مسئلة جمعیت موضوع مهمی است که آثار گستردة سیاسی، اقتصادی، فرهنگی و... دارد. ازاينرو، هرگونه اظهارنظر دربارة آن بايد سنجيده باشد. اگر با رويکردي احساسي به اين موضوع نگريسته شود، چهبسا آسيبهايی فراوان براي کشور بهدنبال داشته باشد. البته اين اصلی كلي است که اظهارنظرها و تصمیمگیریها دربارة مسائل مهم و حساس، باید دقيق، سنجيده و براساس مبانی درست باشد.
در ابتدا مقدمهاي را بيان ميکنم. براي ایجاد تمدن اسلامی، باید اصول و شرایطی را رعایت کنیم. یکی از مهمترین اصول در ساختن تمدن اسلامی، حفظ اصالت مکتب است. اسلام یک مجموعه و نظام است که عرصههای سیاسی، اقتصادی، فرهنگی، و... دارد. به همين دليل، هر کاری كه در بعد نظری يا عملی انجام ميشود، بايد اصالت مکتب در آن متبلور باشد. البته اصل ديگر در تمدنسازی، استفاده از تجارب و علوم دیگران است. بيشک اگر تجربه و دانش مفيدي در جايي از جهان وجود داشته باشد، جامعة اسلامی، فرهيختگان و مدیران بايد از آن در ابعاد مختلف استفاده کنند؛ ولی نكتة مهمي كه دراينزمينه بايد مورد توجه قرار گيرد اين است که استفاده از علوم و تجارب ديگران، بايد در چارچوب درست، و رعايت اصالتها باشد. متأسفانه در این عرصه، افراط و تفریطهای فراواني ديده ميشود؛ عدهاي با ديدة نفي و انكار به دستاوردهاي جديد مينگرند، و گروهي منفعلانه دچار افراط ميشوند و آموزههاي اسلامي را دراينزمينه ناديده ميگيرند. البته در مواردي نيز اين رويکرد عمدی نیست؛ بلکه عدهاي به دليل برخي فشارها و تنگناها نادانسته به آن روي ميآورند.
هنگام استفاده از افکار و تجربيات ديگران، اگر بهدرستی جنبههای مثبت و منفی در نظر گرفته نشود، و هماهنگی آن با نظام فکری و عملی اسلامی مورد غفلت قرار گيرد، چهبسا به تداخل نظامها و تضادهاي درونسيستمي بينجامد كه آثار ويرانكنندهاي دارد. يكي از موضوعهايي كه كشور را دچار اين مشكل کرد، سياستهاي جمعيتي است.
در برههای از زمان، بهدليل شرایط خاصي که تاحدي قابل توجیه و درک بود، برخي از مسئولان شیوهای را برگزيدند كه با اصالت مكتب سازگار نبود، و به جاي اينكه به كنترل جمعيت بهمنزلة مشكلی مقطعي و استثنايي نگاه كنند، روشها، مفاهیم و استدلالهايي را بهكار بردند كه بيشتر رنگوبوي غربي داشت و بهدور از فرهنگ اسلامي بود. به نظر من، بايد به سیاستهای کاهش جمعیت در دهة هفتاد (از نظر نوع تبليغ، استدلال و شيوه) بهمنزلة يک روش بنگريم، نه یک پدیده، و آن را آسيبشناسي کنيم.
پرسش اين است که چرا موضوعي که از آغاز ظهور اسلام، بهمنزلة امري پسنديده تلقي و عمل ميشد، و دهها روایت بر آن تأكيد داشت، و ذهنیت جامعة اسلامی نيز براساس آن شکل گرفته بود، بهیکباره دگرگون، و به نقطة مقابل آن تبديل میشود. آيا بهتر نبود به جاي نفي اصل مسئله و ضدارزش معرفي كردن تكثير جمعيت بهطور مطلق، ضرورتهاي مقطعي را مطرح، و در همين چارچوب، تبليغ و برنامهريزي ميكردند؟
روشهاي فني و تحقيقي در بررسي ديدگاه اسلام دربارة جمعيت اقتضا ميكند كه ابتدا قاعده و اصل عام در اين مورد اجرا شود، و در مرحلة بعد، استثناها و ضرورتها تبيين شود. با مراجعه به منابع ديني، بهروشني مشخص ميشود كه فرزنددارشدن و تکثیر اولاد امري مطلوب و مورد تأكيد شريعت اسلام است. به تعبير ديگر، همانطور که ازدواج در اسلام كاري پسنديده است و اين، مطلبی واضح و غيرقابل انكار است، تکثیر اولاد نيز مطلوب و پسنديده است.
