4. شجاعت
خداوند متعال در توصيف ويژگيهای مردان الهی و مبلغان راه حقيقت، شجاعت و شهامت را يكی از بارزترين صفات و خصلتهای آنان میشمارد و میفرمايد: «الذين يبلغون رسالات الله ويخشونه ولا يخشون احدا الا الله وكفی بالله حسيبا» ؛ (1) «كسانی كه رسالتهای الهی را ابلاغ میكنند و تنها از خدا میترسند و از غير او هيچگونه واهمه ندارند و خداوند برای حسابرسی كافی است.»
همچنين خداوند در سوره مائده جهادگران راه خدا را دلير مردانی به شمار آورده است كه در راه دفاع از حق و آرمانهای والای اسلامی هيچگاه خسته نمیشوند و از سرزنش و ملامت سست عنصران و منافقان و مخالفان هرگز شك و دو دلی به خود راه نمیدهند و با روحيه قوی و شهامت بینظير خود تاج و تخت طاغوتهای زمان را به لرزه در آورده، به فضل و رحمت الهی دل میبندند: «يجاهدون فی سبيل الله ولا يخافون لومة لائم، ذلك فضل الله يؤتيه من يشاء والله واسع عليم» ؛ (2) آنان در راه خدا جهاد میكنند و از سرزنش هيچ ملامتگری نمیترسند و اين [روحيه شجاعانه] فضل خداست كه به هر كس كه بخواهد عنايت میكند و خداوند وسعت دهنده دانا است.»
اسوه دلاوران
حضرت ابا عبد الله الحسين عليه السلام نمونه بارزی از مبلغان با شهامت پيامهای الهی است كه در گفتار و كردار، روحيه قوی و عظمت نفس خود را نشان داد. در اينجا صفحاتی را از تاريخ شجاعت آن رادمرد الهی ورق میزنيم:
شجاعت در گفتار
امام حسين عليه السلام از همان دوران كودكی و نوجوانی به صراحت لهجه و بیباكی و شجاعت معروف بود. او اين خصلت ستوده را از جدش رسول اكرم صلی الله عليه و آله و اميرمؤمنان علی عليه السلام به ارث برده بود. امام عليه السلام در يكی از روزهای اوائل خلافت خليفه دوم، در مسجد پيامبر صلی الله عليه و آله نشسته بود. آن حضرت كه دوران نوجوانی را سپری میكرد، متوجه شد كه عمر بالای منبر پيامبر اكرم صلی الله عليه و آله قرار گرفته و در مورد آيه «النبی اولی بالمؤمنين من انفسهم» (3) برای مردم سخن میگويد. امام حسين عليه السلام با شنيدن سخنان متناقض خليفه از جايش بلند شده و با شجاعت تمام فرمود:
«انزل عن منبر ابی رسول الله لا منبر ابيك؛ از منبر پدرم رسول خدا صلی الله عليه و آله فرود آي؛ نه منبر پدرت.»
ابن خطاب از اعتراض شديداللحن امام يكه خورده و گفت: راست میگويی. بلی اين منبر پدر توست نه پدر من. چه كسی اين سخن را به تو آموخت؟ آيا پدرت علی بن ابی طالب؟! امام حسين عليه السلام فرمودند: به جانم سوگند! اگر در اين مورد از پدرم هم اطاعت كرده باشم، بيراهه نرفته ام؛ چرا كه او هدايتگر و من رهيافته اويم.
آنگاه در ادامه فرمود: ای پسر خطاب! اگر مردم از ما اهل بيت عليهم السلام پشتيبانی میكردند، تو نمیتوانستی بر آل محمد مسلط شده و بر منبرشان بنشينی. خدا آنگونه كه سزای توست، سزايت دهد و از بدعتی كه پديد آوردی به سختی بازجوئيت كند.»
خليفه با خشم تمام از منبر پائين آمده و به همراه عده اي، نزد علی عليه السلام رفت و گفت: ای اباالحسن! امروز از فرزندت حسين چه چيزها كه نديدم! او در مسجد رسول الله صلی الله عليه و آله با صدای بلند با ما سخن میگويد و اوباش و اهل مدينه را بر عليه من میشوراند. (4)
حماسه امام حسين عليه السلام در جنگ صفين
امام حسين عليه السلام دلاور مردی بود كه شجاعت و شهامتش دوست و دشمن را به حيرت آورده بود. حماسه آفرينيهای آن حضرت در جنگهای جمل و صفين و نهروان زبانزد خاص و عام بود. عبدالله بن قيس از دلاوريهای امام حسين عليه السلام در جنگ صفين چنين گزارش كرده است:
در نبرد صفين در ميان لشكر علی عليه السلام و در ركاب آن حضرت بودم. ابوايوب سلمی از فرماندهان معاويه به كمك نيروهای خود بر آب فرات مسلط شده و آن را به روی ما بست.
لشكريان علی عليه السلام از شدت عطش به آن حضرت شكايت كردند. اميرالمؤمنين عليه السلام نيز برای بازپسگيری آب فرات عدهای را فرستاد، اما آنان نااميد برگشتند.
مولای متقيان عليه السلام از گرفتاری پيش آمده به شدت ناراحت شد. در آن حال امام حسين عليه السلام عرضه داشت:
«امضی اليه يا ابتاه؟ ؛ پدر جان! آيا من برای باز كردن راه آب بروم؟» علی عليه السلام فرمود: «پسرم! برو.»
حضرت سيدالشهداء عليه السلام به همراه عدهای به نيروهای دشمن حمله كرده و آنان را از فرات دور ساخته و خيمه اش را در كنار آب برافراشت و عدهای را برای حفاظت از آب گمارد.
آنگاه نزد پدر بزرگوارش آمد و پيروزی خويش را مژده داد. امام علی عليه السلام از شنيدن بازگشائی راه آب به گريه افتاد. به امام گفته شد: يا علي! اين اولين پيروزی است كه در اين جنگ به بركت حسين عليه السلام به دست آمد، چرا گريه میكنيد؟! امام فرمود: بلی درست است، اما من به ياد روز عاشورا افتادم كه حسينم با لب تشنه به شهادت میرسد. و از شدت ظلم اسب او شيهه میكشد و میگويد: ای وای از دست امتی كه فرزند دختر پيامبرشان را كشتند. (5)
مصادره اموال طاغوت
حضرت اباعبدالله عليه السلام همواره با توانمندی و اقتدار كامل با دشمنان اسلام و زورگويان و مستكبران برخورد میكرد و هر كجا احساس وظيفه مینمود، با شجاعت تمام از حق دفاع كرده و اهل باطل را كوچك میشمرد. داستان زير نمونهای از اقتدار و جرات آن حضرت را در مقابل طاغوت نشان میدهد.
