنا لا یَستَخدِمُهُ حَتّی یَفرَغَ مِن طَعامِهِ؛ (9) ابوالحسن (علیبن موسی) اینگونه بود که وقتی یکی از ما [خدمه و غلامان] مشغول خوردن غذا بود، او را برای انجام کاری فرا نمیخواند، تا زمانی که از غذا خوردن فارغ میشد.»
در کجای دنیا این همه با زیردستان با بزرگواری برخورد میکنند؟ بسیاری این مسئله را در حق همسران خویش که خدمتکار و بردۀ آنان نیستند مراعات نمیکنند، تا چه رسد به خدمتکاران.
4. اجازه نمیداد غلامان وقت غذا به احترام او بلند شوند: در بند قبلی گفته شد که به غلامان و خدمۀ خود هنگام خوردن غذا دستور کاری نمیداد؛ بلکه از این بالاتر در لحظۀ ورود به خدمتکاران و حتی میهمانان اجازه نمیداد که به احترام او از جا برخیزند: «قالَ لَنا اَبوُالحَسنَعلیهالسلام: اِن قُمتُ عَلی رؤوسِکُم وَ اَنتُم تَاکُلوُنَ فَلا تقوُموُا حَتّی تَفرَغوُا وَ لربَّما دَعا بَعضُنا فَیُقالُ لَهُ، هُم یَاکُلوُنَ فَیَقوُلُ: دَعهُم حَتّی یَفرَغوُا؛ (10) حضرت ابوالحسن (الرضا)علیهالسلام به ما فرمود: هر گاه در جمع شما حاضر شدم و شما مشغول خوردن غذا بودید، از جای برنخیزید. چه بسا آن حضرت با یکی از ما کاری داشت و ما را فرا میخواند، به ایشان گفته میشد که فرد مورد نظر شما مشغول غذا خوردن است، پس حضرت میفرمود: به او کاری نداشته باشید تا از غذا خوردن فارغ شود.»
5. از جسارت آنها درمیگذشت: از اخلاق نیک آن حضرت - با اینکه به ظاهر ولی عهد بود - این بود که در بسیاری کارها سعی میکرد از غلامان و خدمۀ خو کمک نگیرد؛ بلکه کارهایش را خود انجام میداد؛ لذا وقتی نیاز به حمّام پیدا میکرد، سختش بود که دستور دهد کسی برای او حمّام آماده کند؛ بلکه به حمام عمومی شهر میرفت. روزی حضرت وارد حمّام شد، سربازی داخل حمّام بود (که بهمنزله خدمتکار ولی عهد بود) از حضرت خواست که آب بر سر و صورت او بریزد، حضرت این عمل را انجام داد. مردی وارد حمّام شد، در حالی که حضرت را میشناخت، پس فریاد کشید: هلاک شدی. آیا پسر دختر رسول خداصلیاللهعلیهوآله را به خدمت گرفتهای؟ پس آن سرباز فریاد کشید و خود را بر دست و پای امام انداخت و با تضرّع عرض کرد:ای پسر رسول خدا! چرا وقتی به شما دستور دادم که (آب بر بدنم بریزید) نافرمانی نکردید؟ حضرت لبخندی زد و با مدارا و ملاطفت فرمود: «اِنّها لَمَثوُبَةٌ وَما اَردتُ اَن اَعصِیَکَ فیما اَثابَ عَلَیه؛ (11) آن کار ثواب داشت؛ لذا قصد نکردم که در کارهای که ثواب دارد تو را نافرمانی کنم.»
6. خود را برتر از بردهها نمیدانست: «ابراهیم بن عباس» گوید: بارها از حضرت شنیدم که میفرمود: اگر من قسم میخورم به آزادی بندگان هر چند چنین قسمی مکروه است و به این جهت تمام بندگانم را بعدش آزاد میکنم. «إِنْ كَانَ یرَى أَنَّهُ خَیرٌ مِنْ هَذَا وَ أَوْمَأَ إِلَى عَبْدٍ أَسْوَدَ مِنْ غِلْمَانِهِ بِقَرَابَتِی مِنْ رَسُولِ اللَّهِصلیاللهعلیهوآله إِلَّا أَنْ یكُونَ لِی عَمَلٌ صَالِحٌ فَأَكُونَ أَفْضَلَ بِهِ مِنْه؛ اگر نگاهم این باشد که بخاطر خویشاوندی با پیامبر از این بردۀ سیاه بهترم، مگر برای من عمل صالحی باشد که بهخاطر آن از او برتر باشم.» (12)
هر چند نسبت با رسول خداصلیاللهعلیهوآله داشتن شرافت است؛ امّا عامل برتری انسان، حتی بر بردگان سیاه نمیشود و ملاک برتری فقط تقوا و عمل صالح است.