روایاتی که فرزندآوري و افزایش جمعیت را مطلوب معرفي ميكنند، به چند دسته تقسيم ميشوند:[1]
در ميان اين روايات، تعبيرهايي وجود دارد كه نشان ميدهد نگاه اسلام به ازدواج و فرزندآوري، با نگاه غربي و اصولاً نگاه مادي بسيار متفاوت است. به سخن ديگر، اسلام دربارة فرزندآوري، غير از جنبههاي مادي، به جنبههاي فرامادي نيز توجه داده است؛ چيزي كه در كتابهاي جمعيتشناسي غربي، جايي براي آن وجود ندارد؛ براي نمونه، پيامبر در حديثي ميفرمايند: «ازدواج كنيد؛ زيرا من مباهات ميكنم بهوسيلة كثرت شما بر امتها؛ تا جايي كه فرزند سقطشده... بر در بهشت ميايستد و به او ميگويند داخل بهشت شو؛ ميگويد: تا هنگامي كه پدر و مادر من داخل بهشت نشوند، داخل نميشوم».[3]
دليل ديگر، اطلاق روايات فرزنددارشدن است. غير از احاديثي كه باصراحت مسلمانان را به كثرت اولاد ترغيب ميكند، اطلاق روايات زيادي كه بر اصل فرزنددارشدن تأكيد دارند، شامل فرزند دوم و سوم نيز ميشود.
در اين بخش، يعني اثبات قاعدة اصلي دربارة جمعيت، به همين مقدار بسنده ميشود (هرچند دلايل ديگري نيز وجود دارد). تا اينجا روشن شد كه تكثير نسل از منظر روايات كاري مطلوب و پسنديده است. به همين دليل، اين مطلب، مورد قبول مسلمانان در طول تاريخ بوده است.
بهرغم اينكه فررندآوري و تكثير اولاد ازنظر اسلام امري شناختهشده و مورد تأييد بوده است، برخي مخالفان كثرت جمعيت، براي اينكه به ادعاي خود رنگ و لعاب ديني بدهند، به برخي احاديث استدلال كردهاند كه به برخي از آنها اشاره ميشود:
1. از پيامبر(ص)نقل شده است: قلة العیال أحد الیسارین؛[4] «خانوادة كمجمعيت يكي از دو راحتي است».
روایت مزبور، مشهورترين و مهمترين روايتي است كه طرفداران كنترل جمعيت بدان استناد كردهاند. در دهة هفتاد تبليغات زيادي براساس اين حديث انجام دادند و حتي در جايجاي كشور آن را بر در و ديوار شهرها و حتي برخي روستاها نوشتند.
بهرغم رواج استدلال به حديث مذكور، دلالت قابل قبولي بر مدعاي طرفداران كنترل جمعيت وجود ندارد. توضيح اينكه، اين روايت با توجه به قرائن مختلف ـ از جمله احاديثي كه بيان شد ـ در صدد ارزشگذاري، و خوب يا بد قلمدادكردن چيزي نيست؛ بلكه مطلبي را بهمنزلة يك واقعيت عيني و ملموس بيان ميكند كه عبارت است از دشواري ادارة عائله و فرزندان زياد. گواه اين مطلب، سيرة خود ائمه است كه بسياري از آنها عائلة سنگين داشتند و از گروه «قليل العيال» نبودهاند.
نظير اين بيان، يعني يادآوري واقعيت بدون ارزشگذاري و توصيه، در روايات متعددي ديده ميشود؛ مانند: السَّفَرُ أَحَدُ الْعَذَابَيْن؛[5] «سفر رنجآور است»؛ الْوَلَدُ أَحَدُ الْعَدُوَّيْنِ؛[6] «فرزند دشمن است». آيا مقصود از اين روايات آن است كه نبايد به سفر رفت، يا نبايد صاحب فرزند شد؟ بيشك چنين نيست. حديث قلة العیال أحد الیسارین نيز اينچنين است.
2. امام رضا از پدر خويش و ايشان از جد خويش نقل ميكند كه «جعفر بر صيادي گذشت. از صياد پرسيد بيشتر چهچيزي در دام تو ميافتد؟ گفت: پرندة بچهدار. جعفر گذشت، درحاليكه ميگفت: صاحب عيال هلاك شد؛ صاحب عيال هلاك شد».[7]
صرفنظر از سند حديث، دلالت اين روايت بر مذمومبودن عيال و افزايش اولاد نيز قابل قبول نيست؛ زيرا حديث يادشده همانند حديث قبل، به دنبال بيان يك واقعيت است، و اينكه صاحب زن و فرزند شدن، مستلزم تلاش و كوشش است و اين نيز همراه با خطر.
مؤيد اين مطلب آن است كه روايت مزبور، «عيال» را عامل خطر و هلاكت ميداند و مفهوم عيال شامل يك زن و يك فرزند نيز ميشود؛ درحاليكه بهيقين اصل ازدواج و صاحب فرزند شدن در اسلام مورد تأييد و تأكيد است.
مؤيد ديگر، سيرة اماماني است كه نام آنها در حديث آمده است؛ يعني امام رضا، امام كاظم و امام صادق. براساس برخي منابع تاريخي امام صادق ده فرزند، امام كاظم بسيار بيشتر و امام رضا پنج فرزند داشتهاند. آيا آنها كاري را نكوهش ميكنند و خود بدان عمل ميكنند؟!
