اسلام به مثابه یک آئین همه جانبه نگر و جهان شمول، بی شک در همه شئون زندگی انسان‚ دارای متد و آموزه هایی است که می تواند ره گشای معضلا ت عدیده جامعه باشد. لیکن عدم دقت و هم چنین توجه صرف به ظواهر، موجب گردیده تا پویایی آموزه های اسلا می و غنای لا یزال وجوه متونی اسلام، نادیده گرفته شود. متاسفانه امروزه جهان با معضلی به نام کودک آزاری مواجه است. این پدیده مخرب چندی است که با شدت و حدت هرچه بیشتری در متن جامعه بشری نمود یافته است. این امر مختص به یک طبقه یا مکان جغرافیایی مشخصی هم نیست. در کشور ما نیز متاسفانه طی سال های اخیر در مواردی رخ داده و افکار عمومی را جریحه دار نموده است. با توجه به این که جامعه ما اسلا می است، وقوع چنین فجایعی بی تردید در تباین کامل با آموزه های اسلا می قرار دارد. در اسلام و آیین محمدی صلی اللّه علیه وآله به کرات بر حفظ کرامت انسانی کودکان تاکید شده است. پیامبر مکرم اسلام صلی اللّه علیه وآله از آغاز بعثت تا هنگام وفات، در سیره مبارک خود لزوم توجه به حقوق کودکان و حقی را که آنان بر ذمه پدر و مادر خود دارند‚ به منصه ظهور رساند و آن را به جامعه متذکر شد. در شرع مقدس اسلا م و روایات ائمه طاهرین علیهم السلا م‚ از نامگذاری صحیح کودکان گرفته تا لزوم برخورد صحیح در حوزه تعاملا ت روابط خانوادگی، اشاره شده است.
امام سجاد و امام محمدباقر علیهما السلام بیشترین تاکیدات را بر لزوم حفظ حقوق انسانی کودکان داشته اند. این دو بزرگوار با تاکید بر لزوم تربیت صحیح کودکان به مقولاتی اشاره کرده اند که می توان از آنها به مثابه متدی مدرن برای تعامل با کودکان بهره جست. متاسفانه توجه ظاهری صرف، به روایاتی که در آن حق تادیب کودکان مجاز شمرده شده است و لحاظ همین ساده انگاری و توجه به ظواهر در قوانین جزایی، موجب گردیده است تا شاهد نوعی تجری نسبت به نقض حقوق انسانی کودکان در جامعه باشیم. باید توجه داشت که: ضرب و جرح شدید و شکنجه و آزار کودکان در ایران‚ به هیچ روی شایسته فرهنگ غنی اسلا می و ملی کشورمان نیست و به همین دلیل ضرورت رجعت به منابع غنی اسلا می در این برهه از زمان نیازی خاص و تام احساس می شود.
اهمیت و ضرورت تربیت فرزند در اسلام
تربیت فرزند به معنای فراهم آوردن مقدمات لا زم برای به فعلیت رسیدن قوای او در راه تقرّب به خداوند است. این عمل نیازمند آگاهی و تمرین عملی است. اگر پدر و مادر در جهت انتقال عقاید صحیح و ایجاد رفتار درست در فرزند خود کوشا باشند، خیر او را فراهم کرده اند و خداوند بر آنان رحمت خواهد نمود. درباره عقیده صحیح و انتقال آن به فرزندان، تکلیف بزرگی بر عهده والدین گذاشته شده است، زیرا تاثیر عقایدی که در خانواده رواج دارد و به فرزند القاء می شود، در آینده او غیر قابل انکار است.
عمل تربیتی در خانواده به منزله پاسداری از فطرت توحیدی فرزند است. این پاسداری یک وظیفه بزرگ تربیتی و اخلا قی است که عمل به آن مهمترین کارکرد خانواده را فعلیت می بخشد. امام سجاد علیه السلام در رسالةالحقوق فرمودند: حق فرزند تو این است که بدانی او از توست و هرگونه که باشد چه نیک و چه بد، در دنیای گذرا به تو منسوب است و تو در آن چه به او سرپرستی داری مسئول هستی‚ در ادب نیکو و راهنمایی به سوی پروردگار و یاری او بر طاعت خداوند درباره تو و خودش. پس بر این کار پاداش میگیری اگر درست عمل کنی و کیفر می بینی اگر نادرست عمل نمایی؛ پس او را چنان تربیت کن که با اثری که بر او می گذاری در دنیا زیبایی بیآفرینی و با قیام شایسته به وظیفه ای که نسبت به او داری در نزد خداوند معذور باشی‚ که هیچ قوتی نیست مگر از خداوند.