«عبداللهبن صَلت» از مردی بلخی نقل نموده است: که من همراه حضرت رضاعلیهالسلام در سفرش به خراسان بودم. روزی سُفره انداخت و تمام بندگان و خدمۀ خویش را اعم از سیاه و سفید و... جمع کرد، عرض کردم: فدایت شوم! میخواهی برای بردگان سفرۀ جُدا پهن کنم؟ حضرت این پیشنهاد را رد کرد و فرمود: «مَهْ إِنَّ الرَّبَّ تَبَارَكَ وَ تَعَالَى وَاحِدٌ وَ الْأُمَّ وَاحِدَةٌ وَ الْأَبَ وَاحِدٌ وَ الْجَزَاءَ بِالْأَعْمَالِ؛ (13) ساکت باش! پروردگار بلند مرتبه (همۀ ما) یکی است. مادر و پدر (همه) یکی است و جزا و پاداش نیز بر اساس اعمال است [پس برتری در بین نیست که آنان جدا شوند].»
7. آزاد نمودن بردگان: حضرت برای بندهها احترام خاصی قائل بود و هرگز با آنان رفتار نژادپرستانه نداشت و آزادی بردگان را خیلی دوست میداشت؛ لذا در روایات آمده است که آن حضرت: «اَعتَقَ اَلفَ مَملوُکٍ؛ هزار بنده را آزاد کرد.» (14)
8. از تذکر سازنده خودداری نمیکرد: در عین حال که نهایت احترام را به خدمتکاران و غلامان خویش داشت، از تذکر سازنده و بجا خودداری نمیکرد، مخصوصاً در مورد اشراف به شدّت مواظبت میکرد و تذکرات لازم را میداد.
«یاسر خادم» میگوید: روزی غلامان میوۀ خود را کامل نخورده بودند؛ مقداری خورده و بقیه را دور انداخته بودند [همان چیزی که امروزه در جامعه فراوان دیده میشود] حضرت رضاعلیهالسلام فرمود: «سبحان الله! اِن کُنتُم اِستَغنَیتم فَاِنَّ اُناساً لم یَستَغنوُا اَطعِموُه مَن یَحتاجُ اِلَیه؛ (15) منزه است خدا و اگر شما نیاز (به این میوه) نداشتید، براستی مردمانی هستند که به این (مقدار میوه) نیازمندند. آنان را به خورد محتاجان بدهید [که کامل از آن میوهها] استفاده برند.»
ب. کمک به فقرا و نیازمندان
در دوران معصومان بنیادها و سازمانهای منظّم و دولتی نبود که به فقرا کمک انسانی داشته باشند و یکی از وظایف مهمّ و حیاتی ائمهعلیهمالسلام رسیدگی به فقرا و کمک انسانی به بیچارگان و درماندگان بود که به نمونههایی اشاره میشود:
1. هرگز فقیری را رد نمیکرد: محبوبترین عمل نزد آن حضرت احسان به دیگران و کمک به فقرا و بیچارگان بود؛ لذا در حَد توان تلاش میکرد فقیر و نیازمندی را ناامید برنگرداند. در مورد آن حضرت نقل شده است: «وَ مَا رَدَّ أَحَداً عَنْ حَاجَةٍ یقْدِرُ عَلَیهَا؛ (16) هر گاه میتوانست حاجت نیازی را برآورده سازد، او را بیپاسخ رد نمیکرد.»
و بر این رفع نیازها افتخار میکرد و آن را سنّت حسنهای در نیاکان خود میدانست.