حتي اگر اين نوع روايات از نظر سند و دلالت مشكلي نداشته باشند، قواعد روشن اجتهادي حكم ميكند كه بايد از آنها چشمپوشي (يا آنها را تأويل) كرد؛ زيرا مفاد آنها با سنت قطعي و مسلم در تعارض است. سنت قطعي مبتني بر مطلوببودن ازدواج و اصل فرزندآوري و بهطور اجمالي غيرمذمومبودن كثرت فرزندان است، و روايتي كه برخلاف سنت قطعي باشد، ارزش استنادي ندارد.
همانگونه كه اسلام از پيروان خود خواسته است تشكيل خانواده دهند و صاحب فرزند شوند، از آنها خواسته است كه فرزندان خود را از تربيت صحيح بهرهمند كنند و نسلي متدين و با فرهنگ مناسب به جامعه تحويل دهند. در حديث حقوق از امام سجاد آمده است: «حق فرزندت بر تو اين است كه بداني... مسئول تربيت خوب او و (همچنين مسئول) راهنمايي او به پروردگارش... هستي».[8]
بنابراين، درصورتيكه كثرت اولاد، بهرغم تلاش زياد، مانع عملكردن به وظيفه شود و مجموع شرايط، وي را از تربيت صحيح باز دارد، و ترس از انحراف فرزندان وجود داشته باشد، شمول ادلة كثرت اولاد، نسبت به آن دچار اشكال ميشود.
دربارة موضوع افزايش جمعیت و نسل، بحثهای زیادی را ميتوان مطرح كرد؛ اما درمجموع، تکثیر نسل و افزايش جمعیت يك ارزش و مستحب به شمار ميآيد و آیات، روایات و ادلة زيادي دراينباره قابل طرح است؛ بهگونهایکه ميتوان اين موضوع را از مسلّمات فقه تلقی کرد. ازاينرو، چند نکته را که بر اين موضوع دلالت دارند، بيان ميکنم.
نخست اينكه، براساس آيات و روايات، دعا برای طلب فرزند و ازدیاد جمعیت، ذاتاً مطلوب است. البته مطلوبیت ذاتی بهمعناي مطلوبیت مادی و ابزاری نيست. براي مثال، افزايش جمعيت براي دست يافتن به قدرت، جنگیدن و ابزار قدرت قرار گرفتن مطلوب نيست؛ بلکه مطلوبیت ذاتی، ناشی از مطلوبیت معنوی است. مطلوبیت مربوط به خلقت انسان است. انسان موجودی کریم، مخلوق و بندة خداست. ازاينرو، تلاش برای افزايش انسان و نسل در روی زمین، بهخودیخود حُسن است؛ مگر اینکه موانعی باعث شود ازدیاد نسل بهحد اضطرار برسد، که دراينصورت بايد تنظیم شود؛ اما بهخودیخود رجحان دارد؛ زيرا اولاً، انسان کرامت دارد؛ ثانیاً، در روایات آمده است که با ازدیاد نسل ، لا اله الا اللهگو زیاد میشود؛ زمین سنگین میشود به گفتن لا اله الا الله؛ بهويژه اگر مسلمان و صالح شود؛ ثالثاً، خود این ولد، بهمنزلة عمل صالح و در مقام دعاگو برای پدر و مادر، یک ارزش معنوی دارد: الْباقِياتُ الصَّالِحاتُ خَيْرٌ عِنْدَ رَبِّك.[9] ... إِذَا مَاتَ ابْنُ آدَمَ انْقَطَعَ عَمَلُهُ إِلَّا عَنْ ثَلَاثٍ وَلَدٍ صَالِحٍ يَدْعُو لَهُ وَعِلْمٍ يُنْتَفَعُ بِهِ وَصَدَقَةٍ جَارِيَة.[10] پس هرچه تعداد گويندة لاالهالاالله و ولد صالح دعاگو برای پدر و مادر بیشتر باشد، مطلوبیت دارد.