به این ترتیب‚ امام سجاد علیه السلام تربیت نیکو و آموزش عقیده توحیدی و کمک برای ایجاد رفتار صحیح در فرزند را بیان کرده اند و سپس انجام این وظایف را موجب سعادت دنیا و آخرت والدین دانسته اند. امیرالمومنین علیه السلام نیز در روایتی همین وظایف را ذکر فرموده اند: حق فرزند بر پدر آن است که او را نام نکو نهد و نیکش پرورد و قرآنش تعلیم دهد.
آموزش قرآن به معنای آموزش همه عقایدی است که دلالت فرزند به سوی خدا را محقق می کند و پرورش نیکو به معنای ادب آموزی و ایجاد رفتار صحیح سعادت بخش است. محیط خانواده اولین محیط اجتماعی است که فرزند تجربه می کند. او از اعضای خانواده به ویژه پدر و مادر بیشترین تاثیر را می پذیرد، زیرا حمایت پدر و مادر خود را تجربه کرده است و همواره دیده است که ضعف های جسمی او را پدر و مادر جبران میکنند و تغذیه و پرورش او را از روی مهر و شفقت انجام می دهند. این تجربه ها موجب اطمینان او نسبت به آنها میشود و این اطمینان باعث پذیرندگی فرزند از پدر و مادر می گردد. اگر پدر و مادر در این زمان عقاید صحیح را به او بیاموزند، قلب نیالوده او آن را می پذیرد و عادات لا زم و متناسب با عقاید صحیح را می یابد.
امیرالمومنین علیه السلام خطاب به فرزند بزرگوارشان فرمودند: پس به ادب آموختنت پرداختم پیش از آن که دلت سخت شود و خردت در تصرف هوایی دیگر در آید. در ادامه همین نامه فرمودند: و چون به کار تو همچون پدری مهربان عنایت داشتم و بر ادب آموختنت همت گماشتم‚ چنان دیدم که این عنایت در هنگام جوانی ات به کار رود و در بهار زندگانی که نیتی پاک و نهادی نیالوده داری؛ و این که نخست تو را کتاب خدا بیاموزم و تاویل آن را به تو تعلیم دهم‚ و شریعت اسلا م و احکام آن را از حلا ل و حرام بر تو آشکار سازم. در این بخش از نامه امام علی علیه السلا م به فرزندشان، بر انتقال عقیده صحیح و ادب آموزی و نیز بر پاکی ضمیر انسان در دوره کودکی و جوانی تا›کید شده است؛ یعنی همان دورانی که فرزند بیشترین تا›ثیر را از خانواده میپذیرد. انتقال عقیده حق و ایجاد رفتار سعادت آفرین، عنوان کلی وظایف تربیتی پدر و مادر است‚ ولی تفصیل عقیده حق را باید در قرآن و سنت جستجو کرد و رفتار صحیح را نیز از قرآن و سنت آموخت. پدر و مادر مسئول تحقق این امور در فرزند هستند. بنابراین باید در جستجوی بهترین روش برای تحقق آنها باشند و مسئولیت آنها تنها با گفتن و اطلا ع رساندن خاتمه نمی یابد‚ بلکه باید روش های مناسب برای مومن و متقی شدن فرزندشان را بیابند. امام صادق علیه السلا م از پیامبر اکرم صلی اللّه علیه وآله روایت کرده اند: خداوند کسی را که به خیر فرزندش یاری می دهد بیامرزد. پرسیدند چگونه می توان به خیر فرزند یاری رساند فرمودند: آن چه در توان اوست پذیرا شود و از آن چه فوق توان اوست درگذرد و او را به نافرمانی نخواند و سرگشته و حیرانش نسازد. در این روایت یک اصل مهم تربیتی بیان شده است: توانایی ها و استعدادهای متربی باید در جریان تربیت مورد توجه باشد. والدین در مسیر تربیت فکری و عملی فرزند خود نباید از این اصل غفلت کنند. غفلت از این اصل خیر فرزند را محقق نمی کند و او را به نافرمانی و سرگشتگی مبتلا میسازد. از این روایت اهمیت مراحل رشد را نیز میتوان دریافت؛ زیرا بدون توجه به قابلیت های فرزند در دوره های مختلف زندگی‚ تربیت صحیح ممکن نمی شود.