«إِنَّ الرَّجُلَ لَیسْأَلُنِی الْحَاجَةَ فَأُبَادِرُ بِقَضَائِهَا مَخَافَةَ أَنْ یسْتَغْنِی عَنْهَا فَلَا یجِدَ لَهَا مَوْقِعاً إِذَا جَاءَتْه؛ (17) امام رضاعلیهالسلام از پدر بزرگوارش نقل کرده است که جدّش [امام] جعفربن محمد [الصادقعلیهالسلام] میفرمود: وقتی کسی از من درخواستی دارد (و به من ابراز نیاز میکند) تلاش میکنم در اوّلین فرصت نیاز او برطرف شود و من فرصت کمک به او را از دست ندهم.»
2. نهایت سخاوت: زمانی که حضرت در خراسان بودند، در روز عرفهای تمام اموال خود را به فقرا انفاق نمود. «فضل بن سهل» به او اعتراض کرد و عرضه داشت: این خسارت و زیان است. حضرت در جواب فرمود: «بَلْ هُوَ الْمَغْنَمُ لَا تَعُدَنَّ مَغْرَماً مَا ابْتَغَیتَ بِهِ أَجْراً وَ كَرَما؛ (18) بلکه مفید و سودآور است. هرگز خسارت نشمار آنچه را که به عنوان اجر (الهی) و یا کرم و بخشش دادهای.» این حدیث علاوه بر اینکه نشان میدهد گاه حضرت تمام اموالش را در راه خدا به فقرا انفاق میکرد، و ارائه دهندۀ خط فکری عمیق این مکتب؛ دربارۀ انفاق و کمک به فقرا است و آن اینکه انفاق خسارت نیست، از دست دادن نیست بلکه ذخیره سازی آن در جایی مطمئن است؛ لذا حضرت سجادعلیهالسلام قبل از انفاق دست خود را میبوسید؛ چون در واقع انفاق را به دست خدا داده است.
و قرآن نیز میفرماید: «وَ ما تُنْفِقُوا مِنْ خَیرٍ فَلِأَنْفُسِكُمْ»؛ (19) آنچه از خیر (و مال) انفاق میکنید، برای خود شما [ذخیره شده] است.»
3. انفاق از بهترینها: قرآن کریم میفرماید: «لَنْ تَنالُوا الْبِرَّ حَتَّى تُنْفِقُوا مِمَّا تُحِبُّونَ»؛ (20) «به مقام نیکی نمیرسید، مگر از آنچه دوست میدارید (و از بهترینها) در راه خدا انفاق کنید.» ائمه (علیهم) اینگونه بودند که در راه خدا بهترین و محبوبترین چیزها را انفاق میکردند. از جمله حضرت رضاعلیهالسلام اینگونه بود: «کانَ ابوالحسن اِذا اَکَلَ اَلیّ بصَحفَة فتوُضَعُ بِقُرب مائدتِهِ فَیُعمَدُ اِلی اَطیَبِ مِما یُؤتی به فَیَأخُذَ مِن کُلّ شئءٍ فَیَضَعُ فی تِلکَ الصَحفَةُ یامُر به لِلمساکِینِ؛ پیوسته ابوالحسن (الرضاعلیهالسلام) هنگام غذا سینی (یا ظرف بزرگی) را میآورد و کنار سفره میگذاشت (قبل از خوردن) از بهترین غذاهایی که برای او آورده بودند، برمیگرفت، داخل آن سینی میگذاشت و دستور میداد که آن را به نیازمندان بدهند.» آنگاه این آیه را تلاوت میکرد میفرمود: «فَلاَ اقْتَحَمَ الْعَقَبَةَ وَ ما أَدْراكَ مَا الْعَقَبَةُ فَكُّ رَقَبَةٍ أَوْ إِطْعامٌ»؛ (21) «و تو چه میدانی آن گردنه چیست؟ آزاد کردن بردهای یا غذا دادن در روز گرسنگی.» آنگاه میفرمود: «عَلِمَ اللَّهُ عَزَّ وَ جَلَّ أَنْ لَیسَ كُلُّ إِنْسَانٍ یقْدِرُ عَلَى عِتْقِ رَقَبَةٍ فَجَعَلَ لَهُمُ السَّبِیلَ إِلَى الْجَنَّةِ بِإِطْعَامِ الطَّعَامِ (22)؛ (23) خدای عزیز و جلیل میدانست که هر انسانی توان آزادی بنده را ندارد؛ لذا (با دادن طعام) راهی برای او به سوی بهشت قرار داد.»