برخي از عالمان بزرگ مانند علامه طباطبایی در تفسیر المیزان، در ذیل آیات مربوط به استحکام بنیاد خانواده و توجه به حرمت قتل نفس، وأد بنات، حرمت وأد بنات و یا حرمت قتل اولاد من املاق، تصریح میكند که ازدیاد نسل و جمعیت، مبناي ساخت جامعة توحیدی و عاری از شرک و فساد است؛ در ذيل آیاتی که اشاره دارند انسان موجودي اجتماعی است و خداوند، او را از ذکر و انثی خلق کرده است، شاید اين موضوع یکی از مهمترین مقصدهای شریعت باشد. پس در مجموع، فرزنددار شدن واجب نیست؛ اما مستحب مؤکد است، تا آنجا که در برخي از روایات، زنهای ربیع مربعه مدح شدهاند. ربیع مربعه، زني است که فرزندي دارد و در حال شير دادن و تربيت اوست، و همزمان آبستن هم باشد. نمونة ديگر، اينكه تأكيد شده است با کسی ازدواج کنید که ولود باشد؛ ولود صیغة مبالغه است؛ یعنی زیاد بچهدار شود؛ تا آنجا که اگر بین بچهدار شدن و نداشتن جمال و حُسن و حتي قبيح بودن تزاحم باشد، بچهدار قبیح در مقايسه با زن داراي جمال ظاهری و نازا اولي است. ائمه تشویق کردهاند با زنی ازدواج کنید که «سواء ولوداً» باشد. در روایت آمده است: تَزَوَّجْ سَوْءَاءَ وَلُوداً فَإِنِّي مُكَاثِرٌ بِكُمُ الْأُمَمَ يَوْمَ الْقِيَامَةِ قَالَ فَقُلْتُ لِأَبِي عَبْدِ اللَّهِ مَا السَّوْءَاءُ قَالَ الْقَبِيحَة.[11] از رسول گرامی اسلام نقل شده است که فرمودند با زنی ازدواج کنید که سواء باشد؛ یعنی کامل و بيعیب باشد و زیاد بچهدار شود. بعد هم تعلیل فرمودهاند که من در روز قيامت براي افزايش تعداد امتم بر ديگران مباهات ميکنم. بعد سائل ميپرسد سواء چیست؟ یعنی ـ بدون نقل قال القبیحه ـ خانم زشتمنظری که بچهدار میشود، بهتر است. چهبسا برخي بگویند در آن زمان تعداد مسلمانها کم بوده است و بهتدریج باید زیاد میشدند و در حال حاضر كه ميلياردها مسلمان داریم، ديگر نيازي به افزايش جمعيت نيست؛ اما اينگونه نيست؛ زيرا در روايت میفرماید یوم القيامة. پس این جریان بههمینصورت ادامه دارد و به زمان خاصي مربوط نیست. در روايت ديگري آمده است:مَايَمْنَعُالْمُؤْمِنَأَنْيَتَّخِذَأَهْلاً. چرا ازدواج نميکنید؟ چه چیزی مانع مؤمن است تا زن بگیرد، لعل الله یرزقه تَسَمة؛ شاید خداوند تبارکوتعالی رزق و روزي و بچهای نصيب او کند که زمین را با گفتن لا اله الا الله سنگین کند.
از مجموع این روایات درمييابيم كه بچهدار شدن مستحب مؤکد است. ازدیاد نسل واجب عینی نيست؛ اما مطلوبیت ذاتی دارد. حال كه مطلوبیت ذاتی دارد، وظیفة دولت چیست؟ اصل اول در وظیفة دولت و حکومت اسلامی، ترغیب و تشویق در عمل كردن به این استحباب است؛ یعنی سیاستهای جمعیتی باید براساس ارزشهای مطلوب شارع مقدس تنظيم شود؛ مگر اینکه موانعی وجود داشته باشد؛ يعني اضطرار آن بهگونهاي باشد که جلوی آن مطلوبیت را بگیرد. اگر اضطرار هم باشد، ميتوان سياستها را بهصورت موقتي تغيير داد، نه بهصورت دائمي؛ اما اصل بر این است که دولت اسلامی باید بچهدار شدن و ازدیاد نسل را تشویق کند. همچنين دولت بايد برنامهریزی کند که اگر اضطراری ایجاد شد، آن را برطرف سازد، نه اینکه بهگونهاي برنامهریزی کند که اضطرار ایجاد شود.
درمقابل، عدهاي ميگويند فرزندآوري مطلوبیت ذاتی ندارد و اگر مطلوبیت داشته باشد، مطلوبیت در کیفیت است نه کمیت، و کثرت جمعیت بهخودیخود ارزش نیست. این سخن هیچ مبنايي در آیات و روایات ندارد. در اينجا دو موضوع مطرح است كه بايد از هم تفكيك شوند؛ نخست اينكه، جامعة اسلامی باید جامعهاي قوي، عزیز، دانشمند، ثروتمند و صالح باشد، نه ذلیل، جاهل، فقیر و فاسق؛ اما پرسش اين است كه آيا برای تحقق هدف، بايد تعداد جمعيت كم شود؟ آيا براي افزايش كيفيت، باید جمعیت کنترل شود؟ اینها هیچ ارتباطی به هم ندارند. این وجوه، اعتبارات و استحساناتی است که برخي ارائه ميدهند؛ درحاليكه با استحسان نميتوان مطلوبیت ذاتی بچهدار شدن و ازدیاد نسل را از بین برد؛ زيرا آیات و روایات زيادي دربارة بچهدار شدن وجود دارد که نميتوانيم آنها را ناديده بگيريم و بگوییم اسلام صرفاً به فکر کیفیت است. براي داشتن يك جامعة نيرومند، عالم و مؤمن، نباید ضعف برنامهریزی را با كاهش جمعیت جبران، و در اصطلاح امروزی صورت مسئله را پاک کنیم. با پاک کردن صورت مسئله، آیات و روایات ناظر به افزايش جمعيت از بين نميرود. نباید به خدا سوءظن و بدگمانی داشته باشید. بدگمانی در چه چیزي؟ بدگمانی در اینکه ممکن است فقیر شویم. درنتيجه بگوييم بايد جمعیت را کاهش دهيم و يا اينکه ازدواج نکنیم؛ چون احتمال دارد نتوانيم مخارج آن را تأمين کنيم. این رويکرد ناشي از ضعف ايمان و نداشتن نگاه توحيدي است. در روايت آمده است: وَأَنْكِحُوا الأَيامي مِنْكُمْ وَالصّالِحِينَ مِنْ عِبادِكُمْ.[12]نکاح، مستحب مؤکد و در برخي موارد واجب است. إِنْ يَكُونُوا فُقَراءَ يُغْنِهِمُ اللّهُ مِنْ فَضْلِهِ؛[13] اگر فقیر باشند، خداوند از فضل خود رزقوروزی آنها را میدهد. پس مبادا بهدليل فقر، شما واسطه نشوید تا دو نفر باهم ازدواج کنند. در روایت ديگري از رسول گرامی اسلام آمده است: مَنْ تَرَكَ التَّزْوِيجَ مَخَافَةَ الْعَيْلَةِ فَقَدْ أَسَاءَ بِاللَّهِ الظَّن؛[14] «کسی که از ترس عيالوار شدن و ناتواني در پرداخت نفقة آنها ازدواج را ترک کند، به خدا بدگمان شده است.» بنابراين، افرادي که میگویند باید برنامهریزی کنیم تا فقیر نشویم و افراد متولدشده را سير کنيم، و يا اينکه اسلام دنبال کیفیت است و نه کمیت، نوعي بدگماني به خداوند تبارکوتعالی دارند.