خوشبختانه در روایات اهمیت توجه به مراحل رشد ذکر شده است. از امام صادق علیه السلامنقل شده است: فرزندت را بگو تا هفت سالگی بازی کند و هفت سال او را ادب آموز و در هفت سال سوم او را ملازم و همراه خود دار. گویی هفت سال نخست، سال هایی است که کودک به طور غیر مستقیم و فقط از طریق مشاهده رفتار پدر و مادر می آموزد و در هفت سال دوم به آموزش مستقیم عقیدتی می پردازد و هفت سال سوم، سال های ورود به میدان یادگیری حلا ل و حرام شریعت در مقام عمل است. از امام صادق علیه السلا م روایت شده است: فرزند پسر هفت سال بازی میکند و هفت سال قرآن می آموزد و هفت سال حلا ل و حرام را یاد میگیرد.
یکی از اهداف تعلیم و تربیت فرزند در خانه و مدرسه، آماده سازی او برای زندگی در اجتماع و تعقیب اهداف جامعه الهی است. به همین دلیل برخی از آموزش ها برای او ضروری است و باید از خانه آن آموزش ها را شروع کرد. نمونه مشهور و بارز این گونه آموزش ها در روایتی از امیرالمومنین علیه السلا م آمده است: فرزندان خود را شنا و تیراندازی بیاموزید. اگر بپذیریم که این دو ماده آموزشی به سبب آن است که فرزند را برای انجام وظایف اجتماعی آماده کند، طبعاً نمی توان در همین دو ماده آموزشی متوقف شد، بلکه باید به تناسب زمان و نیازمندی های جامعه اسلامی، مواد آموزشی متنوع دیگری را نیز در نظر داشت. در تربیت فرزند نیز هم چون سایر قلمروهای زندگی، باید اصول ثابت را از امور متغیر جدا ساخت و به این حقیقت توجه کرد که برخی از آداب و ظواهر زندگی تغییر می کند و روابط اخلاقی و نیازمندی های زندگی اجتماعی دگرگون می شود. تربیت فرزند را باید با آگاهی از تفاوت های خود و فرزندان از حیث فضای فرهنگی و مناسبات اجتماعی صورت داد. باید فرزند را آماده ساخت تا اصول ثابت و نامتغیر اخلا ق را متناسب با ظرف زمانی و مکانی زندگی خود رعایت کند. این آمادگی، او را برای مقابله با تلقینات مسموم توانا می سازد و امنیت اخلا قی او را در دوران جوانی و بعد از آن تضمین می نماید. به امیرالمومنین علیه السلام نسبت داده شده است که فرمودند: فرزندان خود را به اخلا قی متناسب با روزگارشان مودب سازید: فرزندان خود را به اخلا ق خودتان تربیت نکنید زیرا آنان برای زمانی غیر از زمان شما آفریده شده اند.
باید توجه داشت که فرزند موهبتی است که به امانت در اختیار والدین قرار گرفته است. باید این موهبت را گرامی داشت و از اکرام و احترام او فروگذار نکرد، چرا که سلا مت روح او در احترام کردن اوست و تربیت اخلا قی او در سایه اکرام و احترامش موفق تر خواهد بود. پیامبر اکرم صلی اللّه علیه وآله فرمودند: فرزندانتان را
بزرگ دارید و با آنان رفتاری نیکو کنید.
