بسم اللـه الرّحمن الرّحیم
سوال 1 : آیا سیاست رشد جمعیت ، مخالف آزادی و استقلال زن نیست؟
پاسخ: واضح است که طرح مسئله رشد فکری زن و بالا بردن سطح آگاهی وی در کشور های اسلامی توسّط کشورهای معاند، به خاطر توجّه کافی به آنها نمی باشد، بلکه تنها از آن به عنوان وسیله ای برای کاهش سطح رشد جمعیّت استفاده می شود . در این طرح, مقصود از " رشد زن" تغییر موقعیّت زن و نقش و کارکرد وی در جامعه می باشد که به عقیده پایه گذاران سیاست های جمعیتی به معنی جدا شدن زن از هرگونه ارزش های اخلاقی و اجتماعی است; ارزش هایی که ریشه مذهبی دارند.
در نتیجه این سیاست ، زنان مسلمان چیزی به دست می آورند از نوع آزادی زن غربی , و همین امر یکی از ابزار هایی است که موجب می شود سطح رشد جمعیّت در کشور های اسلامی سیر نزولی داشته باشد.ارائه افکار جدید که چون دستاویزی برای جدا ساختن زن از ارزش های جامعه اش مطرح میگردد موجب شده تا موقعیّت زن و نقش وی در جوامع اسلامی تغییر یابد و سخن از شرکت دادن زن در طرحهای رشد از این فکر سرچشمه میگیرد که از طریق تعلیم زن صورت میگیرد.آنچه از تحقیقات به دست می آید این است که چنین زنانی به شرکت در بازار کار روی میاورند و همین زنان شاغل هستند که اکثراً منادی جدا شدن از ارزش های اجتماعی خویش می باشند تا بدین وسیله، زن همراه با تمدّن غرب در مسیر بی دینی پیش برود و الگوهای غربی را برای خود بپذیرد.
دقیقاً همین زنان هستند که از زنان دیگر می خواهند با پذیرش ویژگی های یک زن غربی در مسیر بی دینی پیش بروند به این دلیل که بچّه دار شدن (زایمان) با آزادی و استقلال و تحقق هویّتشان در تضاد است!
آنها تلاش می کنند زنان را متقاعد کنند که زایمان ، زیبایی و سلامتی زن را به خطر می اندازد.تردیدی نیست که حرکت زنان در کشور های اسلامی که راه فرهنگ غرب را در پیش گرفته اند، زنان مسلمان را به طرف الگوهای فرهنگی غرب می کشاند.
سوال 2 : آیا مشکل زادوولد با " کار فرهنگی " حل می شود؟
پاسخ: پس از طرح مسئله بحران زادوولد توسط مقام معظّم رهبری و هم زمانی آن با علاقه دولت نهم و دهم, و تدبیرات آن برای حل این معضل شاهد اتفاق خاصی نبوده ایم. برای درک اینکه "هیچ اتفاقی نیفتاده " نیازی نیست تا از اطّلاعات خصوصی مردم آگاهی داشته باشیم, تنها نگاهی به آمار زادوولد در کشور پس از گذشت حدود دو سال از طرح این موضوع بیانگر این حقیقت است که تغییری در رشد جمعیّت نداشته ایم،حتّی نیاز به این کار هم نیست همین که چنین آماری اعلام نمیشود خود ناشی از این است که آن چنان امیدوار کننده نبوده است.
اما چرا این گونه است؟ تا کنون دلایل ساده ای گفته شده؛ از جمله که حمایت های دولت در موضوع تکثیر اولاد چشمگیر نیست و حتّی اینکه اعتمادی به قوانین مصوب در نظام نیست،زیرا به طور شبانه روزی تغییر میکنند و البته اینکه وقتی همین جمعیّت مشکل اشتغال و حتّی بعضاً تأمین مسکن و معاش دارند چرا باید بدبخت دیگری را به این جمع اضافه کنیم و ...
البته این حرف ها هیچ گاه در رسانه هاي حامي نظام مطرح نمیشوند زیرا در واقع جواب خاصی برای آنها ندارند.اگرچه عدم طرح آنها به معنی این نیست که در اذهان مردم وجود ندارند و یا در فضای وب و رسانه های دیگر طرح نمی شوند.
آیا با "کار فرهنگی" میتوان معضل زادو ولد را حل کرد؟
در شرایط فعلی قطعاً خیر؛ چرا که"کار فرهنگی" را چنانچه به معنای "تبلیغ یک تفکر" بگیریم ،شرط پیشینی آن "وجود یک فکر است" و مشکل هم دقیقاً همین جاست . ما "حرفی" در جواب به پرسش های ذکر شده نداریم که بخواهیم آن را با کار فرهنگی تبلیغ و القاء کنیم.ما میگوییم "کاهش جمعیّت یک بحران محسوب میشود" و مردم به راحتی پاسخ میگویند" جمعیّت بیکار و بی کیفیّت بحران بدتری است".حتّی اگر دست به دامن الفاظی چون "سرباز ولایت و اسلام" بشویم, پاسخ خواهم شنید که" یک گردان سرباز راضی از نظام، بهتر از یک پادگان سرباز ناراضی است."
باب این بحث ها هیچ گاه در رسانه ملی و دیگر رسانه های جمعی داخلی باز نمی شود. اگرچه در" بی بی سی "می شود. دلیل آن هم واضح است: جوابی برایشان نداریم.
"نداریم" نه به این معنی که ما اهالی رسانه نداریم ،کارشناسان هم جوابی در خور آن ندارند. چه بسا کارشناسان این حرف ها را درست هم بدانند, که می دانند.
اما آیا این بدان معناست که رهبری, حرفی غیر کارشناسانه می زند؟
این سؤالی بسیار جدّی و حیاتی است و عدم پاسخ به آن, ریشه شکل گیری بسیاری از شبهات در اذهان مردم .
چرا کارشناسی رهبری با کارشناسی ما و کارشناسان ما در تضاد است؟
آیا علّت این اختلاف این است که ایشان اطلاّعاتی دارند که دیگران ندارند ؟
حتّی اگر این گونه است آیا ایشان از آمار بیکاری و تورم بی اطّلاع هستند؟
قطعاً خیر.پس علت این توصیه ایشان چیست؟
ظاهراً باید ریشه این اختلاف را چیزی فراتر از اطلاّعات دانست; یعنی خود "کارشناسی" .ایشان همین اطلاّعات را که هر کسی می تواند آنها را بداند, جور دیگری و بر مبنای دیگری و با شاخص های دیگری تحلیل میکنند و نکته مهم اینجاست که تفاوت این دو نوع تحلیل چیزی از جنس تفاوت نظر دو کارشناس و حتی دو نحله اقتصادی نیست، تحلیلی در خلاف جهت کلّ علم اقتصاد است.تحلیلی است که ازمبنا با این "علم" , در تضاد است.تحلیلی است که از همان ابتدا با تعریف این علم یعنی" اختصاص منابع محدود به نیازهای نامحدود" مخالف است و اصلاً منطق این تعریف را باطل می داند.
مسئولینی که سیاست تحدید نسل را پیش گرفتند بر مبنای آنچه "علم" نامیده می شد عمل کردند و هنوز هم از عملکرد خود دفاع می کنند. کار آنها به واقع "علمی" بود، براساس همان چیزی بود که در دانشگاه خوانده بودند و چه بسا مطالعات فرادرسی هم در آخرین نظریات اقتصادی داشته اند تا کارشان را دقیق انجام دهد.
امّا مشکلی که در واقع موجود است این است که علم بشری گاهی و در برخی موارد با دین در تضاد است.آنچه تحت عنوان "تحوّل در علوم انسانی" شناخته می شود، ریشه در همین اختلافات مبنایی دارد و در همین مواقع خود را عیان میکند.
تحوّل در علوم انسانی باید آغاز گردد و جز یک "تحلیل بر مبنای دین" توانایی این تحوّل را ندارد.تحوّل علمی یک فرآیند آرام و بی تنش نیست بلکه به واقع به یک "انقلاب" شبیه است.انقلابی که مبارزه میطلبد،چالش میطلبد،ایستادگی میطلبد.در انقلابات علمی به واقع گروه های چریکی طرفدار نظریه جدید شکل می گیرند و با نظریات پذیرفته شده قدیمی, به مبارزات علمی سنگین می پردازند.انقلاب علمی یعنی ارائه تحیلی کاملاّ متضاد با آنچه در جامعه به صورت بنیادین نهادینه شده و ریشه کرده است. مثلا در اقتصاد, یعنی زیر سوال بردن این فرمول به ظاهر بدیهی که"جمعیّت بیشتر = هزینه بیشتر برای حکومت = لزوم فقر بیشتر" .
تحول در علم اقتصاد، یعنی بتوان تحلیلی ارائه داد که بر مبنای آن ثابت شود هر چه جمعیّت افزایش یابد، ولو دولت برای آن آمادگی کاملی هم نداشته باشد وضع بهتر خواهد شد.
این یعنی حرفی بر خلاف پذیرفته شده ترین باور های جامعه.تا به این سمت و سوها پیش نرویم با توصیه و لبخند و ارائه آمار و بازپخش سخنان رهبری و ... هیچ اتّفاق قابل توجّهی نمی افتد.
سوال 3 : آیا افزایش جمعیّت منجّر به کمبود منابع طبیعی نمی شود؟
شما که این اندازه از افزایش جمعیّت حرف می زنید, آیافکری به حال منابع لازم برای ادارهء جمعیّت بیشتر کرده اید ؟ یکی از این منابع آب است که ما برای جمعیُّت امروزمان دچار مشکل هستیم; چه برسد به این که بخواهیم برای جمعیّت بیشتری آب تأمین کنیم.
پاسخ: به فرض اینکه آمار کمبود آب و انرژی صحیح باشد و بیست سال آینده دروغ بودن آن مانند برخی شعارهای دیگر مثل "فرزند کمتر" ثابت نشود , و بعضی ندیران برای شانه خالی کردن از عدم مدیریّت خود , آن را اعلام نکرده باشند !(البته بحث های اسراف و صهیونیسم را جلوتر به آن می پردازیم.)
اجازه بدهید که این پرسش را کمی عمومیّت بدهیم.کمبود آب یکی از مسائلی است که می تواند به هنگام افزایش جمعیّت نگران کننده باشد; امّا در کل کمبود منابع انرژی و خوراکی از نگرانی های اصلی انسان امروز است; امّا در این میان چند نکته را باید در نظر گرفت:
اول ) اوّلین بار که این ایده مطرح شد
اوّلین نفری که این ایده را مطرح کرد یک استاد دانشگاه انگلیسی با نام توماس رابرت مالتوس(1766-1834) بود.او معتقد بود که با توجه به محدودیّت منابع کشاورزی و عدم تناسب رشد آن با رشد جمعیّت باید جمعیّت را کنترل کرد.(رساله نکاحیّه ، ص 136 )
مالتوس با نگاهی کاملاً غیر دینی این نظریّه را مطرح کرد . از آن روز تا امروز حدود دو قرن می گذرد; امّا نه تنها درستی نظریه مالتوس به اثبات نرسیده بلکه با افزایش محصولات کشاورزی و کشف منابع جدید انرژی معلوم شده که نگرانی او چندان به جا هم نبوده است.
دوّم ) اسراف و منابع
در جواب این سؤال باید به این پرسش اساسی پاسخ داد که آیا آنچه امروز تهدید کنندهء منابع مورد نیاز آنان است جمعیّت است یا اسراف افسار گسیخته که جزو زندگی انسان ها شده؟مقایسهء مصرف امروز و دیروز انسان ها به راحتی نشان میدهد که اولاً اسراف تبدیل به یک مسئلهء عادی شده و ثانیاً هر نفر آدم به اندازه چندین نفر مصرف دارد!
در حال حاضر میانگین آب مصرفی سرانه جهان حدود 580 متر مکعب برای هر نفر در یک سال است; اما این در حالی است که در ایران با این که در منطقه خشک و نیمه خشک قرار دارد و جزو کشور های کم آب محسوب می شود این سرانه برای هر نفر حدود 1300 متر مکعب در سال است و به رغم توصیه ها برای اصلاح الگوی مصرف آب در کشور، سرانه مصرف همچنان در ایران دو برابر میانگین دنیاست. از سوی دیگر هدررفت آب در ایران برای هر فرد روزانه 150 لیتر آب در شبانه روز است که بر اساس آن سهم استحمام 50 لیتر، سرویس بهداشتی 30 لیتر،شستن لباس ها 20 لیتر ،پخت و پز 15 لیتر، شستن ظرف ها 15 لیتر ،نظافت منازل و آبیاری باغچه 10 لیتر ،کولر 5 لیتر و آشامیدنی و غیره 5 لیتر است و متاسفانه در عمل شاهد آن هستیم که چندین برابر استاندارها مصرف میشود .(www.abfa-chb.ir(
ميزان سرانه مصرف آب در استان تهران بیش از 350 لیتر در شبانه روز است ،که این عدد در متوسط کشوری 192 لیتر و در متوسط جهانی 150 لیتر در شبانه روز محاسبه شده که فاصله بسیاری با استاندارد های موجود دارد(www.jamejamonline.ir)
1- سرانه مصرف آب در کلان شهر های ایران ، 250 لیتر در روز است و این در حالی است که استاندارد جهانی 150 لیتر است به عبارتی هر نفر در ایران 100 لیتر آب به صورت روزانه اسراف میکند.(www.tabnak.ir)
این در حالی است که ما مدّعی دینی هستیم که بیرون ریختن اضافه آب را هم اسراف می داند.سلیمان بن صالح میگوید : (( به امام صادق علیه السّلام عرض کردم،کمترین حدّ اسراف چیست ؟)) حضرت فرمود: (( این که لباس بیرونت را لباس خانه قرار دهی ،ته مانده ظرفت را دور بریزی و خرما بخوری و هسته هایش را این طرف و آن طرف بیندازی. )) (الکافی ج4 , ص56 )
مصرف برق در ایران سه برابر ،بنزین شش برابر و گاز سه برابر میانگین جهانی است (پایگاه اطلاع رسانی تبیان). ما باید فرهنگ مصرف صحیح را در میان مردم جا بیندازیم ;نه این که صورت مسئله را پاک کرده و از ازدیاد جمعیّت جلوگیری کنیم.یکی از نشانه های بالا بودن مصرف بی رویه و اسراف، حجم زباله های تولید شدهء هر کشوری است.
سرانه ایران در زمینه پسماند و تولید زباله 800 کیلو گرم در سال است.این سرانه در جهان 299 کیلو گرم است، که نشان می دهد در استفادهء بهینه از منابع طبیعی مدیریت درستی نداریم.(www.tabnak.ir(
این که ما می بینم تعداد افرادی که در جهان اضافه وزن دارند بیشتر از کسانی است که دچار سوء تغذیه شده اند نشان از چه نکته ای دارد؟
2- یک سوّم مواد غذایی تولید شده برای مصرف انسان ،سالانه در دنیا دور ریخته یا اسراف می شود.سازمان خواربار و کشاورزی ملل متحد (فائو) در گزارشی اعلام کرد حجم ضایعات و اسراف مواد غذایی سالانه حدود 3/1 میلیارد تن در دنیاست که این میزان بیش از نصف کل محصول غلاّت جهان را شامل میشود! (www.hakimemehr.ir)
برنج یکی از پر مصرف ترین مواد غذایی در میان ایرانی هاست ،اما همین محصولی که قیمت چندان ارزانی هم ندارد, فدایی اسراف های درد آور ماست. در ایران بیش از دو برابر سرانه متوسط جهان برنج مصرف می شود. در سرانه متوسط جهانی مصرف برنج 20 کیلوگرم در سال است اما متأسفّانه در ایران 43 تا 44 کیلوگرم در سال برنج مصرف می شود؛ که این میزان با استاندارد های تغذیّه ، مغایرت اساسی دارد. (www.icana.ir)
وقتی سفرهء غذا را می خواستید جمع کنید, نگاهی به بشقاب ها و سفره بیندازید.چقدر برنج در بشقاب ها و سفره ریخته است ؟ فکر نمی کنم به ازای هر نفر کمتر از ده دانه برنج باشد؛البته بدون تردید در بسیاری از خانه ها ده ها برابر این برنج دور ریخته می شود امّا ما فرضی را در نظر می گیریم که هیچ کس فکر انکار آن را نکند. اگر هر ایرانی در طول یک روز فقط ده دانه برنج اسراف کند با توجه به جمعیّت هفتاد و شش میلیونی ما ،هفتصد و شصت میلیون دانه برنج می شود. وزن هر پنجاه دانه برنج به صورت تقریبی یک گرم است.پس با توجّه به این وزن تقریبی، باید گفت هر روز پانزده هزار و دویست کیلو برنج هدر می رود .با توجّه به این که هر کیلو برنج تقریباً غذای 5 نفر را تامین میکند، این میزان برنج یک وعدهء غذایی برای هفتاد و شش هزار نفر را تأمین می کند.