در سال پنجاه و چهارم هجري، يكی از كاروانهای حامل اموال حكومتی - كه از يمن برای معاويه ارسال شده بود - از مدينه میگذشت. امام حسين عليه السلام به يارانش دستور داد تا كاروان را توقيف نموده و محمولههای آن را در ميان نيازمندان بنی هاشم و ديگران تقسيم نمايند. آنگاه به معاويه نامهای به اين شرح نوشت: «اما بعد، فان عيرا مرت بنا من اليمن تحمل مالا وحللا وعنبرا وطيبا اليك، لتودعها خزائن دمشق وتعل بها بعد النهل ببنی ابيك، وانی احتجت اليها فاخذتها، والسلام؛ بعد از حمد و ثنای الهي! با كاروانی از يمن مواجه شديم كه اموال و پوشاك و عنبر و عطرهای ديگر به سوی تو حمل میكرد تا آنها را در خزائن [كاخهای خود، در] دمشق ذخيره كرده و تشنگان فرزندان پدرت را سيراب سازی [و در رفاه و آسايش خود و بستگانت صرف نمائي!] اما من به آنها نياز داشتم و در آنها تصرف كردم. والسلام.»
اين حركت انقلابی و شجاعانه سرور آزادگان جهان، موجبات نارضايتی و خشم معاويه را فراهم آورد و طی نامه اي، آن حضرت را از عواقب اين كار برحذر داشت. (6)
امام حسين عليه السلام در حركت انقلابی ديگری در راه كربلا و در منزل تنعيم، قافلهای ديگر را كه از يمن اجناس گران قيمتی به سوی شام و برای يزيد میبرد، تصرف كرده و كرايه شتربانان را با كمال خوشرويی به آنان پرداخت نمود. (7)
وارث راستين پدر
سالار شهيدان وارث حقيقی شجاعت و رشادت پدر بزرگوارش علی عليه السلام بود. آن مرد ميدان جهاد و مبارزه روحيه مقاومت و شكست ناپذيری خود را در نهج البلاغه چنين توصيف میكند: «والله لو تظاهرت العرب علی قتالی لما وليت عنها، ولو امكنت الفرص من رقابها لسارعت اليها؛ (8) به خدا سوگند! اگر تمام عرب در نبرد با من پشت به پشت يكديگر دهند، از صحنه جنگ روی برنمی گردانم و اگر فرصت باشد به پيكار همه آنها میشتابم.»
در روز عاشورا امام حسين عليه السلام آنچنان شجاعانه میرزميد و با دلی پر قوت؛ بیباكانه نيروی دشمن را تارومار میكرد كه كسی را يارای مقاومت در برابر آن حضرت نبود. او در حال مبارزه با رجزهای شورآفرين خود شجاعت روحی و عظمت نفس و معرفت والای خويش را نشان میداد. امام عليه السلام به راست و چپ لشكر حمله برده و میفرمود:
اناالحسين بن علی آليت ان لا انثنی احمی عيالات ابی امضی علی دين النبی
«من حسين فرزند علی هستم. سوگند خوردهام كه در برابر ستمگران تسليم نشوم. از خانواده پدرم حمايت میكنم. پيوسته بر طبق دين پيامبر حركت خواهم كرد.»
يكی از فرماندهان نظامی يزيد به نام تميم بن قحطبه در مقابل امام قرار گرفت و گفت: ای پسر علي! تا كجا میخواهی دشمنی خودت را با يزيد ادامه دهي! امام حسين عليه السلام فرمود: آيا من به جنگ شما آمدهام يا شما جنگ را بر من تحميل كرده ايد؟! من راه را بر شما بسته ام، يا شما راه را به رويم بسته ايد؟! شما برادر و فرزندان مرا شهيد كرده ايد و حالا بين من و شما شمشير حكم فرماست.
فرمانده يزيدی گستاخانه و با غرور تمام به امام گفت: حسين! زياده سخن نگو، نزديك بيا تا شجاعت تو را ببينم! امام حسين عليه السلام با غرشی رعدآسا به پيش رفت و شمشير خويش را چنان بر گردن فرمانده مغرور دشمن فرود آورد كه سر او به كناری پرتاب شد. اين حركت امام آن چنان اضطرابی در لشكر دشمن پديد آورد كه «يزيد ابطحي» از فرماندهان لشكر دشمن به كوفيان نهيب زد كه: آيا اين همه لشكر از برابر يك نفر میگريزد؟!
يزيد ابطحی برای تقويت روحيه لشكر قدم پيش نهاده و برای مبارزه با امام اعلام آمادگی كرد. سربازان دشمن از ديدن او كه در شجاعت و نبردهای تن به تن معروف بود، خوشحال شدند. امام حسين عليه السلام به وی فرمود: آيا مرا میشناسی كه اينگونه بیواهمه به ميدان نبرد میآيي؟! يزيد بدون اعتنا به سخن امام حمله را آغاز كرد، اما حضرت به او امان نداد و با دفع حمله وی چنان بر سرش كوبيد كه لاشه بیجانش بر زمين افتاد. (9)
سماواتيان پرده برداشتند به نظاره گردن برافراشتند
سماواتيان محو و حيران همه سرانگشت حيرت به دندان همه
كه يارب چه زور و چه بازوست اين؟! مگر با قدر هم ترازوست اين
عجب صفشكن، پهلوان يلی است به نيروی و مردی بسان علی است
ولی حيف كاين تشنه لب بیكس است غريب است و بیيار و بیمونس است
هنگامی كه عمرسعد شجاعت بینظير ابا عبدالله الحسين عليه السلام را مشاهده كرد - كه چگونه از كشتهها پشته میساخت و نيروهای دشمن را از هر سو به عقب میراند - احساس نمود كه ديگر لشكر او در مقابل هجوم امام تاب مقاومت ندارند. به نيروهايش نهيب زد: «الويل لكم اتدرون لمن تقاتلون؟ هذا ابن قتال العرب، فاحملوا عليه من كل جانب؛ وای بر شما، آيا میدانيد با چه كسی میجنگيد؟ اين فرزند كشنده عرب است؛ پس از هر طرف بر او حمله كنيد.»