نکتة ديگر هماهنگي ميان هجرت و تغییرات جمعيتي است : أَلَمْ تَكُنْ أَرْضُ اللّهِ واسِعَةً فَتُهاجِرُوا فِيها.[15]کشف سرزمینهای نو و نيز مرگومیرهایی که اتفاق میافتد، نشان ميدهد که خلقت و تنظیم آفرینش ازنظر تغييرات جمعيتي بهطور تکويني و تشريعي باهم هماهنگ است. اگر ما به تکاليف خودمان عمل کنيم، رزاقیت خداوند و وجود امکانات و توانمندیها برای قوی شدن و داشتن يک جامعة کیفی، ما را کفايت ميکند.
عدهاي بر اين باورند که اصلاح زندگی مادی و معنوی نسل فعلی اقتضا میکند که جمعیت کنترل شود. به نظر من، اینها مانعة الجمع نیست؛ يعني اصلاح وضع مادی و معنوی نسل فعلی، با به دنیا آمدن افراد جديد منافات ندارد. همة مسائل ناشي از تغییرات جمعیتی در گسترههای جغرافیایی و بازههای زمانی متنوع را با ضعف مدیریت پوشش ندهيم. عوامل گوناگوني موجب ميشوند تا کسانی به دنيا بيايند که میتوانند با خلاقیت، ابتکار و استفاده از نعمتهای خداوند، نسل ها را مدیریت کنند. بنابراين، چرا ما بايد مانع از خلق یک انسان شویم؟
مسئلة دیگر اينکه، برخي ميگويند قدرت در دانایی است و براي تأييد آن شعري از سعدي نقل ميکنند:
سیاهی لشکر نیاید به کار یکی مرد جنگی به از صد هزار
اين نکته در جايگاه خود درست است که یک مرد جنگی بهتر از صد هزار نفر است؛ اما این بدانمعنا نيست که بايد آن صد هزار نفر را از بین ببریم. وَاللّهُ فَضَّلَ بَعْضَكُمْ عَلي بَعْضٍ.[16] خداوند تبارکوتعالی هم ميفرمايد انسانها مختلف آفریده شدهاند. عدهاي بهدليل داشتن امکانات و توانمندیهاي ويژه از دیگران بهترند. و یا وَقَدْ خَلَقَكُمْ أَطْواراً.[17] مگر وقتي دربارة ازدیاد نسل سخن ميگوييم، همة نسلها را بدون استثنا در نظر ميگيريم؟ باید دانشمند و مؤمن و سر بلند باشند. نه آدمها مختلفند. توزیع نقش و تقسیم کار، باعث اقتدار و کمال میشود و این موضوع مطلوبیت دارد. ازاينرو، دربين فقيهان کسي وجود ندارد که بگويد افزایش جمعیت مستحب نيست.
جمعبندی قسمت اول این است که اولاً ازدیاد نسل و تلاش برای زندگی باهم ارتباط دارند و مورد تشویق شارع مقدس است. یعنی شارع مقدسی که ازيکطرف میگوید نسل باید زیاد شود، ازطرفديگر ميفرمايد خداوند رزاق، واسع، علیم، قادر و متعال است. پس بايد در موضوع جمعيت نيز به خدا اعتماد کنیم و سوءمدیریت و تدبیر خودمان را مبنا قرار ندهیم. همانگونهکه ازدیاد جمعیت مطلوب است، کم کردن جمعیت نيز بهمنزلة يک اصل اولی مطلوبیت ندارد و بلکه مرجوح است؛ حتي در برخي از موارد نيز حرام میشود. رسول اکرم میفرمایند: مَا أَخَافُ عَلَى أُمَّتِي الْفَقْرَ وَلَكِنْ أَخَافُ عَلَيْهِمْ سُوءَ التَّدْبِير؛[18] «من نمیترسم که امت من فقیر شوند، بلکه نگران سوءتدبیر و سوءمدیریت هستم». عدهاي ميخواهند سوءمدیریت خود را با کنترل، محدود کردن و از بین بردن نسل جبران کنند که اين کار صحيح نيست.