حالا محاسبه کنید در یک ماه چه اندازه برنج تلف می شود؟
چهارصد و پنجاه و شش هزار کیلو .در طول یک سال هم پنج میلیون و چهار صدو هفتادو دو هزار کیلو برنج اسراف می شود.اگر حداقل متوسط قیمت برنج را چهار هزار تومان بگیریم قیمت این اندازه از برنج می شود بیست و یک میلیارد و هشتصد و هشتاد و هشت میلیون تومان.
3- آنچه گفتیم نگاهی خوش بینانه به اسراف در یک ماده غذایی بود.ما پیرو مکتبی هستیم که برای خوردن تکه نان های کنار افتاده، پاداش های خارج از حدّ انتظار برشمرده است. مولای شهامت و شجاعت ،حسین بن علی علیه السّلام از قول جدّ مهربانشان می فرمایند: ((اگر کسی لقمه ای کنار افتاده را بیابد و آن را پاک کرده و آلودگی هایی را که روی آن وجود دارد را بشوید و سپس آن را بخورد ، این لقمه در شکم او قرار نمی گیرد مگر آنکه خداوند او را از آتش جهنّم رهایی می دهد.)). (عیون اخبار الرّضا علیه السّلام ، ج 2،ص 44)
پس چرا این اندازه در زمینه اسراف حتّی از برخی کشور های غیر مسلمان هم پیشی گرفته ایم؛ حالا نگاهی گذرا به اوضاع مصرف نان هم بیندازیم تا کمی بیشتر ابعاد اسراف در جامعهء ما نمایان شود.ایران بالاترین مصرف نان را در جهان دارد و سالانه 3 میلیون تن گندم در کشور اتلاف می شود.سرانه مصرف نان در ایران حدود 160 کیلوگرم است که نسبت به کشور های اروپایی نظیر فرانسه که 56 کیلوگرم و در آلمان 70 کیلوگرم در سال است بیشتر می باشد.میزان آرد مصرفی داخلی (آرد خبّازی) حدود 8/5 میلیون تن در سال و میزان ضایعات نان در استان تهران بر طبق آمار های موجود 11 تا 13 درصد است. (روزنامه ابتکار 11/3/1388)
حالا به سرانهء مصرف برخی از اقلام دیگر هم نگاهی بیندازیم :
سرانهء مصرف روغن در کشور حدود 17 کیلو گرم و مصرف سرانه دنیا 5/12 کیلوگرم است. (روزنامه ابتکار 11/3/1388)
سرانهء مصرف گوشت مرغ در ایران ،بالغ بر 4/25 کیلوگرم در سال اعلام شده است.مصرف این نوع گوشت در ایران طی سال های اخیر روندی افزایشی داشته است و از سال 2007 تاکنون 3 کیلوگرم به ازای هر نفر افزایش داشته است که رشد 13 درصدی را نشان میدهد.
مصرف گوشت مرغ در ایران بیشتر از چین (6/9 کیلوگرم)، کلمبیا (1/24)، اتحادیه اروپا (1/18)، هند(3/2)، اندونزی(8/3)، ژاپن(5/16)،کره جنوبی (5/15) و برخی کشور های دیگر بوده است.
بر اساس این گزارش سرانهء مصرف گوشت گوساله در ایران نیز طی 4 سال گذشته 3 کیلوگرم افزایش داشته و از 3/7 کیلوگرم در سال 2007 به 3/10 کیلوگرم در سال 2011 رسیده است. بدین ترتیب مصرف سرانهء گوشت گوساله در ایران طی 7 سال بالغ بر 41 درصد رشد داشته است.
مصرف گوشت گوساله در ایران بیشتر از این کشورهاست : چین 4 کیلو گرم ، مصر 7/6 کیلوگرم ،هند 6/1 کیلوگرم ،ژاپن 8/9 کیلوگرم،پاکستان 1/8 ،فیلپین 8/3 ، تایوان 5/5 و اوکراین 4/8 (خبرگزاری ایمنا www.imna.ir)
پس از خواندن مطالبی درباره اسراف در کشورمان پای سخنان مقام معظّم رهبری دربارهء همین موضوع بنشینیم:
ما مردم مسرفی هستیم، ما اسراف می کنیم؛ اسراف در اسراف، اسراف در آب , اسراف در نان ، اسراف در وسایل گوناگون و تنقّلات ، اسراف در بنزین .کشوری که تولید کننده ء نفت است، واردکننده فرآورده نفت -بنزین- است ! این تعجّب آور نیست هر سال میلیارد ها بدهیم بنزین وارد کنیم یا چیز هایی وارد کنیم برای این که بخشی از جمعیّت و ملّت ما دلشان می خواهد ریخت و پاش کنند! این درست است؟! ما ملّت, به عنوان یک عیب ملّی به این نگاه کنیم... . اسلام نمی گوید که مردم بایستی با ریاضت و زهدآن چنانی زندگی کنند؛ نه معمولی زندگی کنند، متوسط زندگی کنند .این که می بنید بعضی از فضولهای خارجی، دولت های خارجی، دائم و دم به ساعت چندین سال است که ملّت ها راتهدید میکنند که تحریم می کنیم، تحریم می کنیم، تحریم می کنیم - بار ها هم تحریم کرده اند- به خاطر این است که چشم امیدشان به همین خصوصیت منفی ماست.ما اگر آدم های اهل اسراف و ولنگاری در خرج باشیم، ممکن است تحریم برای آدم مسرف و ولنگارسخت تمام بشود، اما ملتی که نه ؛حساب کار خودش را دارد ،حساب دخل و خرج خود را دارد ،حساب مصلحت خود را دارد،زیاده روی نمی کند،اسراف نمی کند، خب تحریم کنند.بر چنین ملّتی از تحریم ضرری وارد نمی شود.(بیانات مقام معظم رهبری، خطبه های عید سعید فطر ، 21/7/1386)
ایشان در جای دیگری می فرمایند :
در مصارف گوناگون شخصی و خانوادگی اسراف فردی صورت می گیرد . تجمّل گرایی ها ،چشم و هم چشمی ها ،هوسرانی افراد خانواده، مرد خانواده، زن خانواده ،جوان خانواده، چیزهای غیر لازم خریدن; اینها از موارد اسراف است. وسایل تجمّلات ،وسایل آرایش ،مبلمان خانه ،تزئینات داخل خانه؛ اینها چیز هایی است که ما برای آن ها پول صرف میکنیم ،پولی که می تواند در تولید مصرف شود ،سرمایه گذاری شود،کشور را پیش ببرد ،به فقرا کمک کند، ثروت عمومی کشور را زیاد کند.این را ما صرف می کنیم به این چیز های ناشی شده از هوس،چشم و هم چشمی ها ،آبروداری های خیالی.مسافرت می روند میآیند، میهمانی درست می کنند-گاهی خرج آن مهمانی از مسافرت مکّه ای که رفته اند بیشتر است!- عروسی می گیرند ،عزا می گیرند؛ هزینه ای که برای این مهیمانیها مصرف می کنند, هزینه های گزافی است; انواع غذاها ! چرا؟چه خبر است ؟در کشور ما هنوز هستند کسانی که از اَوّلیّات هم محروم اند.باید کمک کنیم کشور پیش برود.نمیگوییم پول را بردارید بروید حتماً انفاق کنید-البته اگر انسان انفاق بکند بهترین کار است- امّا حتّی اگر انفاق هم نکنند, همین پولی که صرف این تجمّلات می شود؛ در تولید، برای خودشان به کار بیندازند، در کارخانجات سهیم شوند و تولید کنند, باز برای کشور مفید است.ما به جای این کارها میهمانی درست میکنیم ،عزا درست می کنیم، هی رخت و بر روزبهروز دگرگون، برای خودمان درست می کنم; چرا؟چه لزومی دارد ؟عقلای عالم این کار را نمی کنند; این فقط سخن دین نیست.قرآن می فرماید : (( وَ لاَ تُسرِفُوا اِنَّهُ لاَ یُحِبُّ المُسرِفینَ)) (سورهء مبارکهء اعراف، آیهء 31) ((کُلُوا وَاشرَبوُا وَ لاَ تُسرِفوُا)) (سورهء مبارکهء اعراف، آیهء 31 ) بخورید و بیاشامید امّا زیاده روی نکنید .در آیهء شریفه دیگر ((کُلُوا مِن ثَمَرِه اِذآ اَثمَرَ وَ ءَاَتوُا حَقَّهُ یَومَ حَصَادِه وَلاَ تُسرِفُو اِنَّهُ لاَ یُحِبُّ المُسرِفِینَ (سورهء مبارکهء انعام ، آیهء 141) خداوند اسراف کنندگان را دوست نمی دارد.
ما بندگان خدا هستیم.این ها حرف دین است و روایات فراوانی در این زمینه وجود دارد.در روایت دارد که کسی میوه ای را خورد و نیمی از میوه ماند، آن را دور انداخت.امام علیه السّلام به او نهیب زد که اسراف کردی؛چرا انداختی؟در روایات ما هست که از دانه خرما استفاده کنید، تا این حد! خرده های نان را استفاده کنید.آن وقت در هتل ها میهمانی درست می کنند و به یک عده ای میهمانی بدهند بعد هر چه که غذا ماند، به بهانه این که بهداشتی نیست توی سطل آشغال بریزند! این مناسب یک جامعه اسلامی است؟ این جوری می شود به عدالت رسید؟
باید خودمان را اصلاح کنیم و باید الگوی مصرف جامعه و کشور اصلاح شود.ما الگوی مصرفمان غلط است .چه جوری بخوریم؟چه بپوشیم ؟ تلفن همراه توی جیبمان گذاشته ایم؛به مجّرد این که یک مدل بالاتر وارد بازار میشود این را دور میاندازیم و آن مدل جدید را باید بخریم ؛چرا؟ این چه هوس بازی ای است که ما به آن دچار هستم.(بیانات مقام معظّم رهبری در اجتماع بزرگ زائران و مجاوران امام رضا علیه السّلام ، 1/1/1388)
سوّم :ازدیاد جمعیّت راه جلوگیری از اسراف
از نظر روان شناختی تعداد جمعیّت بیشتر در مدیریّت صحیح مصرف تأثیر مستقیم دارد.دو مثال ملموس می زنم تا این مسئله خوب جا بیفتد : حتماً خانواده هایی را دیده اید که درآمدشان یکسان; امّا تعداد جمعیّتشان متفاوت است؛ هر دو خانواده , ماهی یک میلیون درآمد دارند،امّا یک خانواده پنج نفر و دیگری سه نفر هست . وقتی آخر ماه می رسد؛ مانده پول هر دو یکسان است و حتّی در برخی از موارد خانوادهء پنج نفره وضع بهتری دارد.چرا با این که خانوادهء اوّل دو نفر بیشتر هستند; امّا میزان پولی که در آخر ماه در جیب پدرها مانده یکسان است؟زیرا پدری که یک خانواده پنج نفری را اداره می کند، مدیریّت اقتصاد بهتری دارد.اگر به خانهء این دو سر بزنید می بینید مخارجی در خانه سه نفره انجام گرفته که نیازی به آن نبوده و این خرج ها در خانوادهء پنج نفره انجام نگرفته؛ مثلاً در آن خانوادهء پنج نفره هفته ای دوبار گوشت استفاده می شود امّا در خانواده سه نفره هر روز؛ در حالی که از نظر جسمی ما نیاز به خوردن هر روزه گوشت نداریم.در خانوادهء سه نفره مبلغ زیادی خرج مکالمات بیهودهء تلفنی می شود؛امّا در خانواده پنج نفره از تلفن به صورت حساب شده و در حدّ ضرورت استفاده می شود.
به یک مثال دیگر توجّه کنید.شما وقتی سر سفره نشسته و مادر در همان ابتدا از همه عذر خواهی کرده و می گوید: "ببخشید غذا امروز کم است" ،از همان ابتدا شما به خودتان میقبولانید که امروز با غذای کمتری باید سیر بشوید. همین قبولاندن ،احساس نیاز شما را به غذا کم میکند؛ البته ما در بسیاری از موارد نیازی به غذای بیشتر هم نداریم.
چهارم : رزق با خداست
دیدگاه های غربی مبتنی بر نوع نگاهی است که آنان به عالم و خدا دارند.غرب عادّی گرا، معتقد است که خدا عالم را خلق کرده و کنار کشیده و اداره عالم به دست خود انسان است.در حالی که ما معتقدیم خدا عالم را آفریده و لحظه به لحظه ،آن را اداره می کند.عالم لحظه ای از سیطره ربوبیّت خدا خارج نیست. ما خدا را فقط خالق عالم نمی دانیم.خدا ربّ است. ربُّ السَماواتِ وَ الاَرض است.بارها و بارها به این واقعیّت در قرآن تصریح شده است.ربّ هر چیز موجودی است که مالک و مدبّر آن چیز است.(التّحقیق فی کلمات القرآن الکریم، ج4 ،ص15)
این که اگر جمعیّت زیاد شود، زمین و آسمان از عهدهء رزق مردم بر نمی آیند نگاه مشرکانه است. این نگاه ریشه در عقاید یهود دارد که معتقد بودند: ((یَدُ اللهِ مَغلُولَه))، دست خدا بسته است.اگر بنا بود خدا از عهدهء رزق اهالی زمین بر نیاید،باید در دستورات خود به ما توصیه می کرد که حواسمان به فرزندآوری باشد.
ما ابتدا تا انتهای قرآن را که ورق بزنیم رد پایی از این که خدا نگران تمام شدن خزائنش باشد نمی بینیم،((وَ اَنزَلنا مِنَ السَّماءِ ماءٌ بِقَدَرٍ فَأَسکَنّاهُ فِی الاَرضِ وَ اِنّا عَلی ذَهابٍ بِه لَقادِرونَ)) و از آسمان ،آبی به اندازه ]معیّن[ فرود آوردیم،آن را در زمین جای دادیم و ما برای از بین بردن آن مسلّماً تواناییم(سورهء مبارکهء مومنون، آیهء 18)
((وَلَو بَسَطَ اللهُ الرِّزقَ لِعِبادِهِ لَبَغَوا فِی الأرضِ وَ لکِن یُنَزَّلُ بِقَدرٍ ما یَشاءُ اِنَّهُ بّعِبادِهِ خَبِیرُ بَصیرٌ))؛و اگر خدا روزی را بر بندگانش فراخ گرداند, مسلماً در زمین سر به عصیان برمی دارند، لکن آنچه را که بخواهد به اندازه ای که ]مصلحت است[ فرود می فرستد.به راستی که او به ]حال[ بندگانش آگاه بیناست.(سورهء مبارکهء شوری،آیه ء 27)
همچنین بد نیست بدانیم که مساحت سه کشور انگلیس, آلمان و فرانسه روی هم برابر مساحت ایران است ولی جمعیّت آنها 4 برابر جمعیّت کشورمان است. مساحت ياپن یک پنجم مساحت ایران استو تراکم جمعیّتی آن 13 برابرا ایران و این در حالی است که ژاپنی ها به علّت کمبود خشکی , دارند دریا خشک می کنند و بین خطوط راه آهن سنتّی شان کشاورزی می کنند و با این شیوه , غذای 90 میلیارد انسان را می تواند تهیه نمود.