4. بخشش به اندازۀ نیاز: روزی فقیری نزد حضرت آمد و از او درخواست کرد که: «أَعْطِنِی عَلَى قَدْرِ مُرُوءَتِكَ؛ به اندازۀ مروّت خودت به من عطا کن!» حضرت فرمود: «لَا یسَعُنِی ذَلِكَ؛ این در توانم نیست.»؛ یعنی شاید مروّت من به اندازۀ اعطای تمام دنیا باشد. فقیر متوجه خطای در کلامش شد؛ لذا دوباره عرض کرد: «فَقَالَ عَلَى قَدْرِ مُرُوءَتِی؛ به قدر مُروّت خودم بده.» در این وقت حضرت با چهرۀ گشاده به او فرمود: «إِذاً فَنَعَم؛ در این صورت بلی؛ [این شدنی است].» آنگاه فرمود: «یا غُلَامُ أَعْطِهِ مِائَتَی دِینَار؛ (24) ای غلام دویست دینار به او بده!»
حضرت میتوانست کمک کلانی که نشاندهندۀ مروّت خود باشد به او بکند؛ امّا این عمل ممکن بود باعث طغیان و انحراف مرد فقیر شود؛ چون نوع انسانها وقتی یکمرتبه به مال کلانی میرساند، دَست به طغیان میزنند؛ لذا حضرت در حَد نیاز و یا مقداری بیشتر به او اعطا نمود.
5. حفظ آبرو و شخصیّت فقرا: پیوسته دست گیرنده احساس شرمندگی دارد، خصوصاً اگر چشم گیرنده به چشم دهنده افتد و یا اگر انفاق همراه با منّت و یا خیلی آشکار باشد، باعث خجالت بیشتر کمکگیرندگان میشود.
امامان معصومعلیهمالسلام از جمله حضرت رضاعلیهالسلام سخت به حفظ شخصیّت، کرامت و حیثیت افراد توجه داشتند؛ لذا سعی میکردند اغلب شبها و یا از پشت پرده دور از چشم مردم به فقرا رسیدگی نمایند.
6. کمک در شب: در روایت است: «وَ كَانَعلیهالسلام كَثِیرَ الْمَعْرُوفِ وَ الصَّدَقَةِ فِی السِّرِّ وَ أَكْثَرُ ذَلِكَ یكُونُ مِنْهُ فِی اللَّیالِی الْمُظْلِمَة؛ (25) او (حضرت رضاعلیهالسلام) همیشه کارهای خیر و صدقه را پنهانی (و دور از چشم مردم) انجام میداد، و بیشتر این امور را در شبهای تاریک (ولی مهتاب) عملی میکرد.»
زیرا کمک و احسان به فقرا در شب چند ویژگی دارد:
1. شخص انفاق کننده شناخته نمیشود؛ لذا جنبۀ اخلاص آن بیشتر شده و غرور و عجب در آن کمتر راه مییابد.
2. چهرۀ گیرنده نیز مشخص نیست؛ لذا گیرنده در لحظۀ گرفتن و بعد از آن با دیدن کمک کننده احساس خجالت و کوچکی نمیکند.
3. مردم نیز حضور ندارند، و این خود عامل دیگری برای حفظ حیثیّت و شخصیّت افراد است.
کمک از بالای در
روزی شخصی وارد بر حضرت رضاعلیهالسلام شد و عرض کرد: «اَلسَّلَامُ عَلَیكَ یا ابْنَ رَسُولِ اللَّهِ رَجُلٌ مِنْ مُحِبِّیكَ وَ مُحِبِّی آبَائِكَ وَ أَجْدَادِكَعلیهالسلام مَصْدَرِی مِنَ الْحَجِّ وَ قَدِ افْتَقَدْتُ نَفَقَتِی...؛ سلام بر شماای پسر رسول خدا! من از دوستان شما و پدرانتان هستم که از سفر حج برمیگردم و خرجی خود را تمام (و یا گم) کردهام و نمیتوانم به شهر و دیارم بازگردم. مبلغی را در اختیارم بگذارید تا بتوانم به شهرم بازگردم، در آنجا این مبلغ را از جانب شما صدقه خواهم داد.»