بعد از اين فرمان از سويی چهار هزار تيرانداز دشمن، حضرت سيدالشهداء عليه السلام را آماج تيرهای خود قرار داده و آن حضرت را تيرباران كردند و از سوی ديگر به سوی خيمهها هجوم بردند. در اين حال سرور آزادگان فرياد برآورد: «يا شيعة آل ابی سفيان ان لم يكن لكم دين وكنتم لا تخافون المعاد فكونوا احرارا فی دنياكم؛ ای پيروان خاندان ابی سفيان! اگر دين نداريد و از روز قيامت نمیهراسيد، لااقل در زندگی آزادمرد باشيد.»
شمر گفت: حسين! چه میگويي!؟ امام فرمود: «انا الذی اقاتلكم وتقاتلونی والنساء ليس عليهن جناح فامنعوا عتاتكم عن التعرض لحرمی مادمت حيا؛ من با شما میجنگم و شما با من نبرد میكنيد، اين زنان گناهی ندارند؛ تا من زنده هستم از تعرض ياغيانتان به خانواده من جلوگيری نماييد.» (10)
حضرت مهدی عليه السلام با اشاره به رشادتهای امام حسين عليه السلام، خطاب به آن حضرت میگويد: «فلما راوك ثابت الجاش غير خائف ولا خاش، نصبوا لك غوائل مكرهم وقاتلوك بكيدهم وشرهم؛ (11) زمانی كه لشكر كوفه تو را قويدل و نترس و پرجرات يافتند [و توانائی جنگيدن مردانه با تو را در خود نديدند] ، دامهای [مرگ آفرين] مكرشان را بر سر راهت نهادند و با حيله و شرارتشان به مقابله با تو برخاستند.»
5. عبادت و عرفان
از ويژگيهای وجود مقدس حضرت سيدالشهداء عليه السلام عشق به مناجات و عبادت است و اين يكی ديگر از نشانههای بارز بندگان خاص الهی است. خداوند متعال در سوره فرقان درباره بندگان خاص خود میفرمايد: «الذين يبيتون لربهم سجدا وقياما» ؛ (12) «[آنان] كسانی هستند كه شبها برای خدا بيدار مانده و به سجده و قيام میپردازند.»
عبادت پروردگار دارای آثار ويژه تربيتی و مايه تكامل روحی و معنوی انسان است. عبادت و عرفان، روح و روان بندگان را با قدرت بیمنتهای الهی و باكمال مطلق پيوند میدهد. انسان را از مركب غرور و خودخواهی به زير كشيده و در سلك خوبان عالم و دلدادگان حضرت حق قرار میدهد.
خداوند متعال در آيه ديگری در مورد پارسايان و بندگان ستوده خويش میفرمايد: «كانوا قليلا من الليل ما يهجعون وبالاسحار هم يستغفرون» ؛ (13) «آنها مقدار اندكی در شب میخوابند و در سحرگاهان استغفار میكنند.»
امام حسين عليه السلام در عبادت و عرفان و كسب مقامات معنوی به درجهای از معرفت رسيد كه مدال نفس مطمئنه به نامش ثبت گرديد. (14)
دعای عرفه امام حسين عليه السلام نمونهای ديگر از عرفان آن سيمای ملكوتی است؛ آنجا كه به درگاه خداوند عرض میكند:
«ماذا وجد من فقدك؟ وما الذی فقد من وجدك؟ لقد خاب من رضی دونك بدلا ولقد خسر من بغی عنك متحولا؛ (15) [پروردگارا! چه يافت آنكه تو را گم كرد؟ و آنكه تو را يافت ديگر چه گم كرده است؟ مطمئنا آن كسی كه به ديگری به جای تو راضی شد زيانكار است و آنكه از تو روی گرداند در خسران خواهد بود!»
مهلت برای عبادت
عصر روز تاسوعا عمرسعد فرمان حمله داد. حضرت ابوالفضل عليه السلام از سوی امام حسين عليه السلام مامور گرديد تا شب عاشورا را از جفاكاران ستم پيشه مهلت بگيرد و جنگ به روز بعد موكول شود. حضرت اباعبدالله عليه السلام انگيزه خويش را از تاخير انداختن جنگ، به برادرش عباس عليه السلام چنين بيان داشت: «يا عباس! اركب بنفسی انت يا اخی... ارجع اليهم فان استطعت ان تؤخرهم الی غدوة وتدفعهم عنا العشية، لعلنا نصلی لربنا الليلة وندعوه ونستغفره، فهو يعلم انی كنت احب الصلوة له وتلاوة كتابه وكثرة الدعاء والاستغفار؛ (16) برادرم عباس! جانم به فدايت، سوار شو... به سوی آنان برو و اگر توانستی جنگ را تا صبح فردا به تاخير انداز و امشب آنان را از ما دور كن، شايد ما بتوانيم امشب در پيشگاه پروردگارمان به نماز و دعا و استغفار بپردازيم، او خوب میداند كه من پيوسته نماز برای او و تلاوت قرآنش و بسيار دعا كردن و طلب آمرزش خواستن از درگاهش را دوست داشتهام.»
امام حسين عليه السلام آنچنان عشق به نماز و ذكر و دعا دارد كه میخواهد شبی را از دشمن مهلت گرفته و به راز و نياز و نيايش بپردازد و اين در حالی است كه با صلابت تمام در مقابل خواستههای نامشروع دشمن ايستاده و مقاومت میكند.
نيايش عاشورائيان
حضرت سيدالشهدا عليه السلام در طول زندگی خويش با تمام وجود به خداوند عشق میورزيد و از عمق جان او را عبادت میكرد. خصلتهای نيك و عبادتها و راز و نيازهای عاشقانه اش، عارفان خداجوی را به اطرافش گرد آورده بود. تك تك ياران باوفای امام - آن پرورش يافته گان مكتب حسينی - عابدان شب و شيران روز بودند. پيامبر اكرم صلی الله عليه و آله در وصف چنين نيك مردانی میفرمايد:
«رهبان الليل اسد بالنهار؛ (17) [مردان خدا] شب به عبادت میپردازند و روز همچون شير [نيرومند به انجام وظيفه اقدام میكنند] .» در اينجا به نمونه هائی از ياران عارف و نيايشگر امام حسين عليه السلام اشاره میكنيم:
1. حضرت عباس عليه السلام با آن همه فضائل اخلاقی و سيرت و صورت زيبائی كه داشت، اما اثر سجدههای طولانی در پيشانی نورانی اش بيشتر جلوه میكرد؛ به همين جهت قاتل آن حضرت با حسرت تمام میگفت: «انی قتلت شابا مع الحسين بين عينيه اثر السجود، فما نمت ليلة منذ قتلته؛ (18) من جوانمردی را از همراهان حسين عليه السلام كشتم كه در پيشانی اش آثار سجده نمايان بود و از آن زمان كه او را كشتم يك شب [راحت] نخوابيدهام.»