حال آیا می دانید آباد کردن بیابان های کشورمان بسیار کم هزینه تر از خشک کردن دریا در ژاپن است(ربطی هم به ضریب هوشی مردم ژاپن ندارد چون ضریب هوشی ایرانیان در سطح بالای جهانی قرار دارد البته اگر جمعیّت کاهش پیدا کند , ضریب هوشی نیز پایین خواهد آمد) و این آباد کردن بیابان ها را مقام معظّم رهبری نیز در ابلاغیه 14 بندی جمعیّتی اعلام کرده اند و همین الان که شما مشغول خواندن مطالب هستید از لحاظ آمار به گفته آقای " شاهرخ ظهیری" پدر صنایع غذایی کشور همین الان می تواند امنیّت غذایی 400 میلیون نفر را تأمین کند. بنابراین با توجه به منابع غنّی و متنوّع کشورمان و مساحت پنج برابری نسبت به ژاپن , فقط با امکانات فعلی و بدون هیچ گونه پیشرفت دیگری اعم از هسته ای- نانو- آی تی- پتروشیمی- کشاورزی و ... , فقط با شرایط امروزمان در ایران دو میلیارد نفر می توانند زندگی کنند. و این یعنی دو میلیارد مسلمان دوستدار اءمه معصومین عیلهم السّلام. حال چرا فقط دشمنان قسم خورده اسلام باید نیروی انسانی .......؟....... را زیاد کنند و قرعه کم جمعیّتی به کشورهای اسلامی و مخصوصا ایران ..... اصابت کند ؟
سوال 4 : احادیثی دربارهء فرزندآوری کمتر را چطور توجیه می کنید؟ آیا مترجمین , آنها را صحیح معنا می کنند ؟ یا بنا بر مصالح و مقصود خود ؟
درکنار همه احادیثی که درباره کثرت جمعیت وجود دارد، روایاتی هم هست که کم بودن جمعیّت را توصیه میکند مثل روایتی که می گوید: ((کمی زن و فرزند یکی از دو آسایش است)).شما درباره این روایات چه می گویید؟
پاسخ: برخی از کارشناسان با استناد به معدودی از روایات،معتقدند دین دربارهء فرزندان بیشتر، حکم مشخصی ندارد.یکی از این روایات همانی است که در این پرسش هم آمده و عربی آن این چنین است: ((قِلَّةُ العِیالِ أَحَدُ الیَسارَین))؛(این روایت هم از رسول خدا(صلی الله علیه و آله و سلم) و هم از حضرت امیر المؤمنین علی(علیه السّلام) و هم از حضرت امام صادق(علیه السّلام) نقل شده است.(قرب الاسناد،ص 116 ،نهج البلاغه قصار 141 و من لایحضره الفقیه،ج4،ص 416) امّا باید دید معنای دقیق آن چیست؟
در این روایت کلمه ((یسار)) موجب شده برخی گمان کنند این حدیث ، مردم را به کمی جمعیّت ،تشویق می کند؛بنابراین بهتر است قبل از هر چیزی معنای دقیق این کلمه را بدانیم.
((یسار)) به معنای بی نیازی و توانگری است(مجمع البحرین،ج3،ص522) این کلمه به معنای راحتی نیز آمده است. (مفردات الفاظ قرآن،ج1،ص891) حالا با توجّه به این معنا باید دید که آیا این روایت به معنای تأیید فرزندآوری کمتر هست یا نه؟
به دلایل ذیل از این روایت نمی توان چنین برداشتی کرد: (البته متأسفانه برخی از کارشناسان در اواخر دههء شصت که بحث ترغیب مردم به فرزندآوری کمتر مطرح شد،این روایت را به معنای تأیید فرزندآوری کمتر از سوی دین دانستند).
اوّل:این روایت می گوید به دو وسیله راحتی یا بی نیازی کسب می شود :کم بودن عیال و یا کار کردن بیشتر.در اصل این روایت خبری از یک واقعیّت می دهد و در آن توصیه و دستوری نبوده و در مقام ارزش گذاری هم نیست.اگر از این روایت معنای ارزش گذاری را برداشت کنیم،باید با توجه به روایت ((السّفر احدُ العذابین))(غررالحکم،ص87)(سفر یکی از دو عذاب است) هم بگوییم که سفر, از نظر دین کار بدی است؛در حالی که هم در آیات و در روایات به مسلمانان توصیه شده که به سفر بروند.(در بیش از ده آیه از قرآن ،انسان به سیر در روی زمین ترغیب شده و پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله و سلم نیز فرمود : ((مسافرت کنید تا تندرست بمانید)).(من لایحضره الفقیه ، ج2،ص265)
دوّم: اگر هم بخواهیم حکمی از این روایت استنباط کنیم، آن حکم،چیزی جز حرام نبودن کم کردن از عیال نیست؛اگر کسی برای توانگر شدن، از میان دو راه کم کردن از عیال یا بیشتر کردن کسب مال؛ راه کم کردن عیال را انتخاب کند کار حرامی مرتکب شده است.
سوّم: بر فرض که این روایت جنبه تشویقی هم داشته باشد که ندارد،اصلاً عیال در عربی مساوی با فرزند نیست که از روایت بتوان استفاده کرد که دین با کم بودن فرزندان موافق است.عیال به کسی می گویند که انسان خرج زندگی او را بر عهده دارد.(المصباح المنیر،ج2،ص438)پس عیال شامل زن،فرزند پدر و مادر واجب النّفقه ،عبد و کنیز و حتّی به قول برخی، مهمان است.حالا چرا ما از میان مصادیق عیال به سراغ فرزند می رویم؟
چهارم: این روایت را باید در کنار روایات فراوانی گذاشت که به بیشتر کردن تعداد فرزندان توصیه می کند و به همین دلیل باید گفت اگر هم از روایت تشویق به کم کردن از عیال برداشت شود، ربطی به فرزندآوری کمتر ندارد.
پنجم:همان طور که می دانید کم و زیاد نسبی است.آیا از کم بودن عیال می توان برداشت کرد که مقصود ،یک یا دوفرزند است.در گذشته ای که داشتن هفت یا هشت فرزند بسیار عادی بود،داشتن سه یا چها فرزند نشان از کم بودن بچّه ها داشت.الآن که یکی دو تا معمول است،سه بچّه هم زیاد به حساب می آید.یعنی کم آن زمان،زیاد امروز است ؛پس ما نمی توانیم با توجه به این روایت یکی دو بچّه داشتن را تأیید کنیم.از سوی دیگر ما در سیرهء عملی بیشتر معصومین علیهم السّلام هم تعداد زیاد فرزندان را می بینیم.به طور متوسط هر امامی-بدون احتساب حضرت امام زمان(عجل الله فرجه الشریف) و با احتساب حضرت رسول خدا(صلی الله علیه و آله) و حضرت فاطمه زهرا سلام الله علیها بیش از ده فرزند داشته است.(حضررت رسول خدا صلی الله علیه و آله 8،حضرت امیرالمومنین علی علیه السّلام 28،حضرت امام حسن علیه السّلام 15،حضرت امام حسین علیه السّلام وحضرت امام سجاد علیه السّلام 15،حضرت امام محمّد باقر علیه السّلام 7،حضرت امام جعفر صادق علیه السّلام 10،حضرت امام موسی کاظم علیه السّلام 37،حضرت امام رضا علیه السّلام 2،حضرت امام جواد علیه السّلام 4،حضرت امام هادی علیه السّلام 5،حضرت امام حسن عسگری علیه السّلام 1).
یکی دیگراز روایاتی که از آن برداشت بد بودن تعداد فرزندان زیاد شده فرموده پیشوای حکیم ،حضرت امام صادق(علیه السّلام) است که فرمودند :
حضرت رسول خدا صلی الله علیه و آله و سلم فرمودند :خداوندا! به محمّد و آل محمّد و به هر کسی که محمّد وآل محمّد را دوست دارد عفاف و روزی به اندازهء کفاف عطا فرما و به هر که محمّد و آل محمّد را دشمن دارد مال و فرزند روزی کن.((اللّهم، ارزق محمّداً و آل محمّد و مَن أَحبّ محمّد و آل محمّد العفاف و الکفاف و ارزق من أبعض محمّداً و آل محمّد المال و الولد)) (الکافی ، ج2،ص140)
در این روایت رسول خدا صلی الله علیه و آله و سلم دشمنان اهل بیت علیه السّلام را نفرین کرده و ایشان محتوای نفرین خود را به زیاد شدن مال و فرزند قرار داده است.آیا از این نفرین میتوان چنین برداشت کرد که فرزند زیاد بد است؟در پاسخ به این پرسش باید گفت:
اوّلاً همانطور که گفته شد این نوع روایات که تعدادشان هم انگشت شمار است،باید در کنار روایات متعددی قرار بگیرد که مسلمانان را به فرزندآوری بیشتر تشویق میکند.برای قضاوت دربارهء حکم دین تنها به یکی دو دسته از روایات نمی توان استناد کرد.
ثانیاً آیهء ذیل می تواند جنبه نفرین بودن دعای پیامبر عزیز صلی الله علیه و آله و سلم را به خوبی تبیین کند:
فَلا تُعجِبکَ اَموالُهُم وَ لا أولاَدُهُم اِنّمَا یُریُد اللهُ لِیُعَذِّبَهُم بِها فیِ الحَیاهِ الدُنیا وَ تَزهَقَ أَنفُسُهُم وَ هُم کافِرُون؛ اموال و فرزندانشان تو را به شگفت نیاورد.جز این نیست که خدا می خواهد در زندگی دنیا به وسیله اینها عذابشان کند و جانشان در حال کفر بیرون رود.(سورهء مبارکهء توبه،آیهء 55)
با توجّه به این آیه باید گفت مال و فرزند،وقتی در دست کافری قرار می گیرد که در مقابل خداوند ایستاده و راه هدایت را نپذیرفته ،یکی از مصادیق سنّت استدراج می شود،با این که هم مال و هم فرزند نعمت الهی هستند، پس نمی توان از این روایت استفاده کرد که اصل فرزنددار شدن بد است.
ثالثاً در این ادعا نفرین پیامبر عزیزمان (صلی الله علیه و آله و سلم)به زیاد شدن فرزند تعلّق نگرفته ،بلکه به اصل فرزند دار شدن تعلق گرفته است.حال اگر کسی بخواهد از این دعا حکمی را درباره خوب بودن یا بد بودن استنباط کند ، باید بگوید که اصل فرزند دار شدن بد است ؛نه فرزند بیشتر داشتن.به طور حتم کسی این برداشت را نمی پذیرد.
سؤال 5 : برای فتنه بودن فرزند از نگاه قرآن چه توضیح و تفسیری وجود دارد؟
مگر قرآن نفرمود که مال و فرزند فتنه هستند،پس چرا شما این اندازه به کثرت اولاد توصیّه می کنید؟
پاسخ: در قرآن این تعبیر دو بار استفاده شده یک بار در آیهء 28 سورهء مبارکهء انفال که فرمود :
((وَاعلَمُو اَنّما أَموالُکُم وَ أولادُکُم فِتنُۀً وَ أنَّ اللهَ عِندَهُ أجرٌ عَظیم))؛و بدانید اموال و فرزندانتان فقط وسیلهء آزمایش هستند و خداست که پاداش عظیم در نزد اوست.
و یک بار هم در آیهء 15 سوره مبارکهء تغابن که آمده : ((اِنَّما اَموالُکُم وَ أولادُکُم فِتنُۀً وَ أنَّ اللهَ عِندَهُ أجرٌ عَظیم))؛اموال و فرزندانتان فقط وسیلهء آزمایش هستند و خداست که پاداش عظیم در نزد اوست.
کلمهء فتنه از ((فتن)) به معنای داخل کردن و گداختن طلا در آتش است تا خالص از ناخالص و خوب از بد آشکار شود. ((ادخال الذهب النار لتظهر جودته من ردائته)) (مفردات الفاظ القرآن ،ص623)
این کلمه در مصادیق متعدّدی استفاده شده که یکی از آن ها آزمایش و امتحان است؛به این دلیل که آزمایش باعث جدا شدن خوب و بد از یکدیگر می شود.
طبق تفسیر صریح امیرالمومنین علی(علیه السّلام) فتنه در این آیه به معنای آزمایش است:
کسی از شما نگوید : ((الهی،از امتحان به تو پناه می برم))؛زیرا کسی نیست مگر این که مشمول امتحان است اما اگر کسی خواست به خدا پناه جوید ،باید از فتنه های گمراه کننده پناه جوید ،خداوند سبحان میفرماید : ((بدانید که اموال و فرزندانتان مایهء امتحان اند)).معنی آیه این است که خداوند آنان را به اموال وفرزندان آزمایش می کند تا ناخشنود از رزق او و راضی به نصیب او را معلوم سازد; اگرچه خداوند سبحان از خود آنها به آن آگاه تر است;ولی آزمایش برای این است که کارهایی که سزاوار ثواب و اعمالی که موجب کیفر است آشکار گردد; زیرا بعضی از مردم عاشق فرزند پسر و متنفر از دخترند،و برخی عاشق افزایش مال و ناراحت از نقصان ثروت اند.سِرّ امتحان بودن اموال و اولاد هم آن است که این دو می توانند زمینهءغفلت انسان از خدا را فراهم کنند که درسورهء مبارکهء منافقون به آن اشاره شده است:
((یا أیُّها الَّذینَ آمَنُو لا تُلهِکم أموالُکُم وَ لا أَولادُکُم عَن ذِکر اللهُ وَ مَن یَفعَل ذلِکَ فَأولئِکَ هُمُ الخاسِروُن))؛ای کسانی که ایمان آورده اید ! اموال و فرزندانتان شما را از یاد خدا غافل نکند و کسانی که چنین کنند ، زیان کاران اند.(سورهء مبارکهء منافقون ،آیهء 9)
سؤال 6: آیا فرزندان بیشتر،وقت کمتر را باعث نمی شود؟
اگر تعداد بچّه ها زیاد باشد, مادر فرصت کمتری برای رسیدگی به همهء آنها پیدا می کند.در صورتی که اگر بچّه ها دو تا باشند, بهتر می توانند روی تربیت آنها کار کنند و درنتیجه کیفیّت تربیت بالا می رود.بچّه ها در چنین خانواده ای سهم بیشتری از والدین را داشته و بهتر کنترل شده و از محبّت و توجّه لازم برخوردار می شوند.پس چرا شما اصرار به فرزند بیشتر دارید؟
پاسخ: اوّل : سبک زندگی و مدیریّت زمان
اگر سبک زندگی تغییر نکند،به این راحتی نمی توان به فکر زیاد شدن فرزندان بود.در سبک زندگی امروز مصرف گرایی حرف اوّل را می زند. بسیاری از غیر ضروری ها ضروری زندگی شده و نیازهای کاذب به شدّت از نیاز های واقعی جلو زده; به همین دلیل هم دغدغه ها برای اقتصاد زندگی به شدّت رشد کرده است .همین مسئله باعث شده بسیاری از مادران برای به دست آوردن نیازهای کاذب، همراه با پدران مشغول کار شوند; مثلاً داشتن یا نداشتن تلویزیون(ال ای دی) الآن برای برخی از خانواده ها یک دغدغه شده ،یا داشتن یکی دو دست مبل از بایدهای یک خانه شده است.در حال که بدون این ها در زندگی آب از آب تکان نمی خورد.(www.tebyan.net)
یکی دیگر از مشخصّه های سبک زندگی امروز ،جایگاه تلویزیون و به طور کلّی رسانه در خانواده است.امروزه تلویزیون یک مسئله کاملاً جدّی در مدیریّت زمان خانواده هاست.تلویزیون خواب مادران را چنان بر هم زده که بسیاری از مادران خانه دار ما را تا ساعتی پس از نیمه شب بیدار نگه داشته و تا نزدیکی ظهر خواب می کند.چرا مادر وقت تماشای سریال را دارد;امّا وقتی برای بچّه ندارد؟مادرانی که روزانه تنها یک ساعت صرف تلویزیون می کنند چند نفر هستند؟مادرانی که فقط هفته ای یک سریال می بینند چند نفر هستند؟پدران چقدر وقت خود را صرف تلویزیون می کنند ؟فقط تلویزیون هم که نیست.چقدر از زمان ما در طول روز صرف صحبت های تلفنی می شود؟چقدر از این مکالمه ها ضروری است؟بر اساس آمار،متوسطمکالمهء تلفنی در ایران با تلفن ثابت و همراه به ازای هر نفر چهل دقیقه در روز است؛در حالی که متوسط این آمار در جهان ده دقیقه در روز است.
مگر مادران ما در دهههای گذشته روزشان چهل و هشت ساعت بود؟پس چرا از عهدهء تربیت بچّه ها بر می آمدند ؟ مادران ما فرزندانی را تربیت نمودند که انقلاب کردند، جنگ را اداره کردند.چه کسی می تواند انکار کند که در آن زمان به جهت نبودن بسیاری از امکانات رفاهی ،وقت مادرها بیشتر گرفته می شد؟مادر دهه پنجاه یا شصت ،لباس ها و ظرف ها را چگونه می شست؟خانه را چگونه جارو میزد؟چند مادر در آن دههها از پوشک استفاده می کردند؟چند مادر بچّهشان را کهنه می کردند؟فاصله سنی فرزندان در آن دهه ها چند سال بود؟ما نمی خواهیم بگوییم که مادر امروز کار نمی کند.به هیچ وجه نمی خواهیم منکر زحماتی شوم که مادران می کشند،امّا باور کنیم که امروزه مادری کردن بسیار آسان تر از گذشته است.مادران ما در گذشته کارهایی داشتند که مادر امروز فکرش را هم نمی کند.بسیاری از مایحتاج درون زندگی را خود مادرها درست می کردند.اواخر تابستان و اوایل پاییز که می شد؛ در محلّه ها خانه هایی بود که سبد سبد، گوجه می گرفتند و خودشان رب درست می کردند.در همین ایّام بود که ترشی خانه را مادر خانه درست می کرد.زمستان نیامده ذغال می خریدند و می شستند و آن راآمادهء کرسی ها می کردند.آب لیمو و آب غوره و مربّا و ... را خودشان درست می کردند .یادش به خیر، جوراب ها و دست کش ها و شال گردن های مادرانه!چه لذّتی داشت لباس های بافتنی که با دستان پر مهر مادرانمان بافته می شد، و سال ها تنمان می کردیم .من به خاطر ندارم که شلوار خانگی را از بیرون خانه خریده باشیم.همیشه مادرم برایمان شلوار خانگی می دوخت.