نکتة دوم اينکه، جلوگیری از زادوولد و بارداری مذمت شده است. البته در فقه موضوع گستردهاي با نام عزل ـ عزل جایز و عزل ـ وجود دارد. ممکن است کسي بگويد این جزء حقوق زن حره و آزاد است. البته در روایاتی دربارة عزل آمده است که هو الوأد الاصغر، یعنی مانند زندهبهگور کردن کوچک است؛ اما جلوگیری از بارداري و عقیم کردن، بهگونهایکه زن بهطور دائم باردار نشود، حرمت دارد. علت وجه حرمت آن نيز یکی، اضرار به نفس است که ازنظر فقهي حرام ميباشد و ديگري، ازلحاظ معرفتی و ایمانی است که نوعي سوءظن به خداوند تبارکوتعالی به شمار ميرود که اين موضوع ازنظر اخلاقی مذمت شده است.
نکتة دیگر اينکه، باید به سیاست کنترل جمعیت با ديدة ترديد بنگريم. بايد دراينباره تحقيق کرد که چرا سازمان بهداشت جهانی هرگونه امکانات را در اختيار ما قرار دادند تا جمعیت ایران و مسلمانها کنترل شود؛ تاحديکه به رشد منفی جمعیت برسیم. بنابراين، بعید نیست که این سیاست، استعماری و صهیونیستی باشد.
مسئلة بعدي اين است که شاید کنترل جمعيت بهنوعي عمل به فرهنگ جاهليت باشد؛ زيرا خداوند متعال میفرماید: وَلا تَقْتُلُوا أَوْلادَكُمْ مِنْ إِمْلاقٍ؛[19] «بهخاطر فقر، فرزندانتان را نکشید». در دوران جاهليت هنگاميکه مردم، گرسنه يا دچار قحطي میشدند و غذایی براي خوردن پيدا نميکردند، برای اینکه عدهاي سیر شوند، برخي ديگر را میکشتند. در زمان ما نيز براي جلوگيري از فقر، جمعيت را کنترل ميکنند و اين نوعي کشتن، عمل جاهلي و بدگمانی به خداوند است. همچنين خداوند رزاق است. بنابراين، اگر کسي از ترس ناتواني در تهية رزق خود و فرزندانش از بارداري جلوگيري کند، به رزاقيت خداوند سوءظن پيدا کرده و اين عملي ضدارزشی است، نه ارزشي.
پس برنامهريزي برای رشد منفي جمعيت و جلوگیری از بارداری حرام است. محدود کردن تعداد فرزندان و در نظر گرفتن سیاستهای تنبیهی مانند تعلق نگرفتن بيمه يا کوپن و يا يارانه به فرزند چهارم نيز نوعي محرومیت است و بيشک اين نيز جایز نیست.
در روايت آمده است: توالدوا و تکاثروا فاني اُباهي بکم الامم و لو بسقط فان السقط يقف امام باب الجنة... يقول لا ادخل حتي يدخل ابواي.[20] در اين بيان رسول خدا هيچ قيدي نيامده است؛ بلکه بهطور کلي فرمودهاند توالدوا و تکاثروا؛ یعنی توالد کنید تا جمعیتتان زیاد شود و نسل خود را گسترش دهید؛ من به شما دربرابر امتهاي ديگر مباهات میکنم؛ یعنی خود توالد و تکاثر نزد رسول خدا موضوعیت دارد. در ادامه، پيامبر میفرمایند: ولو بسقط...؛ حتی سقطي هم که سالم به دنیا نمیآید و میمیرد، این نيز مورد مباهات است و در روز قیامت با حالتي مطالبهگرانه نزد پروردگار میایستد و ميگويد من وارد بهشت نمیشوم، مگر اینکه پدر و مادرم بیایند؛ يعني اين سقط، شفیع والدين خويش میشود. کجای این روایت مربوط به کیفیت است؟ بنابراین، سیاستهای تشويقي دولت اسلامی باید درجهت ازدیاد نسل باشد. البته در موارد خاصي که بهحد اضطرار و عسروحرج ميرسد، دولت اسلامی ميتواند براساس اختیاراتی که ولی فقیه دارد، بهطور موقت سیاستهايی را تنظيم کند که آن عسروحرج و اضطرار از بین برود؛ اما اینکه همیشه سیاستهای محدودکننده داشته باشيم، خلاف شرع است. وضعيت فعلي ما نشان ميدهد ازلحاظ رسانهاي، فرهنگ، امکانات و قانونگذاری، تلاش زيادي شده است که اينچنين با رشد منفي جمعيت مواجه شدهايم. بنابراين، اکنون بايد بکوشيم تا وضعيت به حالت عادي بازگردد. البته افرادي که عامل به وجود آمدن اين وضعيتاند، باید از عملکرد خود استغفار کنند.