2. حضرت زينب كبری عليها السلام نيز در عبادت و عرفان به مقامی رسيده بود كه امام حسين عليه السلام هنگام وداع از او التماس دعا گفته و به وی فرمود: «يا اختاه لا تنسينی فی نافلة الليل؛ (19) خواهرم! مرا در نماز شب فراموش مكن.»
و از امام زين العابدين عليه السلام روايت شده كه فرمود: «عمهام زينب بعد از حادثه عاشورا از كوفه تا شام و در اوج بحران روحي، نمازهای واجب و مستحب خود را به نحو زيبائی انجام میداد، اما در برخی موارد نمازهايش را نشسته ادا میكرد؛ چرا كه غذای خود را به بچههای يتيم میداد و گاهی خود گرسنه میخوابيد. (20)
3. امام حسين عليه السلام هنگامی كه به بالين حبيب بن مظاهر آمد، به شب زنده داريهای وی اشاره كرده و فرمود:
«لله درك يا حبيب، لقد كنت فاضلا تختم القرآن فی ليلة واحدة؛ (21)ای حبيب! خدا به تو پاداش نيك عنايت كند، تو انسان باكمالی بودی و در يك شب قرآن را ختم میكردی.»
ياران امام حسين عليه السلام كه در رفتار و گفتار آيينه آن حضرت بودند، در شب عاشورا چنان به مناجات مشغول بودند كه نوشته اند: زمزمههای عاشقانه آنان همانند صدای زنبور عسل به گوش شنوندگان میرسيد. «وبات الحسين واصحابه تلك الليلة ولهم دوی كدوی النحل ما بين راكع وساجد وقائم وقاعد؛ (22) شب عاشورا امام حسين و يارانش بيدار ماندند و صدايی چون نغمه زنبورهای عسل داشتند. آنان در حال ركوع و سجود و قيام و قعود بودند.»
اين نيايشگران عارف، همان كسانی بودند كه فردای آن شب جانبازيها و حماسههای جاويدان آنان اهل آسمان و زمين را به تحير واداشت. در حقيقت ايثار و فداكاريهای آنان نتيجه معرفت عميق و كمال شناخت آنان از حضرت حق بود. آنان در خداشناسی و توحيد به مقامی رسيدند كه دردها و رنجهای جنگ را احساس نمیكردند. در روايات آمده است: «لم يجدوا الم مس الحديد؛ (23) درد برخورد آهن (نيزهها و شمشيرهای آهنين) را احساس نمیكردند.»
نه اينكه آنان تيرها، شمشيرها و نيزهها را نمیديدند يا توجه نداشتند، بلكه درد و رنج جسمی آنها در مقابل شوق شهادت و لقاء و رضايت پروردگار متعال رنگ باخته بود و آنچنان از عشق الهی سرمست بودند كه خود را فراموش كرده و به دنيای ديگری میانديشيدند.
نماز عشق
از بارزترين نشانههای عبادت و عرفان در سيره حضرت حسين عليه السلام، برگزاری نماز ظهر عاشورا است. هنگامی كه در ظهر عاشورا ابوثمامه صيداوی به حضور آن حضرت آمده و در اوج جنگ با دشمن عرضه داشت: يااباعبدالله! فدايت شوم، گرچه اين مردم با حملات و هجومهای پی درپی خود به تو نزديك شده و میخواهند تو را به شهادت برسانند، اما به خدا سوگند! تا مرا نكشتهاند نمیتوانند به تو آسيبی برسانند. دوست دارم در حالی به ملاقات پروردگارم بشتابم كه اين آخرين نمازم را هم به مامت شما خوانده باشم. با شنيدن سخنان ابوثمامه، امام به آسمان نگاه كرده و فرمود: «ذكرت الصلوة جعلك الله من المصلين الذاكرين. نعم هذا اول وقتها؛ نماز را ياد كردي، خداوند متعال تو را از نمازگزارانی كه به ياد خدا هستند قرار دهد. بلی الان اول وقت نماز است.»
سپس امام فرمود: لحظاتی از دشمن آتش بس بخواهيد! ولی هنگامی كه دشمن آتش بس موقتی را نپذيرفت سالار شهيدان در مقابل باران تير دشمن به نماز ايستاد. دو نفر از ياران امام حسين عليه السلام به نامهای زهيربن قين و سعيدبن عبدالله حنفی برای محافظت امام عليه السلام پيشاپيش ايستاده و سينه هايشان را در مقابل تيرهای دشمن سپر قرار دادند و حضرت به همراه ياران باقی مانده خود، نماز ظهر عاشورا را به پا داشت.
سعيد كه در مركز خطر ايستاده بود، تيرهای دشمن را با دست و صورت و سينه اش دفع میكرد. هنگامی كه نماز به پايان رسيد، او با بدنی خونين به زمين افتاد. (24) و در حالی كه نفسهای آخر را میكشيد چشمانش را گشوده و با تبسمی مليح به سيمای امام حسين عليه السلام نگريست و در همان لحظه به امام عرض كرد: «اوفيت يابن رسول الله!ای پسر رسول خدا! آيا من [به عهد خود] وفا كردم.»
سرور آزادگان از جان نثاری و فداكاری سعيد تقدير نموده و با لحنی رضايت آميز فرمود: «نعم انت امامی فی الجنة؛ (25) بلی تو در بهشت پيشاپيش من خواهی بود.»
سيد بن طاووس نوشته است: هنگامی كه تيرهای بدنش را شمردند، به غير از جراحات نيزه و شمشير، 13 تير به دست و صورت و سينه سعيد بن عبدالله حنفی اصابت كرده بود. (26)
آخرين مناجات
و آخرين مناجات امام حسين عليه السلام در گودال قتلگاه بود كه آن حضرت با پروردگار خود عاشقانه نجوا میكرد: «اللهم متعالی المكان... صبرا علی قضائك يا رب لا اله سواك يا غياث المستغيثين مالی رب سواك ولا معبود غيرك صبرا علی حكمك يا غياث من لا غياث له... ؛ ای خدايی كه مقامت بس بلند است... در مقابل قضای تو شكيبا هستم.ای پروردگاری كه بجز تو خدايی نيست!ای فريادرس دادخواهان! مرا جز تو پروردگاری و معبودی نيست. بر حكم تو صابر و شكيبا هستم.ای فريادرس آنكه فرياد رسی ندارد.»