چه تعداد از مادران امروزی این کارها را برای فرزندانشان می کنند؟مادر امروزی گرفتار چیست که دائم از وقت کم می گوید؟مادر امروز اسیر تغییر سبک زندگی است.سبک زندگی امروز وقت مادران مارا به مسلخ برده و قیمه قیمه کرده است.
خواهش می کنم روی این حرف ها کمی فکرکنید.برخی عادت دارند که خیلی زود با چیزی که به مذاقشان خوش نمیآید مخالفت کنند.من از گوش دادن به حرف مخالفان فرار نمی کنم; اما مخالفت هایی که با تأمل و دقّت باشند.ما تا این حرف ها را می زنیم متهّم می شویم به این که مرد بوده و از حال و روز زنان خبر نداریم.شما که زن هستید با دیدهء انصاف این حرف هایی را که گفتم تحلیل کنید.
حرف های اصلی ما آن است که آسان شدن بسیاری از کارها فرصتی را برای مادرها ایجاد کرده که مادران دهه های گذشته آن را نداشتند.باید از فرصتها به بهترین شکل ممکن استفاده کرد.نگویید دنیا رو به پیشرفت است;ما را به عقب برنگردانید.ما در هر چیزی پیشرفت کرده باشیم،در سبک زندگی پسرفت داشته ایم. پیشرفت در سبک زندگی نشانه دارد.اصلی ترین نشانهءپیشرفت در سبک زندگی ،احساس آرامش است.خودتان به این پرسش ها پاسخ دهید:"شما در گذشته بیشتر احساس آرامش میکردید یا امروز؟خانوادههای دیروز ثبات بیشتری داشت یا خانوادههای امروز؟آیا طلاق عاطفی و رسمی در گذشته و امروز با هم قابل مقایسه هستند؟"
باز هم کسی نگویید مگر اوضاع اقتصادی امروز می گذارد که دل خوشی هم باقی بماند.بدون هیچ تردید سطح رفاه عمومی و وضع معیشتی مردم در جامعهء ما نسبت به دهه شصت به مراتب بهتر است..ما یادمان نرفته صف های چند صد متری نفت را.یادمان نرفته برای گرفتن دو شیشه شیر نیم لیتری که عکس یک گاو رویش بود،صف می کشیدیم.ما دوره کوپن را یادمان هست.فراموش نکرده ایم که برنج،خوراک هر روزمان نبود.وقتی می شنیدیم شمالی ها هر روز برنج می خورند تعجّب می کردیم .ما برای حمّام رفتن هم دردسر داشتیم و برای صرفه جویی در نفت هم که شده به حمّام عمومی و نمره می رفتیم.آیا بچّه های امروز فرق حمبام عمومی و نمره را میدانند؟ما یادمان هست که در دوره ای حتّی برای گرفتن پارچه های معمولی رویه تشک و لحافمان هم در صف می ایستادیم .مبلمان نشان ثروتمند بودن صاحب خانه بود.چند نفر از سی چهل ساله های امروز می توانند بگویند که از دوران کودکیشان پدرشان صاحب ماشین بود؟
ما در سبک زندگی پیشرفت نداشته و به شدّت نیازمند به اصلاح سبک زندگی مان هستیم.در سبک زندگی امروزی شخصیّت اجتماعی، معنا و مفهوم اصیل دینی خود را از دست داده است.چه کسی می تواند انکار کند که بسیاری از معضلاّت ما در زندگی به خاطر فرار از حرف مردم است؟چشم و هم چشمی ها، چه اندازه زندگی ها را تحت الشّعاع قرار داده است؟
مهمانیهای امروز با مهمانی های دیروز چه اندازه تفاوت کرده است؟آیا دیروز هم مهمانیها تا این اندازه از آنان وقت و حوصله می گرفت؟چرا امروزه مهمانی ها به عزای ما تبدیل شده است؟ در یک کلام سبک زندگی امروزی وقت کُش است.باید سبک زندگی را عوض کرد، تا وقتها برکت پیدا کند.
دوّم:صرفه جویی در وقت با فرزندان بیشتر
درست است که از یک جهت تعداد بیشتر فرزندان از مادر وقت می گیرد; امّا وقت های زیادی را هم برای مادر به ارمغان می آورد.در سبک زندگی پدران و مادران ما،فرزندان بزرگتر کمک کار والدین در اداره امور زندگی بودند.هم در نگهداری فرزند و هم در کارهای خانه عصای دست والدین بودند.به همین دلیل هم بود که بسیار زودتر از امروز برای ادارهء یک زندگی آماده می شدند.در سبک زندگی امروز فرزند،دیگر کمک کار پدر و مادر نیست،به همین دلیل هم دو دهه از عمرش هم که می گذرد ،نمی تواند خودش را اداره کند; تا چه رسد به یک خانواده !
سوّم: پاسخ گویی به نیاز کودکان با فرزند بیشتر
کودکان نیاز به بازی دارند . بدون بازی ،تربیت صحیح کودک امکان پذیر نیست.بازی هم نیاز به هم بازی دارد بچّه ها وقتی تعداد شان کم باشد باید فکری به حال همبازیشان کرد . سه راه عمده برای این کار وجود دارد : اوّل خدا برکت ندهد به این سی دی ها و برنامه ها ی تلویزیونی و بازی های رایانه ای و ... که کار مادران را ساده کرده است.برخی برای این که کودکبهانهء بازی نگیرد،فرزندشان را مشغول رسانه می کنند.رسانه ای شدن کودک همان و به بی راهه رفتن تربیت همان.
راه دوّم آن است که او را به مهدکودک بفرستیم. مهد کودک در تمدّن امروز یعنی، عوض کردن مادر ؛امّا با آرام ترین، شادترین و باکلاس ترین شکل ممکن!
راه سوّم را کمتر کسی انتخاب می کند؛ و در این راه پدر و مادر خودشان هم بازی کودک می شوند.چند نفر پدر و مادر سراغ دارید که این کار را انجام دهند؟
بچّه های زیاد، به صورت خودکار وقت یکدیگر را پر می کنند این نکتهء بسیار مهمّی است.یکی از دلایلی که بنده معتقدم تربیت فرزند بیشتر راحتتر است, از این روست که بچّه های زیاد ،خانه را برای خودشان یک مهد کودک می کنند.خواهش می کنم به این نکته توجّه کنید.(شاید بعضی از شما بگویید که درست است که با زیاد شدن بچه ها ،همبازی زیاد می شود ؛امّا خانه شلوغ حوصله می خواهد، که ما نداریم.ما دربارهء حوصله هم حرف خواهیم زد.)
کاش کمی عمیق تر به مسئلهء فرزندآوری توجّه می کردیم و به این پرسش پاسخی متفکرانه می دادیم:آیا برای فرزند دل بندمان هدیّه ای بالاتر از یک انسان که برادر یا خواهر باشد وجود دارد ؟اگر بچّه های بیشتری داشتیم آیا معضلی به نام اعتیاد به رسانه یا بازی های رایانه ای وجود داشت؟
سؤال 7: فاصله ء مناسب فرزندان چند سال است؟
در حال حاضر بسیاری از مادران حاضر نیستند کمتر از شش هفت سال میان فرزندانشان فاصله بگذارند.اگر بخواهید حرف هایتان خیلی کاربردی شود, باید از فاصلهء مناسب میان بچّه ها هم حرف بزنید. به نظر شما میان دو فرزند چند سال باید فاصله باشد؟
پاسخ: از نظر تربیتّی باید فاصلهء بین دو فرزند به اندازه ای باشد که بتوانند هم بازی هم بوده و یکدیگر را درک کنند.کسانی که فاصلهء زیادی میان فرزندان شان می گذارند، باید دردرسرهای حاصل این کار را بپذیرند ،بچّه ها با تفاوت سنّی بالا نمی توانند هم بازی هم باشند ،به همین دلیل هم کار پدر و مادر پس از فرزند دوّم خیلی سخت می شود؛ اگر فاصلهء میان فرزند اوّل و دوّم به گونه ای باشد که این دو وقت یکدیگر را پر کنند ،به شدّت تربیت آسان شده و به جز اوایل به دنیا آمدن فرزند دوّم، در وقت پدر و مادر صرفه جویی می شود.در غیر این صورت هر دو بچّه به صورت مستقل وقت پدر و مادر را می گیرند; زیرا نمی توانند هم بازی خوبی برای هم باشند.بنابراین فاصلهء زیاد میان بچّه ها نه تنها کمکی به مسئلهء تربیت نمی کند، بلکه کار تربیت را سخت تر هم می کند.
اگر بخواهیم این فاصله را به صورت عادی بیان کنیم, به عقیدهء کارشناسان تربیتی حدّاکثر فاصلهء میان فرزندان نباید نهایتاً از سه سال و شش ماه تجاوز کند.هر اندازه فاصله بچّه ها از این عدد بیشتر شود، وقت پدر و مادر برای تربیت آنان بیشتر گرفته می شود.
ناگفته نماند فاصله ای که در اینجا بیان شد در شرایط عادی است.ممکن است مادر مشکلاتی داشته باشد که بارداری در همین فاصله هم برای او مناسب نباشد که تشخیص آن به عهدهء متخصّص است.
برخی از افرادی که فاصلهء زیاد را به مادران توصیه می کنند، به حوصلهء کم و اعصاب ضعیف آنان نگاه می کنند، امّا این توصیه پاک کردن صورت مسئله است.باید مسئله را حل کرد.
سؤال 8:ادامهء تحصیل و فعالیّت اجتماعی با وجود بچّه های بیشتر چطور ممکن است؟
خانم 29 ساله ای هستم که خیلی ادامه تحصیل را دوست دارم.از طرفی هم دوست دارم فرزند مؤمن و شایسته ای داشته باشم; ولی فکر می کنم بچّه, مانع ادامه تحصیل و فعّالیّت اجتماعی من می شود! لطفاً مرا راهنمایی کنید.
اوّل:جایگاه مادری در مطالعات اجتماعی
گاهی ما دوست داریم خودمان در خطّ مقدّم باشیم; امّا غافل از اینکه در بسیاری از موارد فعّالیّت در پشت صحنه نقش ویژه تری دارد.امروز مادری کردن به جهت تأثیر مستقیم روی جریانات اجتماعی، علمی و فرهنگی، از اجتماعی ترین کارهاست.بدون هیچ مبالغه ای معتقدم ، بسیاری ازمشکلات اجتماعی امروز که هزینهء فکری و اقتصادی زیادی را بر جامعه ما تحمیل کرده است ،ناشی از خارج شدن مادران از جایگاه حقیقی خود در محیط خانواده است.
وقتی مقام معظّم رهبری می گویند، کشوری که از نهاد خانوادهء سالم برخوردار نباشد، نمی تواند در هیچ زمینه ای پیشرفت کند، شما جایگاه خودتان را به عنوان رکن خانوادهء سالم، چگونه باید ارزیابی کنید؟
بنابراین مسئله خانواده، مسئلهء بسیار مهمّی است؛ پایه اصلی در جامعه است، سلول اصلی در جامعه است.نه اینکه اگر سلول سالم شد, سلامت به دیگر ها سرایت می کند; یا اگر ناسالم شد, عدم سلامت به دیگر ها سرایت می کند، بلکه به این معناست که اگر سالم شد, یعنی بدن سالم است.بدن که غیر از سلول ها چیز دیگری نیست.هر جهازی, مجموعهء سلول هاست.اگر ما توانستیم سلول ها را سالم کنیم, پس سلامت آن جهاز را داریم.مسئله این قدر اهمّیّت دارد.جامعهء اسلامی، بدون بهره مندی کشور از نهاد خانوادهء سالم، سرزنده و بانشاط اصلاً امکان ندارد پیشرفت کند .بالخصوص در زمینه های فرهنگی و البّته در زمینه های غیر فرهنگی ،بدون خانواده های خوب ،امکان پیشرفت نیست.پس خانواده لازم است.(بیانات مقام معظّم رهبری در سوّمین نشست اندیشه های راهبردی با موضوع زن و خانواده 14/10/1390)
دوّم:مدیریّت تحصیل
امروزه انواع و اقسام روش های تحصیلی وجود دارد.شما می تواند از روش هایی استفاده کنید که با فرزندداری منافات نداشته باشد,یا این که تحصیل رسمی را کمی به تأخیر بیندازید تا بچّه ها از آب و گل دربیایند؛البّته این راهکار در صورتی است که قصد شما از تحصیل, تنها گرفتن مدرک نباشد; بلکه به دنبال معرفت افزایی وعلم اندوزی باشید.کسانی هم که به دنبال معرفت دینی هستند می توانند خارج از محیط رسمی تحصیل، با مطالعهء آثار بزرگانی مثل شهید مطهّری چندین برابر آنچه در دانشگاه به دست می آورند را به دست آورند. (بنیان گذار انقلاب قدّس سرّه درباره شهید مطهّری فرمود: (( او با قلمی روان و فکری توانا در تحلیل مسائل اسلامی و توضیح حقایق فلسفی با زبان مردم و بی قلق و اضطراب، به تعلم جامعه پرداخت)). (پیام ایشان خمینی قدّس سرّه به مناسبت دوّمین سالگردشهادت استاد مطهّری ).
مقام معظّم رهبری هم درباره آثار استاد مطهّری می فرمایند: ((اگر کسی فقط همین آثار ایشان را از اوّل تا آخر یک دور با دقّت بخواند این کافی است که او را به سطح واقعّی از معارف عمیق اسلامی برساند)).(سخنرانی در جمع اساتید و دست اندرکاران طرح مطالعاتی آثار شهید مطهری دانشگاه امام صادق(علیه السّلام) ).
در ضمن این نکته را هم بدانیم که :
بچّه , شاداب ترین میوه خوش زندگی است ; و عالی ترین ثمرهء حیاتی از بوستان انساتیّت , و معطّرترین گل از گلستان بشریّت است . زن هایی که بجای بچّه داری و تکثیر این نوباوهء ریحان آدمی , این عمل سالم و نیکو را ترک می کنند , و به دنبال کارهای خارج از منزل می روند , چقدر از قافلهء تقّدم و پیشرفت عقب افتاده اند!
آنها هر کاری بکنند و به هر مقام و شغلی دست بزنند , و هر گونه هنر و فنّی را بیاموزند , بطوریکه فرضاً سراسر اطاقشان را از تابلوهای دکتری و مهندسی و ساير فنون زینت دهند , و تا پایان عمرشان هم اگر تلاش کنند , و حقاً و واقعاً نیّتشان خوب باشد , و در صدد خدمت به اجتماع بوده باشند , همهء اینها بقدر یک بچّه زاییدن وشیر دادن و آنرا بزرگ کردن و تربیت نمودن و به جامعه تحویل دادن ارزش ندارد.
به دو دلیل :
اوّل آنکه : این خانمی که سراسر اطاقش را از دیپلم ها و لیسانس ها و دکتراها پر کرده است , و در هر مقام و پست که شاغل شده است , صد برابر آنهم اگر فرضاً بر آن افزودده گردد , چنانچه به او بگویند : تو حاضری این فرزندت را بدهی و مقامات و گواهی نامه هاست محفوظ باشد ! و یا آنها را فدای این فرزند می کنی؟!
فوراً می گویند : فدا می کنم! فرزند , برای من ارزشش بیشتر است.
پس ای خانمی که به یک فرزند و یا دو فرزند اکتفا کرده ای و خودت را سرگرم کارهای دیگر نموده ای ! بدان که : آن فرزندهای احتمالی که در صورت فرض زاییدن به وجود می آیند و اینک نیامده اند , همانند همین فرزند تو می باشند. همهء انها را از دست داده ای ! و به فوز عظیم نرسیده ای ! و ان فرزند های لطیف و شیرین را فدای این مشاغل و در حقیقت شواغل نموده ای ! این به اعتراف خودت , خسرانی بزرگ و تهی دستی و فقیری است سترگ.
و علّت و رمز حلّ این معمّا آنست که : فرزند دارای حیات و زندگی است , و مشابه خود تست و بقاء وجود تست ! فلهذا هیچ چیز از اموال و تجارب ها و مناعت ها و مقام ها , ارزش او را ندارند و نمی توانند داشته باشند.