تربیت فرزند به معنای فراهم آوردن مقدمات لازم برای به فعلیت رسیدن قوای او در راه تقرّب به خداوند است
نیاز به خلاقیت و احساس شخصیت
اگر بتوانیم روح آفرینندگی را که با کوشش کودک برای ادراک دنیای پیرامونش آغاز به رشد می کند، محافظت کنیم و کودک را در ابراز احساساتش آزاد بگذاریم، او را یاری کرده ایم تا انسانی آفریننده و سازنده بار آید. به عنوان مثال، والدین باید برای برداشتن اشیاء کودک، از او اجازه بگیرند، مانند موقعی که می خواهند وسایل شخصی بزرگسالی را طلب نمایند. در این برخورد، طفل حس تملک نسبت به اشیاء و دادن و پس گرفتن را می آموزد. احساس مال من به کودک شخصیت می دهد و ارزش هایی نو در زندگی او به وجود می آورد که یکی از آنها آفرینندگی و خلاقیت است.
برای کودک، یادگیری هر چیز برای نخستین بار و تجربه چیزی که در گذشته سابقه نداشته است در حکم آفریدن و خلق چیزی نو است. در مراحل یادگیری، باید کودک را آزاد گذاشت که خود از معانی کوچک و ناچیز استفاده کرده و به کلیات پی ببرد. به هرحال نباید در تعلیم افراط کرد. کودک باید آزاد باشد که با اسباب بازی دلخواهش بازی کند. زیرا این امر باعث رشد استعداد و ابتکار عمل کودک و سبب ایجاد نوعی تکریم شخصیت در او می شود و از آنجایی که کودک علاقه شدیدی به بازی کردن دارد‚ آزاد گذاشتن او موجب رضایت خاطرش می شود. پدر و مادر نباید با بی اعتنایی خود سد راه آفرینندگی کودکان گردند. پرسش های کودکان پایان ناپذیر است و هر پرسشی را بارها تکرار می کنند و گاهی والدین را به ستوه می آورند. باید کود ک را آزاد گذاشت تا خود یاری بخواهد. کودکی که طلب کمک می کند به نیروی خود اطمینان دارد. او فقط کسی را می خواهد تا در جزئیات، او را کمک کند.
نیاز به رقابت
از ویژگی های رقابت آن است که فرد حس برتری جویی دارد و می خواهد مقامی بالا تر از دیگران داشته باشد. این ویژگی در کودکان از ابتدا به این شکل ظاهر می شود که اسباب بازی و آنچه که به خودشان تعلق دارد را از مال دیگران بهتر می دانند.
آموزش بسیار جالبی در مورد فهم برخوردهای کودکان و نوجوانان در متون اسلا می وجود دارد. از یکی از فرمایشات پیامبر اکرم صلی اللّه علیه وآله چنین بر می آید که: نشاط زیاد همراه با قدرت نمایی و گاه سرکشی در کودکان‚ مایه فزونی عقل آنها در بزرگی است. ( نهج الفصاحه، ص410)
فطرت انسان خواهان کمال و فضیلت است. اسلا م در تربیت کودک و دعوت او به سوی کمال و فضیلت و برتر شدن هیچ گاه به تنبیه و زور متوسل نمی شود؛ بلکه در کسب هنر و کمال توصیه می کند تا بین کودکان رقابت ایجاد شود و کسانی که تلا ش بیشتری دارند و هنر خود را بهتر آشکار می کنند، مورد لطف و محبت قرار گیرند.
نیاز به دوستی و رفاقت
در پایان سال سوم یا چهارم، همکاری میان کودکان افزایش می یابد. کودکان هر چه بیشتر با کودکان دیگر تماس داشته باشند و با آنان بازی کنند، زودتر راه همکاری را فرا می گیرند.رفاقت در روح همکاری میان کودکان در دوره نونهالی تاثیر زیادی می گذارد. بنابراین هرچه رفاقت مستحکم تر باشد، همکاری و مشارکت بیشتر می شود.
بچه ها از حدود پانزده تا شانزده سالگی به بعد اغلب ناخودآگاهانه، تصاویر ذهنی والدین را، به علت تشدید غرایز طرد می کنند یا به دلیل تفاوت و تضاد در ارزشها، آگاهانه در برابر خانواده می ایستند. نوجوان در این مسیر به راه حل هایی متوسل می شود. این راه حل ها بیشتر به شکلِ یافتن جانشین برای والدین بروز می کند و آن دوستی به همگنان است. دوستی با کسی که با همان شکست ها و تردیدها، طغیان ها، اشتیاق ها و علا قه ها و همان تشویش ها رو به رو است و نهایتاً همانندسازی با کسی که انسان، خود را در او می یابد.