و آنگاه كه صورت خونين به خاك گذاشت و آخرين سجده اش را بجا آورد، فرمود: «بسم الله وبالله وفی سبيل الله وعلی ملة رسول الله.» (27)
6. پاسداری از ارزشهای الهی
امام حسين عليه السلام به عنوان پاسدار ارزشهای الهی وحافظ سنتهای پيامبر صلی الله عليه و آله، برای پيشرفت اهداف والای اسلام از هيچ كوششی فروگذار نمیكرد و از مهمترين اقدامات آن حضرت در مدت عمر بابركت خويش، تجديد حيات اسلام واحيای ارزشهای فراموش شده آن میباشد. به همين جهت اين جمله در ميان انديشمندان اسلامی به زبانها افتاده است كه: «الاسلام محمدی الحدوث وحسينی البقاء» يعني، اسلام را حضرت محمد صلی الله عليه و آله به جهان بشريت عرضه نمود و حسين بن علی عليه السلام با تمام وجود از آن پاسداری و حمايت كرد.
در حقيقت شهادت خونين حضرت ابا عبدالله الحسين عليه السلام و ياران باوفايش موجب شد كه غبار جهل و ستم كه در طی سالهای بعد از رحلت رسول گرامی اسلام صلی الله عليه و آله قوانين اسلامی را تحت الشعاع قرار داده بود، از چهره سنتهای حقيقی اسلام زدوده شود و نور درخشان معارف الهی بار ديگر به دلهای غفلت زده بتابد. چنانكه در زيارت نامه آن حضرت میخوانيم: «اشهد انك قد اقمت الصلوة وآتيت الزكوة وامرت بالمعروف ونهيت عن المنكر؛ (28) [يا اباعبدالله!] شهادت میدهم كه تو نماز را بپاداشتی و زكات را ادا كردی و امربه معروف و نهی ازمنكر نمودی.»
اساسا از ديدگاه فرهنگ وحيانی اهل بيت عليهم السلام، احيای امربه معروف و نهی ازمنكر خيلی مهمتر و عظيمتر از ساير ارزشهای الهی است، همچنانكه علی عليه السلام میفرمايد: «وما اعمال البر كلها والجهاد فی سبيل الله عند الامر بالمعروف والنهی عن المنكر الا كنفثة (29) فی بحر لجي؛ تمام كارهای نيك و جهاد در راه خدا در مقابل امربه معروف و نهی ازمنكر همچون قطرهای در مقابل دريای مواج و پهناور است.»
در واقع جهاد و ساير فرائض دينی بخشی از امربه معروف و نهی ازمنكر به معنای وسيع آن میباشد.
در كنار مرقد پيامبر صلی الله عليه و آله
امام حسين عليه السلام چنان شيفته حفظ دين و احيای امربه معروف و نهی ازمنكر بود كه هنگام وداع با قبر رسول خدا صلی الله عليه و آله چنين گفت: «اللهم ان هذا قبر نبيك محمد صلی الله عليه و آله وانا ابن بنت نبيك وقد حضرنی من الامر ما قد علمت. اللهم انی احب المعروف وانكر المنكر واسالك يا ذالجلال والاكرام بحق القبر ومن فيه الا اخترت لی ما هو لك رضی ولرسولك رضي؛ (30) خداوندا! اين قبر پيامبر تو [حضرت] محمد صلی الله عليه و آله است و من فرزند دختر پيامبرت هستم. برای من پيشامدی رخ داده كه خود میدانی. پروردگارا! من معروف را دوست دارم و از منكر بيزارم.ای صاحب جلالت و كرامت! به حق اين قبر و صاحب آن از تو میخواهم راهی را برای من برگزينی كه رضايت تو و رسولت در آن باشد.»
نامه به بزرگان بصره
امام حسين عليه السلام در نامهای به بزرگان بصره در مورد رواج سنتهای منفی در جامعه هشدار داده و حمايت آنان را برای احيای سنتهای صحيح و حاكم شدن ارزشهای الهی خواستار شده و فرمود: «انا ادعوكم الی كتاب الله وسنة نبيه، فان السنة قد اميتت وان البدعة قد احييت وان تسمعوا قولی وتطيعوا امری اهدكم الی سبيل الرشاد؛ (31) من شما را به كتاب خدا و سنت پيامبرش فرا میخوانم، چرا كه سنت به تدريج از ميان رفته و بدعت زنده شده است. اگر به سخنم گوش دهيد و از فرمانم اطاعت كنيد، شما را به سوی راه رستگاری راهنمايی خواهم كرد.»
مبارزه با بنيانگذاران بدعتها
امام حسين عليه السلام بر اين باور بود كه با تمام وجود بايد از ارزشهای اسلامی حمايت شود. به همين جهت با زمامداران مستبد و ضدارزشی بنی اميه هيچگاه سر سازش نداشت. او با حاكمان هواپرست و خودخواه مبارزه بیامانی را آغاز نمود و جان خويش را با تمام هستی اش در اين راه فدا نمود. اساسا برای حفظ اصول يك مكتب صحيح و آسمانی بايد با بنيانگذاران بدعتها مبارزه شود و يك مسلمان آزاده در پاسداری از مكتب خويش با مؤسسين سنتهای منفی سازش نمیكند.
علی عليه السلام فرمود: «اظلم الناس من سن سنن الجور ومحاسنن العدل؛ (32) ظالمترین افراد، كسی است كه سنتهای ظلم را در جامعه رواج داده و سنتهای عادلانه را از ميان بردارد.»
نامه به معاويه
امام حسين عليه السلام از هر فرصتی برای احيای معارف الهی بهره میجست. گفتارها، نامهها و اقدامات عملی آن حضرت نشانگر اين واقعيت است. امام در نامهای كوبنده اقدامات غيرشرعی معاويه را زير سؤال برده و او را شديدا مؤاخذه میكند و در آخر نامه میفرمايد: «فابشر يا معاوية بالقصاص واستيقن بالحساب واعلم ان لله تعالی كتابا لا يغادر صغيرة ولا كبيرة الا احصاها؛ (33)ای معاويه! قصاص [خدا] را به ياد داشته باش و به حسابرسی [الهی در روز قيامت] يقين كن، و بدان كه خداوند متعال كتابی دارد كه از ثبت هيچ عمل ريز و درشتی فروگذاری نمیكند.»