زیرا اصل حیات و زندگی تو , برای تو ارزشش از همهء مقام ها و تعینّات و اندوخته ها بیشتر است.
دوّم آنکه : بچّه زائیدن , تکثیر مثل نمودن است. یعنی زن موجوداتی را مشابه خود , از پسر و دختر بوجود می آورد. اگر زنی شش اولاد زائید , شش انسان مشابه خود را در خارج ایجاد کرده است. و اگر ده اولاد زائید , ده انسان مشابه خود را. تازه اگر این اولاد دختر باشند , وگرنه اگر همهء آنها یا بعض از انها پسر باشند , موجودات قوی تر و نیرومند تری را در خارج بوجود آورده است.
این اولاد در اثر زحمت مادر و تکمیل رشد و تربیت , هر کدام به نوبهء خود , انسانی از جمیع جهات مشابه مادر , و یا نیرومندتر و مؤثرتر می باشند.
اگر زنی بجای دخول و شرکت در کارها و فنون و صنایع اجتماعی , بچّه بزاید و بزرگ کند و تحویل اجتماع دهد , خدمات وجودی خود را در أعلاترین درجه , با ضریب تعداد فرزندان خود بالا برده است.
اگر هشت فرزند زائید , هشت برابر خدمات اجتماعی خود به جامعه خدمت نموده است ; و اگر بچّه ای نزائید و تربیت ننمود , درجات خدمت خود را با ضریب هشت پایین آورده است و ساقط نموده است.
و در حقیقت این چنین بانوانی که در اجتماع وارد می شوند و خود را خادم و دلسوز مجتمع می دانند , با این ضریب , خود را از اجتماع دور کرده و از خدممت به آن شانه خالی کرده اند.
اینها همه بجای خود محفوظ , و در عین حال تحصیل کمالات معنوی و علوم الهی , و تحصیل دانشهائی که به درد بانوان می خورد , از قبیل خانه داری, خیّاطی , غذا پزی , بهداشت و حفظ الصّحّه , قابلگی و پزشکی زنان , و فراگیری علوم تربیت فرزند و غیرها که بسیار است , ابداً با بچه داری منافات ندارد , بلکه کمال ملایمت را نیز دارد. (رسالهء نکاحیه : کاهش جمعّیّت ضربه ای سهمگین بر پیکر مسلمین , حضرت علاّمه آیه الله سید محمد حسین حسینی طهرانی قدّس الله نفسه الزکّیه)
سؤال 9: زندگی آپارتمانی و بچّه های زیاد، چطور قابل جمع اند؟
آپارتمان نشینی در سبک زندگی امروزی یک واقعیّت است.کسی نمی تواند این واقعیّت را انکار کند.شما فکر می کنید چگونه در این آپارتمان ها می توان بچّه های زیادی داشت؟
پاسخ: باید به یک نکتهء مهم توجّه کرد.یکی از مشکلات ما در بحث جمعیّت ،نگاه از پایین به مسائل است.شما وقتی از پایین به مسائل نگاه می کنید ،نمی توانید همهء ابعاد یک مسئله را در نظر بگیرید.به همین دلیل دربارهء یک مسئلهء کلان, تنها با در نظر گرفتن برخی از مسائل مقطعی و جزئی تصمیم می گیرید.در این پرسش هم اگر دقت کنید، این مشکل وجود دارد.
ما در بحث جمعیّت حرفمان این است که روند موجود در اخلاق تولید مثلی مردم،هم به ضرر خود خانواده ها و هم به ضرر جامعه است.در خانواده هایی که به یک فرزند بسنده می کنند،هم برای والدین و هم برای فرزندشان ،مشکلات زیادی پیش خواهد آمد که برای بسیاری از آنها راه حلّی وجود ندارد.برخی از آنها هم که راه حل دارد،راه حل مطلوبی نیست؛مثل خانهءسالمندان که راه حلی برای نگه داری پدر و مادرهایی است که یک فرزند داشته و آن یک فرزند هم، وقت و توانایی نگهداری از والدین را ندارد.
همان طور که گفتیم روند فعلی کاهش جمعیّت اگر همین طور ادامه پیدا کند ،در دهههای آینده, کشور دچار پیری جمعیّت می شود که هیچ کاری برای آن نمی توانیم انجام دهیم.
حالا به خاطر نگاه از پایین ،من وقتی می خواهم دربارهء فرزند بیشتر تصمیم بگیرم، به این که در آپارتمان شصت متری چگونه می توانم دو تا بچه داشته باشم ،فکر می کنم.
بنده اصلاً انکار نمی کنم که وقتی مساحت خانه کم باشد و بچّهها زیاد، از جهاتی دردرسرهایی دارد; اما اوّلاً کسانی که به بهانهء جای کم تنها به یک بچّه بسنده می کنند ،باید بدانند همان طور که گفته شد, دردسرهای تک فرزندی به مراتب بیشر از داشتن دو یا سه فرزند در یک آپارتمان شصت متری است.
بسیاری از شما در طول زندگی خانههایتان را عوض کرده و خانه های بزرگتری می گیرید؛ یعنی این مشکل مقطعی را حل می کنید، امّا برای مشکل مقطعی تصمیمی گرفته اید که تا آخر عمر باید تاوان آن را پس بدهید .این قانون را در همه جا ما پذیرفته ایم که به دلیل مشکلات مقطعی, نباید تصمیمی گرفت که وقتی آن مشکلات مقطعی رفع شد ،از تصمیم مان پشیمان بشویم ،در اینجا نیز به همان قاعده پایبند باشیم.
سؤال 10 : من بچّه دوست دارم، امّا هنوز من و شوهرم نقص داریم؟
من بیست و هشت سال دارم و هر بار که این حرف ها را می شنوم ،شوق و انگیزهء وافری برای مادرشدن پیدا می کنم; ولی از بچه دار شدن می ترسم ;زیرا هنوز من و شوهرم خیلی نقص اخلاقی داریم که باعث می شود بچّه خوب تربیت نشود.
پاسخ: اوّل :تاثیر غیرقابل انکار اخلاق پدر و مادر در فرزند
این که اخلاق پدر و مادر می تواند در روحیّات فرزند اثر بگذارد, از نگاه معارف دینی مورد تأیید است.به طور حتم کسی که به فرزند صالح می اندیشند, باید پیش از ازدواج و بچّه دار شدن خود را تربیت کند.
دوّم : دو بُعد مهم از خود سازی پدرو مادر پیش از تولّد فرزند
خودسازی پدرو مادر را باید در دو بعد بررسی کرد:اوّل آنکه انسان تلاش می کند صفات زشت را از خود دور کند.دوّم این که از نظر اخلاقی خود را به آستانه ای از تحمّل برساند که بتواند سختی های تربیت فرزند را تحمّل کند. خودسازی در بعد اوّل حدّاقلّی دارد که قابل چشم پوشی نیست ؛آن خودسازی اقتصادی است.انسان باید قبل از انعقاد نطفهء فرزندش، مال خود را پاک کند تا خدای نکرده نطفهء فرزند و غذایی که مادر در هنگام بارداری و شیردهی استفاده می کند،از مال حرام نباشد که این مسئله قابل چشم پوشی نیست.
پیشوای خوبی ها حضرت امام صادق علیه السّلام فرمودند: ((کَسبُ الحَرامِ یَبیِن فی الذُّریَّه))، مال حرام خود را در فرزند نشان می دهد.(الکافی , ج 5 , ص 124)
حدّاقلهای دیگر را در یک کلام می توان جمع کرد و آن دغدغهء انجام واجبات و ترک محّرمات است.نباید برای بچّه دار شدن منتظر عصمت بود.اگر بنا باشد که در انتظار عصمت بنیشینیم ،چیزی نمی گذرد, که نسل مسمانان منقرض شود .باید تلاش کنیم تا گناه نکنیم و اگر گناه کردیم خیلی زود توبه کنیم.به این حالت می گویند دغدغهء انجام واجبات و ترک محرّمات.
اگر هم مقصود از خودسازی آن است که ما به مقام عرف برسیم و بعد بچّه دار بشویم،این را نه عقل و نه شرع تأیید نمی کند.
سوال 11 : با طعنه های مردم به خاطر فرزند بیشتر چه کنیم؟
من عضو هیئت علمی دانشگاه هستم.چند وقتی است که خدا به ما فرزند سوّم عطا کرده است.خانوادهء همسرم با ما چنان برخورد می کنند که گویا گناه کرده ایم! در صورتی که خدا با این سه تا دختر, بهشت را به ما هدیه کرده است; اما واقعاً با حرف های مردم چه کار باید کرد؟امان از حرف مردم ! وقتی به طعنه های و کنایه های مردم و نوع نگاهی که به خانواده های پر جمعیّت دارند فکر می کنم پشیمان می شوم.به نظر شما من چه کار کنم؟
پاسخ: اوّل : توجه به ملاک ثابت در زندگی
ما در گام های موّفقیّت در زندگی مشترک (تا ساحل آرامش، ج1، ص43) در گام چهارم، گفتیم انسان در زندگی خود ملاک و معیار ثابتی باید داشته باشد تا بتواند درست زندگی کند؛پس یکبار برای همیشه باید مسئله خودمان را با حرف مردم حل کنیم.
شما فکر می کنید می توانید زبان مردم را ببندید؟هر اندازه تلاش کنید بازهم مردم حرفشان را می زنند.آقا و سرورمان حضرت امام صادق (علیه السّلام) فرمودند : رضایت مردم را نمی توان به دست آورد و زبانشان را نمی شود کنترل کرد.
کسانی که به این یقین رسیده اند ، رضای الهی در این است که آنان به یکی دو فرزند بسنده نکنند،آنها که می دانند آینده جامعه ما با ادامهء روند کنونی جمعیّت، دچار بحران های جدّی خواهد شد،اگر تنها به خاطر حرف مردم به یکی دو فرزند بسنده کنند باید بدانند که دنیا و آخرت خود را باخته اند.
مردی از اهل کوفه به حضرت امام حسن(علیه السّلام) نامه نوشت که: (( آقای من ! مرا به خیر دنیا و آخرت آگاه کن)).حضرت در پاسخ به او نوشتند: (( بسم الله الرحمن الرحیم، امّا بعد،همانا کسی که رضایت خدا را به قیمت خشم مردم به دست می آورد ،خداوند او را از مردم کفایت می کند و هر کسی که رضایت مردم را به قیمت خشم خداوند طلب کند،خداوند او را به مردم واگذار خواهد کرد.والسّلام)).
باور کنید همین ها که شما را از بچّه بیشتر نهی کرده و به شما طعنه می زنند ،وقتی به هوش بیایند و ببیند به دلیل کاهش بی رویه جمعیّت چه بلایی بر سر خانواده و جامعه آمده است شما را سرزنش خواهند کرد.
شکافندهء علوم امام باقر(علیه السّلام) فرمودند :کسی که با آن چه خدا را به خشم می آورد ،به دنبال کسب رضایت مردم است چنان خواهد شد که مردمی که او را ستایش می کردند، وی را سرزنش خواهند نمود.کسی هم که طاعت الهی را به قیمت کاری که مردم را به خشم می آورد ترجیح می دهد]یعنی کاری انجام دهد که اطاعت خداست امّا مردم به جهت آن ، از او خشمگین شوند[خداوند او را از دشمنی هر دشمن و حسادت هر حسود و سرکشی هر یاغی کفایت خواهد کرد و خداوند یار و پشتیبان او خواهد بود.وقتی شما به مردم میدان می دهید،آنها در هیچ نقطه ای نمی ایستند .هر کسی می تواند دربارهء بچّه دار شدن یا نشدن خودش تصمیم بگیرد،امّا واقعاً اصل بچّه دار شدن،زمان بچّه دار شدن و تعداد بچه های شما ربطی به دیگران دارد؟چرا این اندازه مردم جسور شده اند که در این مسائل هم دخالت می کنند؟دختر و پسر با هم ازدواج کرده اند.یکی دو ماهی از ازدواجشان می گذرد .هر کس از دوست و آشنا می رسد به این ها می گوید: ((نکند بچّه دار شوید.فعلا ًبا هم خوش باشید .بچّه که بیاید دیگر نمی توانید به این خوشی ها برسید.))
وقتی هم که بچّه اوّل می آید و یکی دو سالی از آمدنش می گذرد،دوباره شروع می شود : ((نکند به این زودی فکر بچّه دوّم باشید )).چرا شما اجازه می دهید مردم این اندازه در زندگی تان دخالت کنند؟
امّا از یک زاویهء دیگر هم به این مسئله توجّه کنید که این هایی که به خود اجازه می دهند این اندازه در مسائل خصوصی شما دخالت کنند؛ آیا با نگاهی الهی در این مسئله تفکر کرده و با نیّت کسب رضای خدا به شما چنین پیشنهادهایی می دهند؟شما برنامه های زندگی خود را با نظر چه کسانی مدیریّت می کنید؟
دوّم:سخنی با مردم
تردیدی در این نیست که امروز جامعهء اسلامی نیازمند افزایش جمعیّت است.ما درباره این ادعا در قسمت های قبلی سؤالات بحث کرده ایم .اگر به این مسئله یقین ندارید،آیا یقین دارید که توصیه های شما به دیر بچّه دارشدن و بیشتر از یکی دوتا بچّه نیاوردن درست است؟
شما وقتی از آوردن یک بچّه ممانعت می کنید ، در اصل در مقابل ایجاد یک نسل ایستاده اید.اگر در قیامت از شما پرسیده شود چرا نگذاشتید نسل محّب و دوستدار حضرت علی(علیه السّلام) و اولاد حضرت علی(علیه السّلام) زیاد شود،شما چه حرفی دارید؟واقعاً چرا این اندازه به مسئله جمعیّت ساده نگاه می کنید ؟شما برای این که از چنین چیزی منع کنید, باید حجّت شرعی داشته باشید.حجّت شرعی شما چیست؟کدام آیه و روایت و فتوا به شما چنین اجازه ای داده است؟اگر خودتان نمی خواهید فرزند زیاد داشته باشید، چرا این توفیق را از دیگران می گیرید؟
اگر هم احساس می کنید حرفتان منطقی است, چرا برخی از شما با تحقیر و تمسخر حرف می زنید؟مگر حرف منطقی را نمی شود محترمانه بیان کرد؟اگر هم حرف منطقی شما مورد پذیرش قرار نگرفت ,چرا ناراحت می شوید؟عدم پذیرش این حرف منطقی شما که جرم نیست.چرا این طوری برخورد می کنید که گویا در این میان گناهی نابخشودنی انجام گرفته است؟
سوال 12 : الآن چند تا بچّه باید داشت؟
در حال حاضر از نظر شما چند بچّه کافی است؟
پاسخ : اول : چند نکته مقدّماتی
برای پاسخ به این پرسش باید چند نکته مقدّماتی بگویم:
1- حدّاقّل غیر قابل اغماض
برای این که جمعیّت هر کشوری به اندازهء جانشینی برسد،باید به ازای هر زوج 1/2 فرزند باشد.این حدّاقلّی است که جمعیّت شناسان بر آن تأکید دارند.
2- توجه به ناباروران
متأسّفانه به دلایل مختلف تعداد قابل توجهی از زوج های ما بارور نیستند ،که خود حدیث مفصّلی است.هم اکنون سه میلیون زوج نابارور در جامعه وجود دارد که تنها سی و پنج هزار نفر از آنان بارور میشوند.(www.tabnak.ir ، 19/9/92 به نقل از مدیر سلامت خانواده،جمعیّت و مدارس وزارت بهداشت) طبق برخی از آمار ها ،حدود 2/20 درصد از زوج های ایرانی با مشکل ناباروری روبرو هستند (www.jahannews.com 1/10/92) برخی از زوج ها هم با مداواهای جدید ناباوروری تنها به یک فرزند بسنده می کنند.در کنار این زوج ها کسانی را بگذارید که با عمل های عقیمی موقت دیگر فرصت باروری را از دست داده اند.جور این دسته را باید کسانی بکشند که از نظر باروری مشکلی ندارند.
3- توجه به کسانی که میلی برای فرزند دوّم ندارند
تعداد بسیار قابل توجّهی از جامعهء ما هم میلی به فرزند دوّم ندارند.ما هر قدر هم حرف بزنیم و دلیل بیاوریم،سبک زندگی و نوع نگاه آنان به زندگی به گونه ای است که نه تنها فکر فرزند دوّم نیستند؛بلکه دیگران را هم از داشتن بیش از یک فرزند نهی میکنند.
4- توجه به آمار کسانی که ازدواج نمی کنند
مگر می توان این حقیقت را انکار کرد که تعداد قابل توجهی از جوانان؛به ویژه دختران از سنّ ازدواج گذشته، و به قولی به تجّرد قطعی رسیده اند.برخی از زنان هم همسرانشان را از دست داده و یا طلاق گرفته اند.بسیاری از اینها دیگر ازدواج نمی کنند.بنابراین به صورت طبیعی از مسیر فرزند آوری خارج شده اند.