«فَقَالَ لَهُ اجْلِسْ رَحِمَكَ اللَّهُ وَ أَقْبَلَ عَلَى النَّاسِ یحَدِّثُهُمْ حَتَّى تَفَرَّقُوا وَ بَقِی هُوَ وَ سُلَیمَانُ الْجَعْفَرِی وَ خَیثَمَةُ وَ أَنَا فَقَالَ أَ تَأْذَنُونَ لِی فِی الدُّخُولِ فَقَالَ لَهُ سُلَیمَانُ قَدَّمَ اللَّهُ أَمْرَكَ فَقَامَ فَدَخَلَ الْحُجْرَةَ وَ بَقِی سَاعَةً ثُمَّ خَرَجَ وَ رَدَّ الْبَابَ وَ أَخْرَجَ یدَهُ مِنْ أَعْلَى الْبَابِ وَ قَالَ أَینَ الْخُرَاسَانِی فَقَالَها أَنَا ذَا فَقَالَ خُذْ هَذِهِ الْمِائَتَی دِینَارٍ وَ اسْتَعِنْ بِهَا فِی مَئُونَتِكَ وَ نَفَقَتِكَ وَ تَبَرَّكْ بِهَا وَ لَا تَصَدَّقْ بِهَا عَنّی؛ حضرت فرمود: بنشین خدا تو را رحمت کند! و شروع کرد با مردم سخن گفتن تا زمانی که مردم متفرق شدند و جز سلیمان و خثیمه کسی باقی نماندند، آنگاه حضرت از آن دو نفر اجازه گرفت و داخل اتاق دیگرشد و پس از لختی (بیآنکه خود را نشان دهد) در را بست و دست خود را از بالای در به سمت آن مرد بیرون آورد و فرمود: خراسانی کجاست؟ آن مرد به در نزدیک شد، حضرت فرمود: این دویست دینار است و میتوانی با این مبلغ به شهرت بازگردی و (در آنجا که رسیدی) لازم نیست آن را از طرف من صدقه دهی.» مرد پول را در حالی که خوشحال بود خود را غرق در نعمت (و لطف) امام میدید گرفت. سلیمان میگوید: عرض کردم: فدایت شوم! کمک خوبی کردی و بر او مهربانی نمودی «فَلِمَا ذَا سَتَرْتَ وَجْهَكَ عَنْهُ؛ چرا صورت خود را از او پنهان نمودی؟» حضرت فرمود: «فَقَالَ مَخَافَةَ أَنْ أَرَى ذُلَّ السُّؤَالِ فِی وَجْهِهِ لِقَضَائِی حَاجَتَهُ أَ مَا سَمِعْتَ حَدِیثَ رَسُولِ اللَّهِصلیاللهعلیهوآله الْمُسْتَتِرُ بِالْحَسَنَةِ تَعْدِلُ سَبْعِینَ حِجَّةً وَ الْمُذِیعُ بِالسَّیئَةِ مَخْذُولٌ وَ الْمُسْتَتِرُ بِهَا مَغْفُورٌ لَهُ أَ مَا سَمِعْتَ قَوْلَ الشَّاعِرِ:
مَتَى آتِهِ یوْماً لِأَطْلُبَ حَاجَتِی رَجَعْتُ إِلَى أَهْلِی وَ وَجْهِی بِمَائِه (26)
این کار را از بیم آنکه مبادا ذلّت سئوال را در چهرۀ او ببینم، انجام دادم. آیا قول رسول خداصلیاللهعلیهوآله را نشنیدی که فرمود پنهان کننده حسنه برابر هفتاد حج پاداش دارد. و آشکار کننده گناه خوار و پنهان کننده گناه [ممکن است] آمرزیده شود، آیا نشنیدی قول شاعر را که میگوید: هر گاه نزد او برای طلب حاجت روم به نزد اهل و عیالم (با دست پر) و آبرومند برمیگردم؟»
حضرت رضاعلیهالسلام از این برخورد به نکات دقیقی توّجه و اشاره نموده است، از جمله:
1. صبر کرد که مردم متفرّق شوند تا شخص سائل هنگام دریافت پول شرمنده نشود.