از حدود یازده سالگی به بعد، این دوستی ها محکمتر و به خصوص جنبه انتخابی آنها بیشتر می شود; یعنی کودک به گزینش دوستانش می پردازد. این مسئله بخصوص در دوره بلوغ است که ریشه عمیقتری می یابد و با شور و هیجان توام می شود. داشتن دوست برای نوجوان نشانه‚ اعتماد به نفس است. به همین دلیل در صورت گسستن پیوند دوستی، شخص نسبت به ارزش های وجود خود دچار شک می شود. در واقع دوستی در آغاز نوجوانی هم چون آینه ای، تصویر اطمینان بخش فرد را به او باز می گرداند.
به لحاظ تاثیر زیاد دوست و همنشین، در اسلا م مصاحبت و رفاقت با افراد ناشایست نهی شده و به ایجاد روابط دوستی با افراد صاحبِ کمال و معرفت سفارش شده است.تاثیر مثبت یا منفی دوستی‚ به خصوص اگر به مدت طولا نی باشد تا آنجاست که می تواند کیش و مسلک را تغییر دهد. از رسول گرامی اسلام صلی اللّه علیه وآله نقل شده است: انسان به دین و مسلک دوست و همراهان خویش است. ( وسائل، ج 8 ص 430)
هنگامی که دوستی فرزندان با سنن و آداب خانواده هماهنگی ندارد نگرانی والدین را برمی انگیزد. در این گونه موارد معمولا ًپدر و مادر برای گسستن دوستی مداخله می کنند . اما این دخالت ها اغلب نابجایند و نه تنها نتیجه معکوس می دهند، بلکه هیزم بیشتری به آتش شعله ور شده می رسانند . در این گونه موارد بهتر است والدین اجازه دهند تا دوستی ها خود به خود خاموش شوند. زیرا هر چند هم که تند و آتشین باشند به دلیل همین تندی و شدت، دوام چندانی نخواهند داشت. نوجوان بسیار زود متاثر می شود و به غلیان می آید. اما این غلیان ها با همان سرعت نیزفرو می نشیند. رفتار علمی والدین و ارتباط آنان با مشاورین،می تواند در این گونه موارد، مفید و موثر واقع شود.
نتیجه برخوردهای غیر علمی و احساسی به خیر و صلا ح نیست. پیامبر اکرم صلی اللّه علیه وآله می فرمایند: هرکس بر اساس علم رفتار نکند، فسادی که ایجاد می کند بیش از اصلاح اوست. تحف العقول ص 46
نیاز به داشتن ارزش های اخلا قی و معنوی و فلسفه زندگی
بسیاری از نوجوانان می کوشند برای داشتن زندگی بهتر دارای روش منطقی یا یک فلسفه عملی باشند. فطرت بشر به گونه ای است که همواره به دنبال ارزش های اخلاقی و معنوی است. در هیچ کدام از مکتب های گوناگون دنیا مانند مکتب های الهی و دینی به ارزش های اخلاقی و معنوی اهمیت داده نشده است. در قرآن آمده است که بهترین بندگان خدا کسانی هستند که همه سخن ها را بشنوند و از میان آنها بهترین را انتخاب نمایند. همین سخن نشانه کاملتر بودن مکتب الهی است. از طرفی دیگر در اسلا م همه فطرت ها، خدایی معرفی گردیده است: فطرةاللّه التی فطرالناس علیها ( آیه 30 سوره روم ).