البته بنده نمی خواهم بگویم که صورت مسئله دربارهء این اقشار باید پاک شده و دیگران بار این افراد را به دوش بکشند; امّا به هر حال باید این مسئله را به عنوان یک واقعیّت پذیرفت.
5- فرصت استثنایی
ما هم اکنون در پنجره جمعیّتی قرار داریم.پنجره جمعیتی یا دریچه جمعیّتی ،دوره ای است که کمتر از یک سوّم جمعیّت بیرون از سنّ فعّالیّت (به افراد زیر پانزده سال و بالای شصت و پنج سال افراد خارج از سنّ فعّالیّت می گویند.افرادی هم که میان پانزده تا شصت و پنج سال سنّ دارند،افراد فعّال جامعه محسوب می شوند)و بیشتر از دو سوّم جمعیّت در سنین فعّالیّت باشند.یکی از حیاتی ترین دوره های جمعیّتی هر کشوری وقتی است که در دریچهء جمعیّتی قرار می گیرد.زنان بارور هم به کسانی می گویند که در دورهء سنی پانزده تا چهل و نه سال قرار دارند.پس زنان بارور هر جامعه ای در پنجره جمعیّتی آن کشور قرار دارند.
جمعیّت ایران در آستانهء سرشماری سال 1385، وارد پنجرهء جمعیّتی شده و این پنجره تا حدود سال 1425 به روی ما باز بوده و پس از آن بسته می شود؛البّته این پنجره به صورت کامل تا سال 1425 به روی ما باز نیست بلکه به صورت تدریجی به روی ما بسته می شود.(جمعیّت ایران افزایش یا کاهش ،ص 145) از آنجایی که آخرین محدوده سنی زنان بارور ما (49سال)حدود شانزده سال کمتر از آخرین محدوده سنّی فعّالیّت فعّال است (65 سال) پس دریچهء جمعیّت زنان بارور خیلی زودتر به روی جامعهء ما بسته خواهد شد.
حالا با نرخ باروری امروز که حدود 6/1 فرزند به ازای هر زن بارور بوده و با توجه به آنکه این نرخ در حال کاهش می باشد شما فکر می کنید اگر ما این پنجرهء جمعیّتی را از دست بدهیم، نسل آیندهء زنان بارور، باید چند فرزند بیاورند که جمعیّت ایران در آینده دچار کاهش و پیری نشود؟ما اگر نتوانیم نسل زنان امروز را، به باروری بیشتر متقاعد کنیم، نسل بعدی زنان باید بار این نسل را هم بر دوش بکشند تا بتوانند کشور را از پیری جمعیّت نجات دهند.طبق برخی از برآورد ها، اگر نسل امروز به فرزند بیشتر اعتنا نکنند، زنان فردای این کشور باید هفت تا هشت فرزند بیاورند تا بتوانند چهره جوانی به کشور ببخشند.این اتفاق به صورت عملی در هیچ کشوری نیفتاده و در کشور ما هم نخواهد افتاد.
دوّم:تعداد حدّاقّلی
با توجه به این مقدمات پنج گانه به نظر می رسد, حدّاقلّی که بتواند کشور را از حالت بحران بیرون بکشد, کمتر از چهار فرزند نیست.لطفاً یک بار دیگر مقدمات پنج گانه را با دقّت بخوانید و بعد درباره این حداقّل قضاوت کنید.
سوال 13 : مگر نه اینکه کشور های غربی با کنترل جمعیّت رشد اقتصادی به دست آورده اند؟
پاسخ: اگر گفته شود که: بهترین دلیل خیر خواهی کشور های غربی برای کشور ما در این است که خودشان برنامه کنترل جمعیّت را اجرا کرده اند و به خاطر همین از رشد اقتصادی برخوردار شده اند، باید در مقابل گفت :اوّلاً آنها هر گز برنامه ای مدون برای کنترل جمعیّت نداشته و ندارند؛ بلکه با ایجاد شدن ارزش های مادّی اجتماعی جدید، از قبیل رفاه طلبی،فردیّت خواهی، اشتغال زنان، آزاد شدن به تمام معنی روابط نامشروع جنسی،قوانین مربوط به کمک به فرزندان نامشروع و ترجیح آنها بر فرزندان مشروع و ... دیگر نیازی به برنامه کنترل جمعیّت نبود تا مردم آن کشورها در چارچوب سیاست گذاری های کنترل جمعیّت قرار گیرند.
بنابراین شعار((کنترل جمعیّت از راه آزاد سقط جنین))تنها تلاش ظاهری برای سرپوش گذاردن بر فساد روابط جنسی نامشروع جامعهء اروپایی و آمریکایی است.
ثانیاً بحران جمعیّتی کشور های پیشرفته به دلیل کاهش میزان رشد جمعیّتی، در حد منفی ,کار را به آنجا رسانیده است که ، تلاش همه جانبه و وسیعی برای ازدیاد نسل در اروپا شروع شود، چنانچه کمک های نقدی قابل توجّه برای خانوار های بیش از دو فرزند در اروپا بهترین مؤیّد آن است.در هر صورت آیا جای این شک و تردید وجود ندارد که باید اهداف و انگیزه ای سیاسی به دنبال این مسئله وجود داشته باشد؟
سؤال 14- درست است که جمعیّت زیاد، با یک مدیریّت کارآمد اقتصادی یک "فرصت" بینظیر است، امّا تا به حال که این مدیریّت کارآمد نبوده و هیچ امیدی هم به آینده نیست که برنامهها و تدابیر صحیح اتّخاذ شود. پس در این شرایط، جمعیّت "تهدید" میشود.
پاسخ: اوّلاً این یک نگاه بدبینانه است، چرا هیچ امیدی به آینده نیست؟ بحمداللـه وقتی که آقا موضوع را مطرح کردند، با نهیبهای متعدّدی که به مجلس زدند، مجلس یک قانونکی وضع کرد، بعد توضیحاتی که به وزیر بهداشت دادند، فیالجمله سیاست های قبل را کنترل کردند، بعداز آن سیاست های جمعیّتی را رهبری ابلاغ کردند ما این را قبول نداریم که هیچ امیدی به اصلاح مدیریّت نیست و واقعاً هم اینطوری نیست. ثانیاً که این موارد نقص بسیار زیادی دارد. مثلاً بگوییم چون مدیریت اقتصادی کشور کارآمد نیست، پس اقتصاد مقاومتی هم مطرح نشود، آیا میشود چنین حرفی زد؟ بگوییم چون الان اینها ذهنشان را به خارج بستند و برنامه ریزی صحیح اقتصادی انجام نمی شود و ...، ما برای نجات کشور، اقتصاد مقاومتی را مطرح نکنیم، شعار نکنیم، توضیح ندهیم، ترویج نکنیم، این چه حرفی است! وقتی انسان حقّی را تشخیص میدهد باید برای ترویجش پای آن بایستند.ثالثاً در بسیاری از مواقع، یک نفر یا یک خانواده یا یک گروه یا حتّی یک مملکت در شرایط فشار به تکاپو میافتند و دست به خلاّقیّت میزنند، شما احتمال نمیدهید واقعاً اگر جمعیّت کشور زیاد بشود مجموعهی حاکمّیت را مجبور کند که تدابیر بهتری داشته باشند در توزیع ثروت؟ قطعاً اینگونه است و لذا مسأله را از اینطرف ببینید. ما باید روی حاکمیّت فشار ایجاد کنیم؛ از چند جهت؛ یکی اینکه عملاً او را با تکثیر جمعیّت مواجه کنیم، یکی هم با فرهنگسازی او را به وظایفش آشنا کنیم و از او مطالبه کنیم که وظایفش را در توزیع ثروت و نگاه بهتر داشتن به توزیع عادلانهی ثروت در کشور( که یکی از آنها بحث روستاها و شهرهای کوچک است)اصلاح کند که این نکته در سیاستهای ابلاغی آقا مورد اشاره واقع شده. به چه مجوّزی هر چه ثروت و امکانات هست به شهرهای بزرگ میدهند و لذا وسوسه میکنند مردم را که از روستاها و شهرهای کوچک به آنجا کوچ کنند، دولتیها این نوع نگاهشان را باید عوض کنند، سیاستشان را باید عوض کنند و این با فشار اتّفاق میافتد.
سؤال 15- برای جمعیّت زیاد با کیفیت، باید زیرساختهای رفاهی، آموزشی، بهداشتی فراهم باشد و اینها هیچکدام مهیّا نشده، پس توصیه به جمعیّت زیاد صحیح نیست.
جواب: اتّفاقاً آنقدر زیرساختهای آموزشی و رفاهی و بهداشتی فراهم است که الان دارد خاک میخورد. باور نمیکنید؟ تعداد میزهای دانشگاهی نسبت به کسانی که به آموزش عالی وارد میشوند. تعداد صندلیهای آموزش پرورش، نسبت به کسانی که میخواهند در مدارس وارد بشوند بسیار بیشتر است. اینقدر دانشگاه و فضای علمی دولت درست کرده، که مجبور شده به خاطر اینکه محصّلی نیست که بیاید روی این صندلیها بنشیند، در مملکت را برای دانشجوهای بیگانه باز کند، این چه فرمایشی است که ما زیرساختهایمان هیچکدام مهیّا نشده، این حاکی از کمبود اطّلاعات است. در این سالهای اخیر به خاطر اینکه مسألة اقتصاد در دستور کار دولتها بوده، آنقدر زیرساختهای اصلی کشور توسعه پیدا کرده که قابل تصوّر نیست. به خاطر توانمندیهای بومی و مدیریّتهای پیشرو، خوب همین سیر را باید ادامه بدهند، چقدر ما بزرگراه ساختیم، چقدر پل ساختیم، چقدر بیمارستان ساختیم، چقدر دانشگاه ساختیم، چقدر مدرسه ساختیم، چقدر امکانات، چقدر پارک ساختیم، چقدر زمین ورزش و فوتبال ساختیم، اینها قابل مقایسه نیست. این گزاره،که زیرساختهای رفاهی لازم است و اینها هیچکدام مهیّا نشده، گزارهی درستی نیست و با واقعیّت تطبیق ندارد.البته از این پس هم باید متناسب با روند رو به رشد جمعیّت که باید یک روند افزایشی باشد، توسعهی زیرساختها هم تداوم پیدا کند و این همان است که ما میگوییم باید یک نگاه جامع داشت. اگر در برنامهریزیها، برنامهی ششم، برنامهی هفتم برای جمعیّت، هدفگذاری کنند، رشد جمعیّت را یک رشد مثبت در منحنیهای آن ببینند، متناسب با آن در توزیع منابع ملّی، در توزیع پروژهها هم برنامهریزی خواهند کرد.الان بسیاری از زیرساختها فراتر از جمعیّت ایران است. مگر شما نشنیدید که آموزش و پرورش با میزها و صندلیهای خالی مواجه است؟ زیرساختها به شدّت تقویّت شده، امّا ما برنگاه جامع مدیریّتی تأکید داریم، ما میگوییم باید تکثیر بشود، توسعه هم پا به پای آن جلو برود.مسأله بسیار مهم و قابل توجه این است که الان رهبری عظیمالشّأن با آن نگاه بلند راهبردیشان، دارند مسألهی سند بالادستی الگوی اسلامی ایرانی پیشرفت را مدیریّت میکنند. الگوی اسلامی ایرانی پیشرفت که توسط آقا مرکزی برای آن تأسیس شد و حدود چهار سال است دارند کار میکنند، امسال چهارمین نشست آنان برگزار شد. ششصد مقاله آمده بود نزدیک به پانزده پژوهشکده درست کردند، سند در حال تولید شدن است، وقتی این سند تولید شد، سیاستهای مدیریّت توسعهی جمعیّتی که توسط آقا ابلاغ شده در این سند دیده میشود و لذا توسعهی زیرساختها در یک نگاه کلان ملی، بر اساس این الگوی اسلامی ایرانی پیشرفت مدیریت خواهد شد. پس اوَّلاً زیرساختها به شدّت توسعه پیدا کرده، ثانیاً آقا دارند سند بالادستی که باید کشور بر اساس آن اداره بشود تولید میکنند و در لایههای پنج ساله هم مسأله دارد دیده میشود، تخصیص منابع باید طبق این سیاستها انجام بشود و ما هیچ مشکلی از این جهت نداریم. وقتی که آمار قطعی میگوید کشوری که در این ژئوپولوتیک فعلی ایران است میتواند از نظر منابع فعلی،بدون هیچ پیشرفت دیگری، چهارصد، تا چهارصدوپنجاه میلیون را تأمین کند، آمار دو دو تا چهار تا دارد این را میگوید، ما دیگر نباید تشکیک کنیم که نداریم پس نمیشود. بلکه باید اینطوری بگویید: دولتیها شما وظیفه تان را انجام بدهید، ای مردم شما هم خودتان را از این بحران کمرشکن جمعیّت که در جلوی شما است و ممکن است باعث سقوط شما شود نجات بدهید.
سؤال 16- با وجود چهارده میلیون نفر، زیر خطّ فقر، سیاست افزایش جمعیّت خلاف عقل و شرع است.
پاسخ: این یک گزاره است، حالا شما به این گزاره هم توجّه کنید؛ با وجود شیب تند حرکت کشور به سمت پیری، ادامهی سیاستهای کنترل جمعیّت خلاف امنیّت ملّی، خلاف عقل، خلاف شرع و خلاف قانون است. این جمله در برابر آن جمله خیلی جالب است. وقتی میگویند شما اگر به همین ترتیب جلو بروید، به آن منحنی پیری میرسید که دیگر حالا حالاها نمیتوانید خودتان را از آن بیرون بکشید و لذا یک جمعیّت سی میلیونی توسری خور پیر ورشکسته خواهید شد، این خلاف عقل و شرع است؟! به صرف اینکه چهارده میلیون زیر خطّ فقر داریم( که خود این هم قابل بحث است و باید دید چند نفرشان حاد است، چند نفرشان نیمه حاد است، چند نفرشان زیر پوشش کمیتهی امداد هستند، چند نفر قابل دستگیری هستند، چقدر برنامه میشود گذاشت روی آنها و ...) افزایش جمعیّت خلاف عقل و شرع است؟ از سوی دیگر،آیا رهبری سلّمه اللـه و ابقاه اللـه، متوجه نیستند که این خلاف عقل و شرع است که فتوا میدهند؟ تمام مراجع تقلید که پای این کار آمدند اینها هیچکدامشان متوجه نیستند که در چه شرایطی دارند فتوا میدهند؟ این جواب نقضی.
اما جواب حلّی این است که واقعیّتهای آماری دارد به ما میگوید این نوع توالد و تناسل در ایران، ما را به حفرهی جمعیّتی ویرانگر میاندازد و اگر ما در آن موقعیّت واقع بشویم، تمام داراییهایمان تاراج میشود. مساعدت نسبت به این روند، مطابق عقل و شرع است؟ یا سد کردن این روند مطابق عقل و شرع است. چهارده میلیون زیر خطّ فقر را چه کار کنیم،باید فشار بیاوریم روی سیستم حاکمیّتی که عدالت اجتماعی را پررنگتر بکند. به نظر ما حرکت تند کشور به سمت پیری، خلاف عقل و شرع است. برای جلوگیری از این خطر راهی جز تکثیر جمعیّت نداریم، اما برای آن چهارده میلیون زیر خط فقر(اگر این آمار درست باشد) باید با سیاستهای حمایتی از زیر خطّ فقر بیرون بیایند و این شدنی است. باید اسلام عزیز جامع را تقویّت کرد، باید بحث انفاق را تقویّت کرد، باید بحث صلهی رحم را تقویت کرد، باید بحث کمیتههای خیرخواهی محلّه را تقویّت کرد، باید زکات را تقویّت کرد، باید وجوهات بریّه را تقویت کرد، باید سیاست حمایتی دولت را اصلاح و تقویّت کرد. راهحلش این است نه کنترل جمعیّت. کنترل جمعیّت یک آسیب ویرانگر دیگری را دارد بر کشور ما تحمیل میکند که هیچ ربطی با این موضوع ندارد. اینجا جواب علمی این سؤال این است که دو تا موضوع به هم خلط شده، یک مغالطه صورت گرفتهاست. شما میخواهید بگویید چون چهارده میلیون زیر خط فقر داریم، پس جمعیّت را کنترل کنیم این یعنی تصدیق ویرانی کشور،چهارده میلیون را باید با برنامههای مدبّرانه از فقر بیرون آورد، جمعیّتی را هم که دارند به سمت پیری میروند باید با سیاست تکثیر جمعیّت افزایشی، و طرح جامع توسعهی ملّی کشور، تدبیر کرد.