2. اینکه سلیمان و خثیمه باقی ماندند، شاید حضرت خواست آنها را به عنوان یاران خود تربیّت کند و شیوۀ احسان به دیگران را به آنها بیاموزد و شاهد این ادّعا احترام ویژه به آن دو بود که حضرت برای رفتن به اطاق دیگر از آنها اجازه گرفت و راز پنهان کردن چهره را از فقیر برای آنها بیان نمود و به قول رسول خداصلیاللهعلیهوآله به عنوان سند محکم و به قول شاعر به عنوان سیرۀ خوبان استناد نمود.
3. در لحظۀ دادن پول به فقیر چهره را پنهان نمود تا عَرقِ شرم بر پیشانی او را مشاهده نکند. و ثواب خویش را مضاعف نماید.
ج. مراعات آداب ریز مجالس
بسیارند کسانی که چون از مقام و منزلت بالای اجتماعی و احیاناً معنوی برخوردارند، خود را برتر از آن میدانند که آداب مجالس را مراعات کنند. حضرت رضاعلیهالسلام با اینکه در ظاهر ولایت عهد بود و از مقام معنوی امام و واسطۀ فیض الی بودن برخوردار بوده است و در قلّۀ کمال معنوی قرار داشت؛ اما هرگز به مسایل آداب مجالس، حتی به ریزترین آنها بیتوجهی و کمتوجهی نمیفرمود. در حدیثی که در ابتدای مقاله آورده شد؛ نکات ریزی در این زمینه وجود دارد که فهرستوار اشاره میشود:
1. با گفتارش دل کسی را هرگز نرنجاند و به کسی اهانت نکرد: «مَا رَأَیتُ أَبَا الْحَسَنِ الرِّضَاعلیهالسلام جَفَا أَحَداً بِكَلَامِهِ قَط.» (27)
2. هرگز به کسی ناسزا نگفت و به اَحدی دشنام نداد: «وَ لَا رَأَیتُهُ شَتَمَ أَحَداً مِنْ مَوَالِیهِ وَ مَمَالِیكِهِ قَطُّ.» (28)
3. هرگز سخن کسی را قطع نمیکرد و اجازه میداد که شخص سخنانش را تمام کند و به آخر رساند: «وَ مَا رَأَیتُ قَطَعَ عَلَى أَحَدٍ كَلَامَهُ حَتَّى یفْرُغَ مِنْه» (29)
4. پای خود را هنگام نشستن در حضور دیگران که مقابل و یا اطراف حضرت نشسته بودند، دراز نمیکرد: «وَ لَا مَدَّ رِجْلَیهِ بَینَ یدَی جَلِیسٍ لَهُ قَط.»
5. در حضور دیگران به دیوار تکیه نمیزد و این را خلاف ادب و احترام حضّار میدانست: «وَ لَا اتَّكَأَ بَینَ یدَی جَلِیسٍ لَهُ قَط.» (30)
6. هرگز دیده نشد که آب دهان خود را بیرون اندازد: «وَ لَا رَأَیتُهُ تَفَلَ قَط.» 31() ظاهر عبارت قید حضور دیگران ندارد، حتی نشان میدهد که در تنهاییها نیز آب دهان نمیانداخت.