نکتة بعدي اين است که جمعیت یک عامل اقتدار بشری است و باعث قوّت میشود. براي مثال، در قرآن آمده است: يُمْدِدْكُمْ بِأَمْوالٍ وَبَنِينَ؛[21] يعني بنین در کنار اموال گذاشته شده است. حتی از حفده يا نوهدار شدن نيز در قرآن کريم بهمنزلة نعمت الهی ياد شده است. همچنين دیر ازدواج کردن، يک ضدارزش است. در روایات زیادی تأکيد شده است که زود ازدواج کنید؛ از سعادت انسان این است که دختر در سن بلوغ و زودهنگام ازدواج کند. این نيز جزء سیاستهای تشویقی اسلام است؛ درحاليکه امروزه سن ازدواج افزايش يافته و نزديک سي سال شده است. ازاينرو، بايد عوامل افزايش سن ازدواج شناسايي و برطرف شوند. براي مثال، تأمين شغل و مسکن مناسب، با حل مسائل روحی، روانی و فرهنگی و کاهش سن ازدواج ارتباط دارد. دولت اسلامی باید بهگونهای برنامهریزی کند که سیاستهای تعلیم و تربیت، سیاستهای عمران و اشتغال، بهشکلي طراحی شود که معدل سن ازدواج کاهش يابد. این موضوع نيز یکی از سیاستهای اسلام است که نشان ميدهد کثرت جمعیت، مطلوب است.
اما وظيفة کنوني ما چيست؟ به نظر من، راهکار اول، تأکید بر استحکام بنیاد خانواده و کاهش آسیبهای اجتماعی، اهتمام به امر ازدواج جوانان، تبیین آموزههاي اسلامي دربارة ارزش فرزندآوري و تقویت مهر و محبت در خانواده، ازجمله رويکردهايي است که بايد بدانها توجه جدي داشته باشيم. خداوند میفرماید:وَقَضي رَبُّكَ أَلاّ تَعْبُدُوا إِلاّ إِيّاهُ وَبِالْوالِدَيْنِ إِحْساناً.[22] همچنين در آية ديگري ميفرمايد: قُلْ تَعالَوْا أَتْلُ ما حَرَّمَ رَبُّكُمْ عَلَيْكُمْ أَلاّ تُشْرِكُوا بِهِ شَيْئاً وَبِالْوالِدَيْنِ إِحْساناً وَلا تَقْتُلُوا أَوْلادَكُمْ مِنْ إِمْلاقٍ.[23] بين اين دو آيه ارتباط وجود دارد و آن اينکه، اگر احسان به والدین از بین برود، ترغیب به تشکیل زندگی کم میشود؛ همان مشکلي که امروزه در جامعة غرب رواج يافته است؛ يعني جلوگیری از بیبندوباری اخلاقی به مسئلة ازدواج کمک ميکند. پس یکی از سیاستها و راهکارهای تبلیغی، تشویق به ازدواج زودهنگام است. راهکار دوم که بسيار مهم است، توجه دادن به توطئههای دشمنان اسلام، صهیونیستها و مجامع جهانی است. راهکار سوم، بيان شرح زندگی رسولالله و ائمه اطهار و بزرگان است و اينکه چگونه افزايش اولاد باعث ورود خیر و برکت به زندگي آنها شده است. براي مثال، امام خميني دربارة مرحوم آیتاللهالعظمی آقای سیدمحسن حکیم فرمودند: آلحکیم، آل جهاد و شهادت است و خداوند در نسل آنها برکت قرار داده است. اگر زماني کاهش جمعیت باعث ضعف مسلمانها شود، حاکم میتواند جامعه را ملزم به افزايش جمعيت کند. براي نمونه، کاهش جمعيت فلسطينيها يکي از سياستهاي صهيونيستهاست. البته خداوند لطف کرده است و در آنجا نيز شکست خوردهاند. پس اگر کاهش جمعیت مسلمانها باعث ضعف و ذلت آنها شود، حاکم جامعة اسلامي ميتواند در حد وجوب براي ازدیاد نسل جامعه دستور صادر کند.
بههرحال، به نظر من عناصر پایهای ازدیاد نسل، تشویق به ازدواج، تشویق به بچهدار شدن و توجه به رزاقيت خداوند است: وَإِنْ تَعُدُّوا نِعْمَتَ اللّهِ لا تُحْصُوها؛[24] و فرزند، نعمت خداست. چرا خودتان را از داشتن این نعمت منع ميکنيد؟ چرا ضعف برنامهریزی و مدیریت و به تعبیر رسولالله سوءتدبیر خود را با بچهدار نشدن جبران ميکنيد؟ بايد توجه داشته باشيم که ازدیاد نسل در همة فرهنگها و ادیان، امري مطلوب تلقی شده و یک ارزش است. براي مثال، درميان کاتولیکها، یهوديان، روم و ايران باستان نيز يک ارزش بوده است. در ایران و روم باستان خانوادههاييکه بچهدار ميشدند، هديه دريافت ميکردند.