سؤال 17- نسلی که میدانیم زندگی اش توأم با رفاه نیست، آیندهی شغلی مبهی دارد، عقاید و فرهنگش در معرض خطر است، افزودنش چه فایده و لزومی دارد؟
پاسخ: ما درپاسخ به این سؤال،گزینهای که میگذاریم روی میز، نگاه توحیدی به جمعیّت و مردم و حکومت است. مشکل ما، فقدان نگاه توحیدی است. شما از کجا آینده را حدس زدید که نسلی که اینطور است در معرض خطر است. چرا به وعدههای خداوند ایمان ندارید. مگر خداوند نگفته (ان یکونوا فقراء یغنهم اللـه من فضله) این آیه یعنی چه؟ ما که منکر ضرورت برنامهریزی و حکمرانی اسلامی نیستیم، اگر ما چشممان را به برنامه ریزی و تدبیر صحیح امور میبستیم و حرف میزدیم، اشکال شما درست بود. ولی طرح ما نگاه جامع است. از آن طرف هم ما نمی گوییم همه چیز باید با غیب درست بشود، اما نباید باور غیب را از فرمول زندگی حذف کرد، شما از کجا آینده را حدس زدید؟ مگر قرآن نمیفرماید که (ولو أن اهل القری آمنوا و اتقوا لفتحنا علیهم برکات من السماء و الارض) تطبیق این آیه این است که آیندهی ما در معرض خطر است؟ آیندهی شغلی، عقاید، فرهنگ در معرض خطر است؟ چه کسی چنین حرفی زدهاست؟ چه کسی چنین حکمی صادر کرده که در خطر است؟ باید توسعهی جمعیّت به شکل متوازن در یک طرح جامع حکومتی با همهی الزاماتش فعّالسازی بشود. اگر ما یک طرح جامع فعّالسازی جمعیّت داشته باشیم، باز هم این گزاره درست است که این نسل آیندهاش در خطر است؟ باز برمیگردیم به همان مطلب سابق؛ آیا این نسل را به همین ترتیب رها کنیم تا سی سال آینده یک جامعهی ورشکستهی سی میلیونی باشیم، آن وقت در معرض خطر نیستیم؟ آن وقت جواب خدا و جواب ملّت و وجدان ملّیمان را چه خواهیم داد؟ بنابراین نمیشود گفت نسلی که زندگی اش توأم با رفاه نیست، آیندهی شغلی او مبهم است. این کلّیگوییها یکی از ابزارهای مغالطه است. با کدام آمار شما چنین جملهای را ثابت میکنید؟ با کدام پایش اجتماعی چنین حرفی را زدید که آیندهی این نسل در خطر است؟ یک حدس مبهم بیدلیل است. ما اتّفاقاً در جواب این سؤال میگوییم که اگر وضع جامعه به همین ترتیبی که الان هست بماند، در معرض خطر قرار میگیرد و با سند هم میگوییم. با آمار و دلیل هم میگوییم.
سؤال 18- شغل پدر و مادر که هر دو هم برای تأمین هزینهها لازم است و یا تحصیلشان، که موجب رشدشان است، مانع آوردن فرزند زیاد میباشد. اگر بچّهدار بشوند، یا کارشان را از دست میدهند یا باید رشد و پیشرفت خودشان را کنار بگذارند.(چون قوانین به گونه ای است که امکان ادامه ی تحصیل یا شغل همراه با فرزندآوری فراهم نمی شود و سخت گیری های زیادی حتّی در حوزه های علمیّه می شود)
پاسخ: خوب ما سؤال می کنیم که، در اسلام در نظام آفرینش، شما نهادی را مقدّستر از نهاد خانواده میشناسید؟ پشت صحنهی این سؤال اصله الفرد در مکتب لیبرالیسم غربی است. فردگرایی ولنگارانهی غربی است. میگوید من اصالت دارم. اما در نگرش صحیح اسلامی، خانواده اصالت دارد در عین حالی که فرد هم ذیل خانواده اصالت دارد.اگر خانواده اصل است، مگر ستون خانواده زن نیست؟ مگر تقدم وظایف همسرداری و مادری و تربیتی برای زن تعریف نشده؟ بنده معتقد هستم اتّفاقاً معادله برعکس آن است. مزاحمت از آن طرف برای اینطرف است. یعنی اشتغال خانمها خارج از خانه و زن را درگیر نانآوری خانه کردن، اساساً با روش اسلام مخالف است، چون فرمود (الرجال قوامون علی النساء بما فضل اللـه بعضهم علی بعض و بما انفقوا) عیالات مرد واجبالنّفقهی او هستند، چه کسی گفته زن باید کار کند نفقهی خانه را در بیاورد، در کدام منطق اسلام شما این را اثبات میکنید که ما بگوییم این خانم چون شغل دارد، بچّه نیاورد که شغلش به هم نخورد. و از آن طرف مگر آن حدیث را نشنیدید که خانمی از طرف زنهای مدینه آمد خدمت پیامبرصّلی اللـه علیه و آله و سلّم و گلایه کرد که آقا شما جهاد میروید و ... پس ما چه؛ حضرت خوششان آمد فرمودند تو هم نمایندهی من هستی، برو به خانمها بگود که « جهاد المرأة حسن التبعّل» آن چیزی که الان مصیبت است، ضریب بالای نفوذ فرهنگ مدرنیته در جامعهی ما است. که حاکمیّت هم متأسّفانه در این تفکر لیبرالیستی و فمنیستی لغزیده و دارد به زن به عنوان یک هویّت مستقل، استقلالی میدهد که این استقلال باعث ویرانی هویّت اساسی او در نظام خانواده است. معادله به عکس است. باید گفته شود ای خانمهای محترم، شغلهایتان را رها کنید برای رسیدن به همسرتان و رسیدن به شغل شریف مادریتان.در مقابل این سؤال ما یک سؤال میپرسیم؛ مبنای تئوریک شما چیست؟ مبنای تئوریک شما مکتب ضال مضل فمنیستی است؟ برابری زن و مرد است؟ یا مبنایتان مبنای قرآنی است؟ مبنایتان سیرهی نبوی است. پیامبرصّلی اللـه علیه و آله و سلّم در تقسیم وظایف بین فاطمه زهرا سلام اللـه علیها و حضرت علی علیه السّلام، در همان روز اوّلی که رفتند برای دیدارشان فرمودند وظایف تو دخترم تا قبل الباب است، وظایف علی علیه السّلام از باب به آن طرف است، مگر صدّیقهی اطهر سلاماللـه علیها نفرمود که جز خدا و رسولش خوشحالی ناشی از تقسیم این کار را در دل من نمیداند؟ جایگاه زن منزلش هست. جایگاه زن،آماده شدن برای شغل عظیم بهشتی مادری او است، اینها به خاطر رسوب تفکّر فمنیستی غربگرایانه فراموش شده، در نتیجه می گوییم ما اگر بخواهیم بچّه بیاوریم، از شغل و از پولمان میافتیم. بنابراین این تفکّر، تفکّری است که ما نمیتوانیم آن را بپذیریم .شغل پدر که ربطی به این حرفها ندارد، پدرها آزاد هستند بروند شغلشان را انجام بدهند. بحث، بحث مادر است که میخواهد بار تربیت و بار حمل را بردوش بکشد که این وظیفهاش است، اصلاً شأنش با او تعریف میشود و رشد او در این است. و البته بحث تحصیل هم که هیچ منافاتی ندارد،مصاحبهای را که در فصلنامة مؤسّسه مطالعات با خانم دکتر مریم غفاری داریم بخوانید، ببینید این خانم بزرگوار چطور توانسته بین تحصیلاتش و تعدّد فرزندانش جمع کند(فصلنامة مؤسّسه مطالعات راهبردی علوم و معارف اسلام شماره 8 ویژه نامه جمعیّت). یک خاطرهی خیلی جالبی نقل می شود که آقای احمدینژاد–چون ایشان خوشبختانه یکی از نقاط مثبتش این بود که با این نگرش کنترل جمعیّت مخالف بود- در کابینه وقتی مسئله جمعیّت را طرح کرد، از تکتک وزرایش سؤال کرد، ... شما چند تا بچّه هستید در خانهتان، این گفت ده تا آن گفت دوازده تا، آن گفت هشت تا، آن گفت نه تا، بعد گفت برادرهایتان، خواهرهایتان مدارکشان چیست؛ همه ماشاءاللـه مدارک بالا، عالی، آن هم خانههای متدیّن، خانههای فرهیخته، خانههای بسیار پاک، اصیل، حزباللهی، بعد ایشان گفت عزیزان من ببینید، چه کسی گفته کثرت جمعیّت با توسعه و پیشرفت و درس خواندن و اینها منافات دارد؛ چه کسی چنین حرفی را زده که خانههایی که بچّههایشان زیاد هستند همه بیسواد و همه معتاد و همه قاچاقچی و همه بیکار هستند، چه کسی چنین حرفی را زده؟ چرا مغالطه میکنید؟ پس این سؤال، پشتصحنهاش یک تفکّر رسوبشدهی غربگرایانه است و با نقش مادری و نقش همسرداری زن هماهنگ نیست و واقعیّتهای اجتماعی هم با آن مخالف است که تحصیل و حتّی شغل، حالا شغلهای شریفی که در شأن خانمها هست، با مسألهی فرزندآوریشان مخالفتی ندارد، بلکه باید تدبیر کنند جمع کنند و بتوانند هر دو را با هم جلو ببرند.
این نکته ی مهمّی است که زن باید درس بخواند و فرهیخته شود امّاچه ضرورتی دارد که یک خانم برود مهندسی عمران بخواند؟ که بعد شغلی که میخواهد پیدا کند، سرو کله زدن با یک مشت عملهی ساختمانسازی و نقشهکشی و کارهای سخت و سنگین و جرثقیل و محاسبات آنچنانی در عمارتها و برجها باشد. نظام آموزش عالی ما در توسعهی دانش در کشور واقعاً دارد به زن ظلم میکند. این خدمت به یک خانم نیست که به او اجازه بدهند در رشتهای تحصیل کند که هیچ تناسبی با سلایق و شاکلهی وجودی و ظرافتهای وجودی او ندارد. اگر گفته میشود که «المرأة ریحانه و لیست بقهرمانه» یک ترجمهی بلاغی جالبی دارد که زن نمیتواند به کارهای سخت سنگینی که اصلاً با فیزیولوژی او هماهنگ نیست مشغول بشود بعد ما افتخار کنیم که این تعداد مثلاً دانشجوی دختر در دانشگاههای ما درس میخوانند، خانمها باید به شغلهایی رو بیاورند که این شغلها تناسب با شاکلهشان داشته باشد بنده شخصاً معتقدم که نظام آموزش و پرورش ما، آموزش عالی ما باید یک طوری باشد که تمام نیازهای خانمها توسط خانمها برطرف بشود. یعنی در تمام ضروریات یک زنی که میخواهد زندگی عفیفانهی خودش را داشته باشد، توسط خانم ها برطرف شود.یک زنی مجروح میشود، یک زنی تصادف میکند، یک زنی میخواهد وضع حمل بکندیک زنی مریض میشود، باید بیمارستانهایی باشند که از صفر تا صدش خانم باشند. خوب آن شغلها، شغلهایی است که خانمها باید برطرف کنند و هکذا. بنابراین ما مخالف تحصیل نیستیم، مگر خانم امین رضواناللـه تعالی علیها، به عالیترین درجات علم فقهی حوزوی نرسیدند و مراجع قم به ایشان مجوز اجتهاد ندادند؟
به علاوه که این گونه اشکالات و شبهات،تأیید میکند آن نگاهی را که ما داریم میگوییم. ما میگوییم که همهی این مشکلات و مصائب ناشی از یک نگاه سوء مدیریّتی به مسألهی جمعیّت و حرمت و کرامت زن بودهاست. حرمت و کرامت زن اقتضا نمیکند که او وقتی که شأن اساسی وجودش را به حسب تکوین و تشریع میخواهد فعّالسازی بکند با محرومیّت مواجه بشود، این نوع ببینید ما اگر مسألهی کرامت زن را و شأن مادری زن را و بعد بحث تکثیر جمعیّت را کنار هم در نظر بگیریم؛ میگوییم که باید تمام الزامات بحث جمعیّت دیده شود و اجرایی شود.یکی از آن الزامات که در صریح سیاستهای رهبری آمده این است که تمام قوانین معارض با بحث تکثیر نسل باید لغو بشود.
و این مطالبه وظیفه ماست. ما وظیفهی واجب داریم کرامت زن اسلامی را فریاد بزنیم. کرامت زن اسلامی این نیست که به او بگویند تو درسی بخوان که مخالف شأن و شاکلهی تو است، کرامت زن اسلامی این نیست که وقتی میخواهد اقتضای فطرتش را فعّال کند، بگویند که تو از تحصیل محروم میشوی. تمام این قوانین باید بازسازی بشود. تمام این برنامه ها باید از نو طراحی شود و بازسازی بشود متناسب با شأن و شؤون کرامت زن مسلمان بازسازی بشود. این که ما بگوییم الان چون اینطوری است پس نمیشود این یعنی بازی کردن در زمین دشمن. بازی کردن در زمین تحقیر کرامت زن مسلمان، و لذا ما باید خروج کنیم، باید فریاد بزنیم علیه شرایط موجود و این کار من و شما است. از زیر باراین تحقیر بیرون بیاییم. این که بگویند خانمی که بچّه دار شد نمیتواند درس بخواند، تحقیر است این ظلم است. باید با این ظلم مبارزه کرد؛ به این وسیله که ما ایدهی مبارک قرآنی تکثیر نسل را اوّل روی دست بگیریم، بعد بگوییم اگر این حق است لوازمش هم باید عملی بشود. یکی از لوازم آن این است که تسهیل باید ایجاد بشود و البته حالا مجلس که برای کارمندان خانم قانونی وضع کرده .یک مقداری تسهیلاتی در این زمینه گذاشتند.
سؤال 19- با وجود آپارتمان نشینی و ممانعت صاحبخانهها از دادن خانه به افرادی که چند فرزند دارند، نمی شود زیاد فرزند آورد.
پاسخ: ما معتقد به اصلاح قوانین هستیم، ما معتقد به اصلاح فرهنگ هستیم،دولت می تواند قانون وضع کند که مستأجرها در این رابطه نباید محدودیّت داشته باشند و موجرها نمیتوانند با این قانون مخالفت بکنند اگر این که موجری به خاطر این که مستأجرش چند تا بچّه دارد از دادن اجاره، یا تمدید اجاره خودداری کرده، جرم تلقی بشود آیا به نظر شما، موجرها این برخورد را می کنند؟ چرا الان این برخورد را میکنند؛ به خاطر فرصتطلبی و رفاهطلبی و آن نگاه غفلتزدهای که نسبت به بحث دارند، این که بچّه ها زیاد باشند خانهمان را خراب میکنند و ...، اگر آن نگاه اولاً فرهنگ بشود؛ ثانیاً، قانون اصلاح بشود ثالثاً، این هم جرم تلقی بشود آیا باز هم این تداوم پیدا میکند؟ پس جواب این است که ما معتقد به نگاه جامع هستیم که در تمام زمینه ها باید زمینه سازی لازم انجام شود.
سؤال 20- وقتی پدر و مادر تربیت شده نیستند و نقائص اخلاقی فراوان دارند، بچّه هم که بیاورند، نمیتوانند خوب تربیت بکنند.
پاسخ: اولاً آیا همهی پدر و مادرها بد هستند؟ شما در این هفتاد میلیونی که الان ما جمعیّت داریم، بیست و پنج شش میلیون خانوار هستند آیا همهی پدر و مادرها بد هستند؟ فرض می کنیم بخشی از پدر و مادرها بد هستند، ما فعلاً خطابمان به پدر و مادرهای خوب است، پدر و مادرهای بد که گوششان بدهکار این حرفها نیست. ما الان خوبهایمان دچار مشکل هستند. خوبها، حزباللهیها، متدیّنین فعلاً روی این قصّه فعّال بشوند، که اتّفاقاً این باعث برد ما خواهد شد. اگر خانوادههای متدیّن تکثیر نسل بکنند و حزباللهیها تکثیر بشوند، بیبند و بارها و بیقیدها در اقلّیّت واقع میشوند، اینها هم شرّشان از سر جامعه کم میشود. آیا شما میتوانید اثبات کنید که تمام پدر و مادرهای ایران بد هستند، تربیت شده نیستند؟ نقایص اخلاقی فراوان دارند پس بچّه نیاورند؟ ما میگوییم که اتّفاقاً اکثریّت پدر و مادرها خوب هستند، اکثریّت نسبی. همین اکثریّت نسبی تکثیر نسل کنند تا جمعیّت حزباللهی کشور افزایش پیدا کند و ثقل جامعه، سرمایهی اجتماعی حزباللهی ما بیشتر بشود. آن وقت در معادلات اجتماعی قدرت چانهزنی ما بیشترمی شود و فشارمان روی جریانهای سیاسی روی حاکمیّت، در انتخابات افزایش می یابد. پس پدر و مادرهای خوب، فعلاً گرههای ذهنی خود را حل کرده و به رهبری لبّیک بگویند و از این خانواده های تک نفره و هستهای بیرون بیایند، تا بعد نوبت برسد به پدر و مادرهای بد.