دفاع از حريم خانواده
معاويه پس از شهادت اميرمؤمنان علی عليه السلام و تحميل قرارداد صلح بر امام حسن عليه السلام، به دنبال راهی بود كه با خاندان نبوت پيوندی برقرار كند. به اين جهت مروان را مامور ساخت تا ازام كلثوم دختر عبدالله بن جعفر برای يزيد خواستگاری كند. او نيز در مجلسی كه اعيان مدينه و سران بنی اميه حضور داشتند، ضمن تمجيد از فرزند ناپاك معاويه، طی سخنانی آرزو كرد كه اين ازدواج سربگيرد.
عبدالله بن جعفر همسر حضرت زينب عليها السلام تصميم گيری نهائی را به دائی دختر؛ يعني، حضرت ابا عبدالله عليه السلام موكول نمود. امام حسين عليه السلام در همان جلسه به پاخاسته و خطاب به مروان و حضار چنين فرمود: حمد و سپاس خداوندی را كه ما اهل بيت پيامبر صلی الله عليه و آله را برای پاسداری از دين خود و رهبری مردم برگزيد، و قرآن و وحی خود را بر ما نازل كرد.ای مروان! تو سخن گفتی و ما گوش كرديم! اينكه گفتی پدر دختر هر چه پيشنهاد كند آن را مهريهام كلثوم قرار خواهيد داد، به جانم سوگند! ما اهل بيت در مقدار مهريه از سنت پيامبر صلی الله عليه و آله عدول نمیكنيم. آن حضرت مهريه دختران و همسرانشان را بيست اوقيه معادل 480 درهم تعيين میكردند. و اما اينكه گفتی قرض پدرش را نيز ادا خواهيد كرد، چه زمانی زنان ما بدهيهای ما را پرداختهاند كه اين دومی باشد؟! اما اينكه گفتی اين وصلت ارتباط بين دو قبيله بنی هاشم و بنی اميه را تقويت كرده و موجب صلح و سازش و آرامش خواهد بود، به صراحت میگويم كه دشمنی ما اهل بيت با سران بنی اميه در راه خدا و به خاطر دين خداست و هرگز برای رسيدن به دنيا با شما مصالحه نخواهيم كرد. روابط نسبی اين دشمنی را از ميان برنداشت، چگونه پيوند سببی موجب صلح و دوستی خواهد بود.»
سپس امام حسين عليه السلام تك تك سخنان مروان را با قاطعيت و استدلال كامل و منطقی پاسخ گفت و در پايان در مورد ازدواج دختر حضرت زينب عليها السلام فرمود: «ای مردم حاضر در مسجد پيامبر صلی الله عليه و آله! گواه باشيد كه من دختر خواهرمام كلثوم، فرزند عبدالله بن جعفر را به عقد پسرعموی او قاسم بن محمدبن جعفر در آوردم و مهريه او را چهارصد و هشتاد درهم قرار دادم و زمين حاصلخيز خود در مدينه را به عنوان كمك هزينه زندگی به او بخشيدم.» (34)
در زمينه پاسداری امام حسين عليه السلام از ناموس مسلمانان، واقعه نجات همسر عبدالله بن سلام توسط حضرت اباعبدالله عليه السلام نيز قابل توجه است.
فجری در ظلمت
امام صادق عليه السلام فرمود: «اقراوا سورة الفجر فی فرائضكم ونوافلكم، فانها سورة الحسين بن علی عليه السلام؛ من قراها كان مع الحسين بن علی عليه السلام يوم القيامة فی درجته من الجنة؛ (35) سوره فجر را در نمازهای واجب و مستجب خود بخوانيد؛ زيرا اين سوره حسين بن علی عليهما السلام است و هر كس آن را بخواند، در روز قيامت با حسين بن علی عليهما السلام در درجه او از بهشت خواهد بود.»
نكته قابل توجه در اين روايت اين است كه از ميان سورههای قرآن سوره فجر به آن حضرت مخصوص گشته است. فجر به معنای سپيده و روشنائی است و امام حسين عليه السلام در روزگار ظلمت و تاريكی زمامداران خودسر و مستبد بنی اميه كه میرفت آثار و نشانههای روشن الهی به بوته فراموشی سپرده شود و ارزشهای الهی كه با زحمات طاقت فرسای رسول گرامی اسلام در جامعه نوپای نبوی تدريجا فراموش میشد، با فداكاری و نثار هستی خويش همچون سپيده دم درخشيده و با ارائه تصوير روشنی از مبانی و احكام اسلام، شاهراه انسانيت را تا قيامت روشن نمود.
خداوند متعال برای ارج گذاری از اين همه جان نثاری امام حسين عليه السلام در راه پاسداری از ارزشهای الهی - كه طبق عهد خود هستی اش را فدای آن نمود - هديهای آسمانی به آن حضرت عنايت كرد. در حديث موسوم به حديث لوح در مورد مقام بلند آن حضرت میفرمايد: «جعلت حسينا خازن وحيی واكرمته بالشهادة وختمت له بالسعادة فهو افضل من استشهد وارفع الشهداء درجة. جعلت كلمتی التامة معه والحجة البالغة عنده، بعترته اثيب واعاقب؛ (36) من حسين را گنجينه دار وحی خود قرار دادم و او را با شهادت گرامی داشتم و [زندگی اش را] با سعادت به پايان بردم. پس او برترين كسی است كه به شهادت رسيد و در درجه، بالاترين شهيدان است. كلمه تام خود را با او قرار دادم و حجت بالغه من در نزد اوست. ميزان پاداش و كيفر در نزد من، خاندان حسين است.»
