وقتی داستان حضرت یوسف(ع) را ورق می زنیم، می بینیم زمانی که برادران حضرت یوسف(ع) او را به چاه انداختند، او 9سال بیشتر نداشت. ولی چون تربیت دینی شده بود، روحیه خودش را از دست نداد بلکه با تکیه و استمداد از خدا به جایی رسید، که همگی او را به عنوان عزیز مصر می شناختند.
اگر فرزند ما، با تربیت دینی بزرگ شود، این نوع تربیت، هم به خودش و هم به اطرافیانش کمک می کند. کودکی که با خدا آشنا و بزرگ شده باشد، در زندگی احساس خلا و پوچی نمی کند.حس می کند تکیه گاهی دارد که می تواند درهنگام مشکلات، به او تکیه کند و از او کمک بخواهد. نه اینکه در هنگام مشکلات، روحیه خودش و اطرافیانش را خراب کند و بعد کاری کند که دود آن داخل چشم خودش وبقیه برود.
برای اینکه پدرومادرها متوجه بشوند که چقدر فرزندشان تربیت دینی شده، یک راهش این است که پدرومادرها به بچه ها مسئولیت بدهند یا هنگامی که بچه، به مشکلی برمی خورد، اجازه بدهند، آن مسئولیت یا مشکل را خودش حل کند و آن ها فقط نقش نظارتی را داشته باشند. آنجاست که می توانند متوجه بشوند که فرزندشان چقدر با خدای خودش ارتباط دارد، چقدر خدا را درگیر زندگیش می کند، چقدر صبر و تحمل دارد و از کوره در نمی رود و...
تربیت دینی بچه ها، به درد آخرت پدرومادرها نیز می خورد؛ امام صادق(ع) از پیغمبراکرم(ص) نقل می کند که حضرت فرمود: «روزی حضرت عیسی(ع) از قبرستانی می گذشت و دید، مرده ای را عذاب می دهند. سال بعد، از همان قبرستان گذشت و متوجه شد که عذاب آن مرده برداشته شد. از خدا پرسید: قضیه چیست؟ خدا فرمود: فرزندی دارد که جاده ای را ترمیم کرد و یتیمی را پناه داد؛بدین سبب عذاب را از او برداشتم.»[1]
روایت دیگری می گوید:
روزی رسول اکرم (ص) از قبرستان بقیع می گذشت و به یاران فرمود: «بشتابید! در برگشت، یاران خواستند با سرعت بگذرند، حضرت فرمود: آرام بروید. در رفت، مرده ای را عذاب می کردند و در بازگشت، عذاب از او برداشته شد؛ چرا که فرزندی دارد و در همین فرصت نزد معلم رفت و (بسم الله الرحمنِ الرحیم) را آموخت و خداوند به همین جهت، عذاب را از پدر او برداشت.»[2]
----------------------------------------------------------
[1]. تفسیر نمونه،ج13،ص11و12
[2]. الگوهای تربیت کودکان و نوجوانان،ص205و206