اریک فروم (روانشناس)، نیاز به یک نظام اعتقادی را جزء ذاتی انسان می داند. او می گوید: نیاز به دین یعنی نیاز به یک الگوی جهت گیری و مرجعی برای اعتقاد و ایمان، هیچ کس را نمی توان یافت که فاقد این نیاز باشد. تمایلا ت انسان را نهایتی نیست و فردی که بر محور توحید و مدار ارتباط با خدا حرکت نمی نماید پیوسته درصدد جوابگوئی به این خواسته ها می باشد. در حالی که عملا ً نمی توان تمام تمایلات را جامه عمل پوشید و چنین فردی با وجود وسعت نعمات الهی پیوسته خود را در تنگی احساس می نماید. برعکس، فردی که به خدا توجه دارد از اطمینان خاطر بهره مند است و با پذیرش روش قناعت در امور خود، زندگی راحت و بی دغدغه ای را ادامه می دهد. حرکت مستقیم تکاملی آن قدر مورد تاکید مکتب ماست که در هر روز حداقل ده بار در ضمن نمازهای روزانه، هر فرد مسلمان باید از خداوند درخواست نماید که راه مستقیم را در هر مورد به او نشان دهد و او را بر این راه پایدار بدارد.
اهدناالصراط المستقیم. صراط الذین انعمت علیهم غیر المغضوب علیهم و لا الضالین، ( آیات 6 و 7 سوره فاتحه )
از دیگر ارزش های اخلاقی و معنوی، انجام ندادن گناه چه بزرگ و چه کوچک است. در قرآن کریم به انجام ندادن گناهانی مانند شرک به خد، آزردن پدر و مادر، کشتن فرد بی گناه، شهادت دروغ، شکستن پیمان های الهی مانند عهد نذر و قسم تاکید شده است. در آیه 31 سوره نساء آمده است که اگر از گناهان کبیره ای که از آن نهی شده اید اجتناب نمایید، بدی های شما را می پوشانیم و شما را در جای با منزلتی وارد می نماییم.
معنویت فرزندان ما، در محیط های غیراسلامی
تعلیم و تربیت فرزندان، یکی از اصلی ترین وظایف والدین است، اما متا›سفانه در جامعه ما با توجه به این که نهادهایی هم چون آموزش و پرورش و رسانه های جمعی قابل اعتماد تلقی می شوند، برخی از پدران و مادران این مسئولیت سنگین خود را فراموش کرده اند. به عبارت دیگر‚ نه فرصتی برای تربیت فرزندان وجود دارد، نه علم آن؛ نه اهمیتی که والدین را وادارد تا بیشتر از غذای شب و لباس فرزندانشان، به فکر تربیت فکری و معنوی فرزندانشان باشند. کودکان در کنار دوستان، در کوچه ها، در مقابل تلویزیون ها و رایانه ها بدون داشتن معلمی معنوی به بلوغ می رسند و والدین در تعجب اند که چرا رفتار کودکانشان این قدر متفاوت با آنهاست؛ آنان هنوز مشکل را درنیافته اند. این مشکل به دلیل فراموشی اصلی ترین وظیفه پدری یا مادری - یعنی تربیت معنوی فرزندان - است. تقویت و تکامل شخصیت فرزندان و کنترل و تنزیه آنها از هرگونه عیب و نقص ممکن، سنگین ترین مسئولیتی است که بر دوش والدین است.
نیک می دانیم که تمامی انسان ها با سرشت و فطرتی پاک متولد می شوند، که زندگی اسلا می بر آن استوار است. بعدها به واسطه والدین است که کسی مسیحی، یهودی یا زرتشتی می شود. تعلیم و تربیت اسلامی به مسئولیت سنگین پدر تاکید کرده است و عمیقاً این موضوع را مورد توجه قرار داده، به نحوی که طبق نظر آیین اسلا می اگر پدر خانواده در پرورش فرزندان مراقبت کمتری داشته و سهل انگاری کند، گناهکار خواهد بود. از پیامبر اکرم صلی اللّه علیه وآله نقل شده است: این گناه کافی است که گناهکار افراد مورد علاقه اش را از دست بدهد.
براساس روایتی پیامبر اسلام صلی اللّه علیه وآله فرمودند: خداوند از هر چوپانی راجع به گله اش سوال خواهد کرد که آیا از آنها به خوبی مراقبت کرده یا این که آنها را به حال خود رها کرده است.خداوند از پدرها هم در ارتباط با اهل خانواده اش سوال خواهد کرد.