7. با صدای بلند نمیخندید؛ بلکه خندهاش تبسّم و لبخند ملیح بود: «وَ لَا رَأَیتُهُ یقَهْقِهُ فِی ضَحِكِهِ قَطُّ بَلْ كَانَ ضَحِكُهُ التَّبَسُّمَ.» (32)
8. میهمان را گرامی میداشت و او را به کار وانمیداشت: «نَزَلَ بِأَبِی الْحَسَنِ الرِّضَاعلیهالسلام ضَیفٌ وَ كَانَ جَالِساً عِنْدَهُ یحَدِّثُهُ فِی بَعْضِ اللَّیلِ فَتَغَیرَ السِّرَاجُ فَمَدَّ الرَّجُلُ یدَهُ لِیصْلِحَهُ فَزَبَرَهُ أَبُو الْحَسَنِعلیهالسلام ثُمَّ بَادَرَهُ بِنَفْسِهِ فَأَصْلَحَهُ ثُمَّ قَالَ إِنَّا قَوْمٌ لَا نَسْتَخْدِمُ أَضْیافَنَا؛ (33) میهمانی بر علی بن موسیعلیهماالسلام وارد شد و تا شب هنگام نزد آن حضرت نشسته و سخن میگفت، ناگهان چراغ دچار مشکل شد و شعلهاش تغییر کرد (و فرو افتاد) میهمان خواست دست برد که چراغ را درست کند؛ ولی حضرت رضاعلیهالسلام مانع شد، سپس خود اقدام به اصلاح چراغ نمود آنگاه فرمود: ما مدّعی هستیم که میهمان خود را به کار وانمیداریم.»
9. قبل و بعد از غذا دستها را میشست و نکات زیر را مراعات میکرد: «رایت ابالحسنعلیهالسلام اِذا توضَّأَ قَبلَ الطَّعامِ لَم یَمَسَّ المِندیلَ وَ اِذا تَوَضَّأَ بَعدَ الطَّعامِ مَسَّ المِندیلَ؛ (34) ابالحسن (علی بن موسیعلیهمالسلام) را مشاهده کردم که هر گاه قبل از غذا وضو میگرفت (و دست خود را میشست) با حوله آن را خشک نمیکرد (و رطوبت آن را نمیگرفت)؛ ولی وقتی بعد از غذا وضو میگرفت (و دست خود را میشست) آن را با حوله خشک میکرد.»
جمعبندی
از آنچه که به عنوان نمونه بیان شد بهخوبی شخصیّت اخلاقی حضرت رضاعلیهالسلام بدست میآید که نسبت به زیر دستان و غلامان خویش هرگز اهانت نمیکرد و ناسزا نمیگفت، با آنان همغذا میشد و سر یک سفره مینشست و هنگام خوردن غذا آنان را به خدمت فرا نمیخواند و اجازه نمیداد غلامان وقت غذا به احترام او برخیزند. از جسارت آنها در میگذشت، هرگز خود را برتر از بردهها نمیدانست و در راه آزادی آنان عاشقانه تلاش میکرد، و از تذکر سازنده نسبت به آنان خودداری نمیکرد. رفتار او با فقر اینگونه بود که هرگز آنان را دست خالی رد نمیکرد و گاهی تمام ثروتش را به فقرا میبخشید و از بهترینها به آنان انفاق میکرد. آنهم به اندازۀ نیازشان و با حفظ نمودن آبرو و حیثیّت آنان، به گونهای که سعی میکرد انفاق یا در شب باشد و یا از بالای در که ذلّت و خجالت را در چهرۀ آنان مشاهده نکند.
با مردم و در مجالس نیز ریزترین مسائل اخلاق و آداب را مراعات میکرد، با گفتارش کسی را آزار نمیداد و ناسزا نمیگفت. پای خود را در مجالس دراز نمیکرد و در حضور دیگران به دیوار تکیه نمیزد. هرگز دیده نشد که آب دهان بیرون اندازد و با صدای بلند بخندد و یا میهمان خود را به کاری وادارد و حتی حاضر نمیشد که میهمان به میل خود در خانۀ او کار کند.
امید است که با تأسی به این هشتمین مهر ولایت و امامت، حضرت ثامنالحججعلیهالسلام علی بن موسی الرضاعلیهالسلام بتوانیم گوشهای از فرهنگ غنی شیعه را به جهانیان مدعی فرهنگ و تمدّن نشان دهیم.
پینوشـــــــــــــتها:
(1). «وَ إِنَّكَ لَعَلى خُلُقٍ عَظیمٍ»/ (قلم/ 4).
(2). «فَبِما رَحْمَةٍ مِنَ اللَّهِ لِنْتَ لَهُم»/ (آل عمران/ 159).