بيشک، شعار «فرزند کمتر، زندگی بهتر» یک شعار استعماری، ضدارزشی و ناشی از سوءظن به خدا و تنبلی است. زندگی بهتر، با کار بیشتر، تدبیر بهتر، تلاش برای تربیت اولاد و در سایة ایمان و تقواست. چه کسي گفته است زندگی بهتر ازطريق فرزند کمتر است؟ زندگی بهتر در سایة ایمان و تقواست. حتی اگر انسان، تنها و فاسق هم باشد، زندگی نکبتباری خواهد داشت. خداوند ميفرمايد: وَمَنْ أَعْرَضَ عَنْ ذِكْرِي فَإِنَّ لَهُ مَعِيشَةً ضَنْكاً.[25] اما متأسفانه فرهنگ استعماری، معیشت ضنک را ناشي از تعداد فرزند دانسته است. شعار «فرزند کمتر، زندگی بهتر » یک شعار استعماری است؛ درحاليکه قرآن کریم ميفرمايد:وَمَنْ أَعْرَضَ عَنْ ذِكْرِي فَإِنَّ لَهُ مَعِيشَةً ضَنْكاً؛[26] هرکس از ياد خدا روي گرداند، زندگي سختي خواهد داشت. آن کسی که به خدا توجه کند، خدا نيز به او توجه میکند: فَاذْكُرُونِي أَذْكُرْكُمْ وَاشْكُرُوا لِي وَلا تَكْفُرُونِ.[27]يعني کفران نعمت نکنید؛ اگر انسان به یاد خدا باشد، با داشتن عيال بيشتر، زندگی بهتري خواهد داشت.
برخي براي داشتن فرزند کم به اين روايت استناد ميکنند که قِلَّةَ الْعِيَالِ أَحَدُ الْيَسَارَيْن،[28] کم بودن عائله، زندگی را آسان میکند؛ درحاليکه اين روايت به یک واقعیت خارجی اشاره دارد. کم بودن عيال نبايد باعث تنبلی شود؛ بلکه بايد مجموعة اين ارزشها را در کنار هم در نظر بگيريم تا بتوانيم نمونة يک انسان اسلامي را تبليغ کنيم. عقلانیت، معنویت و تقوا، ایمان و پرستش الهی، عدالت، آزادی، مهر و محبت، رحمت و رأفت باعث دوست داشتن فرزند میشود. دوست داشتن فرزند یک ارزش عاطفی و روانی مهم است. تشویق به کار، استحکام بنیاد خانواده، پرهیز از اسراف و تبذیر، توجه به سلامت و امنیت، ایجاد امید و مبارزه با روحیة بدگمانی و تلاش برای تحقق حکومت انسان شایسته و صالح، مجموعه ويژگيهايي است که در کنار کثرت جمعیت باعث کارآمدي ميشود؛ ولي شعار «فرزند کمتر، زندگي بهتر» نه قرآنی است، نه روایی و نه مطابق با سیرة ائمه و فطرت انسانی. فطرت انسانی اقتضا میکند که زندگی بهتر در سایة آرامش و اطمینان قلبی به وجود آيد و اين آرامش در پرتو ایمان و تقوا به دست میآید؛ اما استعمارگران این شعار را تغيير دادند و بهجاي رويگرداني از خداوند در آية شريفة مَنْ أَعْرَضَ عَنْ ذِكْرِي فَإِنَّ لَهُ مَعِيشَةً ضَنْكاً، عبارت من کان اکثر عيالا فان له معيشة ضنکا را قرار دادند. بيشک، کم کردن جمعیت، مساوی با نابودی نسلهاست و این ضدارزش، ضدقرآن و ضدروایات است.
[1]. به دليل كثرت روايات، به بررسي سندي نيازي نيست.
[2]. الكافي، ج6، باب فضل الولد، ص2.
[3]. مسكن الفؤاد، ص23.
[4]. محمدباقر مجلسی، بحار الأنوار، ج101، ص71.
[5]. تصنيف غرر الحكم و درر الكلم، ص479.
[6]. همان، ص407.
[7]. میرزاحسین نوری، مستدرك الوسائل، ج15، ص168.
[8]. همان.
[9]. الوافي، ج4، ص412.
[10]. مستدرك الوسائل و مستنبط المسائل، ج12، ص230.
[11]. الكافي، ج5، ص333.
[12]. نور (24)، 32.
[13]. نور (24)، 32.
[14]. الكافي، ج5، ص330.
[15]. نساء (4)، 97.
[16]. نحل (16)، 71.
[17]. نوح (71)، 14.
[18]. عوالي اللئالي العزيزية في الأحاديث الدينية، ج4، ص5.
[19]. انعام (6)، 151.
[20]. نحل (16)، 71.
[21]. نوح (71)، 12.
[22]. اسراء (17)، 23.
[23]. انعام (6)، 151.
[24]. ابراهيم (14)، 34.
[25]. طه (20)، 124.
[26]. طه (20)، 124.
[27]. بقره (2)، 152.
[28]. قرب الإسناد، ص116.