پیامبر صلی اللّه علیه وآله فرمودند فرزندانتان را گرامی بدارید و برای تعالی ایشان در تربیتشان جد و جهد کنید. اینها نمونه هایی هستند که نشان می دهند شریعت و قانون الهی به تعلیم و تربیت کودکان اهمیت بیشتری می دهد. قانون اسلا م به پدرها حکم می کند که به معنویات فرزندانشان اهمیت بیشتری بدهند و در تهیه لوازم زندگی آنها بکوشند، تا فرزندانشان رشد متعادلی داشته باشند. پدر باید فرزندانش را با کتاب خدا و روش زندگی پیامبر بزرگوار تعلیم دهد، تا این که باغ فطرت آنها گل دهد و به بار بنشیند و سایه بگستراند. والدین با غفلت از کودکانشان بهانه می آورند که جامعه باعث بَد بار آمدن آنها شده است.
ما در قرآن مجید، امثال و حکم، تعلیمات و بالاخره چراغی داریم که روشنایی می دهد.خداوند بزرگ در کتاب آسمانی خود فرموده است: ای مومنان خود و خانواده تان را از آتشی حفظ کنید که هیزم های آن مردم و سنگ ها هستند. (سوره 66، آیه 7) یعنی به آنها یاد دهید چه چیز می تواند آنها را از این آتش در امان نگه دارد. شیخ ابوحامد غزالی این آیه را چنین تفسیر کرده است: قطع نظر از این که چگونه مراقبت پدر، فرزندانش را از آتش این دنیا حفظ می کند، مراقبت او در خصوص رهایی از آتش دنیای آخرت باید در اولویت قرار گیرد. این مراقبت باید در تربیت و تعلیم فرزندان به بهترین روش صورت پذیرد و هم چنین در دور نگهداشتن آنها از دوستان بد بیشتر باشد. کودکان مسلمانی که در کشورهای غیراسلامی زندگی می کنند، نیاز بیشتری به محیط آموزشی فرهنگی دارند، محیطی که مبانی فهم، درک و تعلیم مذهب را بیشتر از کشورهای مسلمان برای کودکان فراهم آورد و شدیداً پایبند آن باشد.
محیط سالم، محیطی است که زندگی روزمره کودک را با تعلیمات درستی از اسلام در بر می گیرد؛ این محیط ایده آل، متفاوت از محیط فعلی است که جامعه این کشورها به وجود آورده است، جامعه ای که نه تنها اساساً به کودک کمکی نمی کند، بلکه کودک به خاطر چیزهایی که در مدارس و هم چنین از طریق وسایل ارتباط جمعی ناسالم یاد می گیرد، اثرات منفی و مخربی دریافت می دارد.
در خصوص این موضوع آنچه تعجب آور است، غفلت تعدادی از خانواده های مسلمان از فرزندانشان است، آنها فرزندان خود را به جریان های آلوده کفر می سپارند تا آنها را به گونه ای که خوشایندشان است تربیت کنند و وقتی کودکان بزرگ شدند، ارتباط برقرار کردن با آنها، نصیحت کردن آنها و هدایت آنها به سوی اخلا قیات دینشان، فوق العاده مشکل می شود و آنچه تعجب آور است این است که والدین با نادیده گرفتن، غفلت و بی توجهی نسبت به رفتار فرزندانشان در زمان کودکی بهانه می آورند، که جامعه باعث شر بار آمدن فرزندانشان شده است. بنابراین خانواده در کنترل عواملی که بر رفتار کودکان تاثیر منفی می گذارد، مسئولیت بسیار سنگینی دارد.
خانواده هم چنین وظیفه دارد که کودک را به سویی راهنمایی کند که درک و فهم او را از مذهبش تضمین کند. به همین نحو باید با مشکلات زیادی که معلول این عوامل هستند، دست و پنجه نرم کند. مهمترین راه پیشگیری از رفتار بد و ناشایست، این است که در ضمن برآوردن نیازهای عاطفی عقلانی و جسمانی او، از کودک در خانه مراقبت کنیم. ارضای این نیازها به کودک کمک می کند با دیگران رفتار خوبی داشته باشد و او را از برخی وسایل ارتباط جمعی دور نگاه داشته و از تاثیرات منفی آن حفظ نماید.