آن حضرت در تمامی آن دوران حساس و بحرانی به اقتضای اوضاع روز و شرايط زمان، بهترين و شايستهترین شيوه را در حفظ مبانی اسلام و مبارزه با باطل و سردمداران نفاق در پيش گرفت و ثمره اين تلاشهای خستگی ناپذير و سراسر افتخار، شهادت عاشقانهای بود كه رضايت حق را در پی داشت. به همين جهت مصداق كامل آيه «يا ايتها النفس المطمئنة ارجعی الی ربك راضية مرضية فادخلی فی عبادی وادخلی جنتي» ؛ (37) «ای نفس مطمئن! به سوی پروردگارت بازگرد در حالی كه تو از او راضی هستی و او هم از تو. پس در رديف بندگان من به بهشت داخل شو!» گرديد. (38)
در اينجا چه زيباست كه عاشقان آن بنده برگزيده الهی و سرور آزادگان عالم، خطاب به حضرتش زمزمه كنند كه:
در آن نفس كه بميرم در آرزوی تو باشم بدان اميد دهم جان كه خاك كوی تو باشم
به وقت صبح قيامت كه سر زخاك برآرم به گفتگوی تو خيزم به جستجوی تو باشم
7. صلابت و قاطعيت
از ويژگيهای مهم رهبران آسمانی كه موجب توفيقات بيشتر آنان شده است، ايمان قوي، ارادهای پولادين و قاطعيت و صلابت در راه هدف میباشد. حضرت كاظم عليه السلام در دعای روز 27 رجب فرموده است: «وقد علمت ان افضل زاد الراحل اليك عزم ارادة يختارك بها؛ (39) و من میدانم كه بهترين توشه هجرت كننده به سوی تو، عزم و اراده [جدي] است كه به وسيله آن تو را انتخاب میكند.»
مسلما كسانی كه با ايمان راسخ و معرفتی عميق در راه خدا گام برمی دارند از ارادهای آهنين برخوردارند، و برای رسيدن به اهداف عاليه خويش از مشكلات راه و موانع نفس گير آن هراسی به دل راه نمیدهند.
حضرت سيدالشهداء به عنوان رهبر قيام عاشورا از چنين اراده و صلابتی برخوردار بود. آن حضرت در پاسخ برادرش محمد حنفيه - كه راههای مصلحت آميزی برای حضرت پيشنهاد میكرد - انگيزه نيرومند و اراده خلل ناپذير خود را در مبارزه با زمامدار خودكامه بنی اميه اين چنين ابراز نمود: «يا اخي! لو لم يكن فی الدنيا ملجا ولا ماوی لما بايعت يزيد بن معاوية؛ (40) برادرم! اگر در روی زمين هيچگونه پناهگاه و مركز امنی نباشد، با يزيد بن معاويه بيعت نخواهم كرد.»
اين سخن حضرت حسين عليه السلام يادآور همان كلمات پرصلابت جد بزرگوارش رسول الله صلی الله عليه و آله است، هنگامی كه حضرت ابوطالب پيشنهاد مشركين را مبنی بر خودداری آن حضرت از ابلاغ پيام آسمانی خويش به وی بيان كرد.
رسول الله صلی الله عليه و آله به عمويش ابوطالب چنين فرمود: «يا عم! والله لو وضعوا الشمس فی يمينی والقمر فی يساری علی ان اترك هذا الامر حتی يظهره الله او اهلك فيه، ما تركته؛ (41) عمو جان! به خدا سوگند! اگر آنان خورشيد را در دست راستم و ماه را در دست چپم قرار دهند كه از اين كار (دعوت به توحيد و مبارزه با بت پرستي) دست بردارم، هرگز نخواهم پذيرفت تا اينكه يا خداوند دين مرا پيروز كند يا در اين راه جانم را از دست بدهم.»
و قرآن در سوره فتح به اين اراده مقاوم و استوار حضرت خاتم الانبياء صلی الله عليه و آله و يارانش اشاره كرده و میفرمايد: «محمد رسول الله والذين معه اشداء علی الكفار رحماء بينهم» ؛ (42) «محمد صلی الله عليه و آله فرستاده خداست و همراهان او در برابر كفار مقاوم و سرسخت و در ميان خودشان مهربانند.»
صلابت و قاطعيت امام حسين عليه السلام را میتوان در جمله معروف آن حضرت به نظاره نشست كه در آن گفتار تاريخي، علل و انگيزههای خويش را از قيام عاشورا بيان نمود، و با صدای رسا به تمام آزادگان عالم فرهنگ مقاومت و پايداری در راه حق را چنين آموخت: «الا وان الدعی ابن الدعی قد ركزنی بين اثنتين، بين السلة والذلة و هيهات منا الذلة، يابی الله ذلك لنا ورسوله والمؤمنون وحجور طابت وطهرت وانوف حمية ونفوس ابية من ان نؤثر طاعة اللئام علی مصارع الكرام؛ (43) آگاه باشيد كه ناپاك فرزند ناپاك (عبيد الله بن زياد) مرا برای پذيرش يكی از دو راه مجبور كرده است: بين مرگ و ذلت. اما هيهات! كه ما ذلت را بپذيريم، خداوند متعال و رسولش و مؤمنين و دامنهای پاك و مطهر و غيرتمندان و عزتمندان عالم، بر ما نمیپسندند كه اطاعت از فرومايگان را بر مرگ شرافتمندانه ترجيح دهيم.»
در فرهنگ تعالی بخش امام حسين عليه السلام ذلت و حقارت و تسليم در برابر ناحق معنی و مفهوم ندارد.
داستانهايی از قاطعيت امام حسين عليه السلام
امام در طول زندگی سراسر افتخار خويش، اقتدار و ابهت و قاطعيت را نصب العين خود قرار داده و در مقابل حركتهای تجاوزكارانه با صولت حيدريه و صلابت محمديه ايستادگی نمود، و قدمی از مواضع حق خود عقب نشينی نمیكرد.
1. ابن ابی الحديد مینويسد: امام حسين عليه السلام در مدينه يك قطعه زمين مرغوب داشت و معاويه از روی طمع توسط عوامل خود آن را تصرف كرده بود. سالار شهيدان با معاويه ملاقات كرده و ضمن دفاع از حق خود به وی گفت:
معاويه! يكی از سه راه حل را انتخاب كن! يا زمين را از من خريداری كن و قيمت عادلانه آن را بپرداز، يا زمين را به من بازگردان و يا عبدالله بن زبير يا عبدالله بن عمر را برای داوری دعوت كن وگرنه چهارمين راه صيلم خواهد بود. معاويه پرسيد: آن ديگر چيست؟ امام توضيح داد: يعنی از هم پيمانهای خود دعوت میكنم و با اقتدار تمام حق را از متجاوز باز میستانم. معاويه تسليم شد (44) و زمين را بازگرداند.