(3). امام علیبن موسی الرضاعلیهالسلام، منادی توحید و امامت، محمد جواد معینی، احمد ترابی، مشهد، بنیاد پژوهشهای اسلامی، 1386، ص 28.
(4). مفاتیحالجنان، شیخ عباس قمی، ص 838.
(5). بحارالانوار، محمد باقر مجلسی، داراحیاء التراث العربی، بیروت، دوّم، 1403 ق/ 11983، ج49، ص 90، ح 4؛ عیون اخبارالرضاعلیهالسلام، محمد بن علی، صدوق، نشر رضا، مشهد، 1363ش، ج 2، ص 184.
(6). اعلامالوری باعلامالهدی، احمد بن علی طبرسی، مکتبة العلمیّة الاسلامیّة، تهران، 1338ش، ص 315.
(7). عیون اخبارالرضا، شیخ صدوق، ج 2، ص179.
(8). همان، ج 2، ص 144؛ بحارالانوار، علامه مجلسی، ص 91.
(9). فروع کافی، محمدبن یعقوب کلینی، دارالکتب الاسلامیّه، تهران، 1350 ش، دوّم، ج 6، ص298.
(10). فروع کافی، شیخ کلینی، ج 6، ص 298.
(11). نورالابصار، ص 138، عیونالتواریخ، ج 3، ص 227 به نقل از اعلامالهدایة، المجمع العالمی لاَهلِ اَلبَیتِ، قم، اوّل، 1422 ق، ج 10، ص 26.
(12). بحارالانوار، علامه مجلسی، ج 49، ص 96.
(13). بحارالانوار، علامه مجلسی، ج 49، ص 101، ح 18؛ کافی، شیخ کلینی، ج 4، ص 23؛ اعلامالهدایة، ج 1، ص 31.
(14). الاتحاف بِحُبِّ الاشراف، ص 58، به نقل از اعلامالهدایة، ج 10، ص 31.
(15). فروع کافی، شیخ کلینی، ج 6، ص 297.
(16). عیون، اخبارالرضاعلیهالسلام، شیخ صدوق، ج 2، ص 184.
(17). همان، ج 2، ص 179.
(18). مناقب آل ابیطالب، زینالدین محمد بن علی بن شهر آشوب، انتشارات ذویالقربی، سوّم، 1429 ق، 1387 ش، ج 4، ص 390.
(19). بقره/ 272.
(20). آل عمران/ 92.
(21). بلد/ 11- 14.
(22). در بحارالانوار پایان این جمله آمده است: «باطعامِ الطعام»
(23). فروع کافی، شیخ کلینی، ج 4، ص 52؛ مناقب آل ابیطالب، ابن شهر آشوب، ج 4، ص390؛ بحارالانوار، علامه مجلسی، ج 49، ص97، ح11.
(24). مناقب آل ابی طالب، ابن شهر آشوب، ج 4، ص 390، اعلام الهدایة، نویسنده، ص 29.
(25). عیون اخبارالرضاعلیهالسلام، شیخ صدوق، همان، ص 184.
(26). بحارالانوار، علامه مجلسی، ج 49، ص 101، ح 19؛ مناقب، ابن شهر آشوب، ج 4، ص 390؛ کافی؛ شیخ کلینی، ج 4، ص 23؛ اعلام الهدایة، صص 28- 29.
(27). بحارالانوار، علامه مجلسی، ج 49، ص 90؛ عیون اخبارالرضاعلیهالسلام، شیخ صدوق، ج2، ص184؛ مناقب ابن شهر آشوب، ج 4، ص389.
(28). همان.
(29). همان.
(30). همان.
(31). بحارالانوار، علامه مجلسی، ج 49، ص 91؛ عیون اخبارالرضاعلیهالسلام، شیخ صدوق، ج2، ص184.
(32). عیون اخبارالرضاعلیهالسلام، شیخ صدوق، ج2، ص184؛ مناقب ابن شهر آشوب، ج4، ص389.
(33). بحارالانوار، علامه مجلسی، ج 49، ص 102، ح 20؛ فروع کافی، شیخ کلینی، ج 6، ص283؛ اعلامالهدایة، ج 1، ص30.
(34). فروع کافی، شیخ کلینی، ج 6، ص298.