2. پس از آنكه معاويه حجر بن عدی را به همراه جمعی از ياران اميرمؤمنان علی عليه السلام به شهادت رساند، در همان سال به سفر حج رفت و در مجلسی با حضرت امام حسين عليه السلام ملاقات نمود. او ضمن صحبتهايش - برای زهرچشم گرفتن از ديگران و شايد هم برای ترساندن امام عليه السلام - با غرور خاصی گفت: ای ابا عبدالله! آيا شنيدی كه ما با حجر بن عدی و دوستان او كه از شيعيان پدرت بودند چه كرديم؟! امام حسين عليه السلام پرسيد: چه كرديد؟! معاويه گفت: آنها را كشتيم، كفن كرديم و بر جنازه شان نماز ميت خوانديم!
امام در پاسخ معاويه فرمود: «خصمك القوم يا معاوية، لكننا لو قتلنا شيعتك ما كفناهم ولا صلينا عليهم ولا قبرناهم؛ »ای معاويه! اين قوم [در روز قيامت در محكمه عدل الهی از تو دادخواهی خواهند كرد و] دشمن توهستند. اما [بدان!] اگر ما پيروان تو را كشتيم، آنها را كفن نمیكنيم و بر آنان نماز نمیخوانيم و آنها را دفن نمیكنيم.» (45)
آن حضرت با اينكه با مشكلات فراوان روحی و جسمی و اجتماعی و سياسی مواجه بود، اما هيچگاه در برابر خلافكاران و متجاوزان به حقوق خدا و مردم نرمش و سازش نكرد و جز خدا را برای خود تكيه گاهی قرار نداد. او در مقابل دشمن خونخوار و بیرحم با روحيهای تزلزل ناپذير اعلان نمود: «الا انی زاحف بهذه الاسرة علی قلة العدد وخذلان الناصر؛ من با اين نيروی اندك و پشت كردن ياری دهندگان، در مقابل متجاوزان خواهم ايستاد.»
آمدم در كربلا تا با خدا سودا كنم از دل و جان حكم او را موبه مو اجرا كنم
آمدم تا در ره عهدی كه بستم با خدا دين و قرآن را به خون خويشتن احيا كنم
سخنی با ياران
امام حسين عليه السلام در صبح روز عاشورا، پس از ادای نماز صبح، برای يارانش سخنرانی كرده و در بخشی از آن به تقويت روحيه سپاه پرداخته و اهداف عالی خويش را بار ديگر به آنان توضيح داد و اراده خلل ناپذير خويش را در ادامه مبارزه، بار ديگر به يارانش ابلاغ نمود و آنان را به صبر و استقامت و پايداری سفارش كرد و فرمود: «ان الله تعالی قد اذن فی قتلكم وقتلی فی هذا اليوم، فعليكم بالصبر والقتال؛ [ياران من!] خداوند متعال به شهادت شما و من در اين روز رضايت داده است، پس مقاومت كنيد و به مبارزه بپردازيد.»
امام در ادامه، با جملاتی كه از عمق جان و ايمان سرشارش سرچشمه میگرفت، به يارانش چنين خطاب كرد: ای شريف زادگان! صبر و بردباری داشته باشيد و بدانيد كه مرگ پلی بيش نيست، كه شما را از رنج و سختی عبور داده و به بهشت پهناور و هميشگی میرساند. چه كسی است كه نخواهد از يك زندان به قصری انتقال يابد؟ و همين مرگ برای دشمنان شما مانند آن است كه از كاخی به زندان و شكنجه گاه منتقل گردند. پدرم از پيامبر صلی الله عليه و آله برای من نقل فرمود كه: «ان الدنيا سجن المؤمن وجنة الكافر والموت جسر هؤلاء الی جنانهم وجسر هؤلاء الی جحيمهم؛ (46) دنيا زندان مؤمن و بهشت كافر است، و مرگ پلی است كه اهل ايمان را به بهشت و اهل كفر را به جهنم میرساند.»
پی نوشت:
1) احزاب/39.
2) مائده/54.
3) احزاب/6.
4) الاحتجاج، ج 2، ص 14، باتلخيص.
5) مدينه المعاجز، ج 3، ص 139.
6) ناسخ التواريخ، ج 1، ص 195؛ حياة الامام الحسين عليه السلام، ج 2، ص 232.
7) تاريخ طبري، ج 4، ص 289.
8) نهج البلاغه، نامه 45.
9) معالی السبطين، ج 2، ص 30.
10) العوالم، الامام الحسين عليه السلام، ص 293؛ اللهوف، ص 71؛ مناقب آل ابی طالب، ج 3، ص 258.
11) المزار الكبير، محمدبن المشهدي، ص 503.
12) فرقان/64.
13) الذاريات/17 و 18.
14) تفسير قمي، ج 2، ص 422.
15) اقبال الاعمال، ج 2، ص 74.
16) مقتل ابومخنف، ص 106؛ تاريخ طبري، ج 4، ص 315.
17) وسائل الشيعه، ج 15، ص 188.
18) مقاتل الطالبين، ص 78.
19) وفيات الائمه، ص 441.
20) وفيات الائمه، ص 441.
21) شجره طوبي، ج 2، ص 442.
22) اللهوف، ص 172.
23) مدينة المعاجز، ج 3، ص 504.
24) لواعج الاشجان، ص 156.
25) سخنان حسين بن علی عليه السلام از مدينه تا كربلا، ص 202.
26) مصباح المتهجد، ص 827؛ اقبال الاعمال، ج 3، ص 304.
27) اللهوف، ص 206.
28) مصباح المتهجد، ص 720.
29) نهج البلاغه، حكمت 374.
30) حياة الامام الحسين عليه السلام، ج 2، ص 259.
31) سير اعلام النبلاء، ج 3، ص 301.
32) مستدرك الوسائل، ج 12، ص 231.
33) معجم رجال الحديث، ج 19، ص 214.
34) العوالم، الامام الحسين عليه السلام، ص 87؛ المناقب، ج 4، ص 38 و 39.
35) تفسير مجمع البيان، ج 10، ص 341.
36) كمال الدين و تمام النعمة، ج 1، ص 308 تا 311.
37) فجر/28 - 30.
38) تفسير قمي، ج 2، ص 422.
39) اقبال الاعمال، ج 3، ص 277.
40) معالم المدرستين، ج 2، ص 49.
41) السيرة النبويه، ابن هشام، ج 1، ص 284.
42) فتح/29.
43) اللهوف، ص 180.
44) شرح نهج البلاغه، ج 15، ص 227.
45) الاحتجاج، ج 2، ص 19؛ وسائل الشيعه، ج 2، ص 515.
46) سخنان حسين بن علی عليه السلام، ص 157.