سؤال 21- برای بچّهدار شدن، قدم اوّل ازدواج است و ازدواج نیاز به شغل و مسکن و تمکُّن مالی دارد. اوّل اینها را برای جوانان فراهم کنید، بعد به بچّهدار شدن توصیه کنید.
پاسخ: ما در صحبتهای قبلی این را مفصّل بحث کردیم که این نگاه، تکذیب خدای متعال است. شما میفرمایید که جوان من الان نه خانه دارد نه شغل دارد نه درآمد دارد، چطور او را به ازدواج در بیاورم؟ به عبارت دیگر جوان من فقیر است نمیتواند ازدواج کند. خداوند این شبهه ذهنی شما را پاسخ داده است فرموده است(انکحوا، أن کان فقیرا فانا ارزقه) شما یا باید بگوئید خدایا دست از این حرفهایت بردار، این حرفها را نزن، یا خودتان را تخطئه کنید. تخطئهی خودتان هم به این است که ما ایمان بیاوریم به رزاقیّت لایتناهی خدا از یک سو، فعّالسازی تعهّد اجتماعی شأن پدری و شأن مادری برای زوجین از طرف دیگر. مابرای همین معتقدیم به ضرورت طرّاحی نظام خانواده و تعلیم آن به جامعه که پسر و دختر با مهارتهای اسلامی ازدواج کنند.یکی از مهارتها، مهارت رزق حلال است.این مهارت اصول و فرمول دارد، علم دارد، قانون دارد، جوانهای ما بلد نیستند، بگوییم حالا که بلد نیستند، پس جمعیّت بیجمعیّت، پس ازدواج بی ازدواج؟ این نگاه غلط است. ببینید عزیزان من، وقتی نماز واجب شد، وضو میشود واجب، وقتی وضوواجب شد، تحصیل آب میشود واجب، اسمش را میگذارند وجوب مقدّمی. هر وجوب اصلی( وجوب خود نماز) کشیده میشود روی وجود مقدّمی او و روی الزامات او. وقتی مولا به شما می گوید باید بروید بالای پشتبام ؛ عقل و عرف و تجربهی شما میگوید وقتی باید بروی بالای پشتبام یعنی واجب است نردبان بگذاری بروی بالای پشتبام. پس گذاشتن نردبان، اگر نیست، ساختن نردبان، اگر نمیشود، خریدن نردبان میشود واجب، چون مولا امر کرده باید بالای پشتبام بروی. الان مولا به ما امر کرده باید عزّت اسلام و شیعه محفوظ بماند، الان مولا به من دارد میگوید که آی خوابها، چند سال دیگر، موج وهّابی گری،تکفیری ها و داعش و...، ایران شیعی شما را برمی اندازد، پس امر مولا واجب است، وقتی امر مولا واجب شد، باید مقدّماتش را من تأمین کنم. نه اینکه بیایم بگویم که نه من الان این مقدّمه را ندارم پس، از واجب هم صرف نظر کنم. کدام فقیهی چنین فتوایی را میدهد؟ کدام نظریّهی اصولی این استنباط فقهی را درست میکند؟ بنابراین ما منکر این نیستیم که باید شغل درست کرد، باید رفاه درست کرد، باید مسکن درست کرد، باید اینها را درست کرد. ما به نگاه جامع معتقد هستیم، معتقدیم حاکمیت نسبت به تمام اینها وظیفه دارد، به جای این که تو سر و کلهی هم بزنند و منابع را طبق اصول سرمایهداری منحط ربوی تقسیم کنند برای سرمایهدارهای گردنکلفت، باید اینها را بین عموم جامعه تقسیم کنند، و باید شیوههای اسلامی را پیاده کنند و ما باید فریاد کنیم تا این ها پیادهسازی بشود، در کنار این میگوییم خدا به ما فرموده که شما با ابهام و شبههی فقر، مجاز به قتل نفس نیستید، (لا تقتلوا اولادکم خشیه املاق)؛ املاق یعنی فقر، یعنی گرسنگی. آن کسی که این سؤال را طرح کرده، پشت سر ذهنش چیست؛ این است که «للفقر یجوز القتل» حالا «یا قتل جاهلی» که بچّه می آوردند میکشتند، «یا قتل مدرن» که پیشگیری میکنند یا "قتل فرامدرن" که اصلاً ازدواج نمیکنند، به ازدواجهای سفید روی میآورند. چه تفاوتی است بین منطق جاهلی عرب که (اذا المؤوده سئلت بای ذنب قتلت)و بین جاهلیت مدرن که به خانوادههای بیفرزند اکتفا میکند یا ازدواجهای سفید شیطانی نسل فراموش شدهی فعلی؟از نظر منطق چه تفاوتی وجود دارد؟ منطق همهشان منطق شرکآلود است،منطق لذّتگرایی و انانیّت و اصالت الرّفاه است.بنابراین نمیشود گفت که بچّهدار شدن متوقّف بر ازدواجی است که نیاز به شغل و مسکن دارد،چون نیست، پس نمی شود ازدواج کرد و بچّه دار شد.این معادله، قرآنی نیست. معادلهی علمی هم نیست،از این گذشته بسیاری این توانایی ها و امکانات را دارند ولی به یک فرزند یا عدم فرزند اکتفا میکنند. یا اصلاً ازدواج نمی کنند یعنی شما میگویید افرادی که ثروتمند هستند و میلیارد میلیارد در حسابهایشان است، وقتی ازدواج میکنند ده تا فرزند میآورند؟ مشکل این نیست مشکل این باور غلط است. مشکل این است که من اگر بچّه بیاورم به لذّت من، به خوشی من، به آرامش من لطمه میزند. مشکل این است که به شأن مادری توجّه ندارد،درک این مسئله که با زایمان که یک نوع تولّد نوین است، یک نفس را به هستی هدیه میکند این به معنای احیای یک نفس است معنای بهشتی شدن. درک این ها مهم است. این اولاً. ثانیاً ما معتقدیم که اقدام به ازدواج باعث منزل و شغل میشود نه بالعکس؛ تجربهی ما هم همین بوده، جوانی که تا حالا الاّف و بیکار بود، وقتی ازدواج کرد در خودش احساس تعهّد میکند می رود کار میکند میرود زندگی میکند، میرود خانه درست میکند، پلّه پلّه اجاره میکند، بعد میخرد بعد جلو میرود و لذا آقا هم فرمودند، فرمودند این اشتباه است که بگوییم ما صبر کنیم دخترمان برسد به سی سال، پسرمان برسد به سی و پنج سال، درسش را بخواند، مدرکش را بگیرد، سربازیاش را برود، شغلش را پیدا کند، درآمد کسب کند، حالا خانه بخرد، حالا ازدواج کند، در این فاصله آیا میدانید چقدر فساد در جامعه اتّفاق میافتد؟ در اوج نیروی غریزهی جنسی و شهوانی پسر و دختر چه اتّفاقات ویرانگر اخلاقی رخ می دهد؟ یعنی مضرّات این که طرف زیر بار اجاره برود، یک خرده بیشتر باید کار کند؛ کمتر بخوابد این بیشتر است یا آن مضرّات ویرانگر ولنگاریها و فسق و فجورها بیشتر است؟ دستور اسلام این نیست. دستور اسلام این است که زن وقتی به سنّی میرسد که به تعبیر شریف روایت، احساس میکند که آنچه را که یک خانم احساس میکند، باید او را شوهر داد. تعبیر روایت این است و الاّ مثل یک میوهای است که از درخت میافتد زیر پا له میشود. چقدر این تعبیر لطیف است چقدر درست است. اگر دختری که در سّن ازدواج است، ازدواج نکند له میشود زیر دست و پا، نابود میشود همه چیزش غارت میشود. بفهمد یا نفهمد. آن وقت این بهتر است؟ پس این معادله غلط است. اصلاً این نگاه غلط است که اوّل درس، مدرک، شغل، درآمد، مسکن آنگاه ازدواج.دستور اسلام چیست؟تحصیل تا آن جایی که کشش دارد بعد در سنّ ازدواج، ازدواج کند و پیش بردن همراه تحصیل و شغل و مسکن با ازدواج. این فرمول اسلام است و این شدنی است آنهایی که اهلش بودند میدانند این واقعاً شدنی است.
سؤال 22- ریسک بالای حاملگی بعد از سی و پنج سال، ضعف و ناتوانی زن برای زایمانهای مکرّر و شیردهی فرزند، مواردی مثل بیماریهای زنان، که از عوارض حاملگیهای زیاد شمرده میشود چگونه قابل حل است؟
پاسخ: مگر ما گفتیم هر خانمی مثلاً بیست تا بچّه بیاورد؟ آن چیزی که الان فاجعه شده این است که الان نرخ باروری در کشور امام زمان به یک و دو دهم رسیده و این یعنی نابودی نسل بیست سال آینده، ما می گوییم این ضریبش به سه یا چهار برسد. آیا این هم مشکلساز است؟ طبق استانداردهای بهداشت جهانی هم 4یا5 فرزند پذیرفته است.به علاوه، جوابهای بسیار علمی را خانم دکترها دادند، فصلنامهی شمارهی 8 مؤسّسه مطالعات راهبردی علوم و معارف اسلام(ویژه نامه جمعیّت) را مراجعه کنید. در فرض فراگیری مهارت حاملگیهای بهداشتی، هیچکدام از این عوارض اتّفاق نمیافتد و افرادی که مراعات میکردند، افرادی که دستورات دین به اضافه دستورات علم و بهداشت را درست انجام میدادند، به هیچ عارضه ای مبتلا نمیشوند. به عبارت دیگر وقتی گفته میشود که اسلام خواهان کثرت جمعیّت است معنایش این نیست که زن بیچاره له بشود نابود بشود از بین برود، آرامشش، سلامتش، بهداشت و جوانیش نابود بشود.چه کسی چنین حرفی را گفتهاست، چه کسی چنین ظلمی را تجویز کردهاست؟
افراط و تفریط بد است. ما از یک نگاه عقلانی منطقی علمی معتدل دفاع میکنیم و آن این است که الان نرخ باروری یک و دو دهم است، فاجعه است،شعاری که ما تولید کردیم، این است بجای دو تا بچّه کافی است، باید بگوییم "چهار تا بچّه لازم است" تا ما از این پیچ خطرناک عبور کنیم از این فاجعه رد بشویم، نرخ باروری یک و دو دهم بشود نرخ چهار و پنج،
سؤال 23- تا زمانی که سیاستهای دولت و سیستمهای اجتماعی تغییر نکند، افزایش جمعیّت ایجاد معضل است و مردم هیچ انگیزهای برای آن ندارند.
پاسخ: قاعدتاً پاسخ سوال داده شده است، این توقّف دادن، اینهمانی کردنی که در این سؤال از آن یاد شده، این «اگر ... آن گاه» شانه را از زیر بار رسالت الهی و لبّیک به فراخوان رهبری خالی کردن است. مثل این که بگوییم تا نظام طاغوتی شاهنشاهی از کشور جمهوری اسلامی زدوده نشود، حکومت اسلامی در اینجا اجرا نخواهد شد. به نظر شما این منطق درست است؟ خوب عزیز من ما میفهمیم این را، که تا این نباشد آن نمیشود، سخن در این است که این را باید عوض کنیم و این یک تکلیف است. وقتی خداوند از ما پیمان گرفته در مقابل پرخوریها و ظلم ظالم و سرمایهدارها سکوت نکنیم، میتوانیم برگردیم بگوییم که تا سرمایهدارها هستند محرومین همین تکلیف را دارند؟ این شانه از زیر بار خالی کردن است. روی میزان معرفت دینی حرف زدنش این است که بگوییم. «باید سیاستهای دولت و سیستمهای اجتماعی و برنامهریزی حکومت اسلامی به نفع توسعهی جمعیّت تغییر کند تا افزایش جمعیّت معضل نباشد و این با مطالبهی ملّی و فشار اجتماعی اتّفاق میافتد. خدا رحمت کند رهبر فقید انقلاب را، میفرمودند در بعضی چیزها شریعت دهل زده. یعنی برایش خیلی اهمّیت دارد. ما باید در سطح فضای فرهنگی اجتماعی شلوغ بکنیم. شلوغ عقلانی و منطقی و دولت و مجلس را همه را تحت فشار بگذاریم و این درست کاری است که آقا کردند. بینظیر آقا این رل را بازی کردند. اوّل گفتند، دوباره گفتند، بار سوم و چهارم و بیستم و... به مجلسیها گفتند، به دولتیها گفتند، به مجمع تشخیص گفتند، سمینارها را تشویق کردند، به سمینارها پیام دادند، پذیرفتند، موج درست کردند در خراسان شمالی گفتند، بعد توبه کردند استغفار کردند تا فضا یک خرده باز شد. ببینید این را ما از رهبری یاد بگیریم، ما اگر بگوییم تا دولت درست نشود نمیشود، این که هنر نیست بله تا دولت آدم نشود مملکت آدم نمیشود. امّا به صرف همین، کار تمام نمی شود. وظیفهی ما است که برویم آن کار را درست بکنیم تا این نتیجهاش هم درست بشود. بنابراین شانه از زیر بار تکلیف نمیتوانیم خالی کنیم. اینجا است که من به واجب مقدمی و واجب غیری اشاره میکنم. وقتی نماز واجب شد، گرفتن وضو واجب میشود. وقتی حفظ استقلال کشور واجب است، وقتی قرآن فرموده که (لن یجعل اللـه للکافرین علی المسلمین سبیلا) جامعهی اسلامی تکلیف پیدا میکند برای حفظ حرمت و عزّت جامعهی اسلامی. بعد وقتی دیدیم که روند کنترل جمعیّت و شیب نزولی ویرانگرش به جایی می رسد که مردمی را که اصلاّ زندگیشان با بچّههایشان تعریف میشود،تبدیل می شود به خانواده های بی فرزند و تک فرزند و ما به این فاجعه مبتلا می شویم. این آقای مرندی روستا به روستا، خیمه میزدند، نیروهای وزارت بهداشت از اینجا معلوم میشود که اگر حاکمیّت چیزی را بخواهد میتواند محقّق کند ولو اینکه به عشق ذاتی مادر هم وابسته باشد. مادر عشقش این است که بچّه بیاورد، شیر بدهد، بچّهاش را بزرگ کند، این کار را خواستند، کردند و شد. حالا ما به عکسش را باید انجام دهیم و البته با سختی بسیار مسأله را جبران کنیم. الان حفظ عزّت کشور اسلام، نگاه به بیست سال، پنجاه سال آینده و اضمحلال نسلی ما و عزّت ما و همه چیزما، تکلیف تکثیر نسل را به دوش ما میگذارد، مقدّماتش هم یکی پس از دیگری وجوب روی آن سرایت میکند و بحث، بحث تکلیف شرعی است. بنابراین نمیشود از زیر تکلیف شانه خالی کرد که گفته شود دولت فلان و فلان است و ما انگیزه نداریم.
سؤال 24- زن و شوهری که خودشان با هم مشکل دارند و ناسازگار هستند، اگر فرزند هم بیاورند، خوب تربیت نمیشود.
پاسخ: خوب پاسخ این هم مانند سوال قبل است.خانم محترمی که با همسرت اختلاف داری، وظیفهی واجبت این است که ناسازگاری با شوهرت را کنار بگذاری و بچّههایت را خوب تربیت کنی. ناسازگاری پدر و مادر باید حل بشود، این یک وظیفه، برنامه هم باید داشته باشد، باید ما هم تولید برنامهی مشاورهای تدریسی آموزشی و مهارتی بکنیم، این یک تکلیف، تکلیف دوّم، افزایش جمعیّت. این یک وظیفه است آن هم یک وظیفه است. نمیشود گفت چون آن هست پس این تکلیف روی زمین بماند. این نگاه، نگه علمی و فقهی و مستند نیست.
سؤال 25- یک فرزند که خوب تربیت شود بهتر از چند فرزندی است که پدرو مادر نتوانند به او برسند. فرزندان که کم باشند، پدر و مادر وقت و حوصلهی بیشتری صرف آنها میکنند.
پاسخ: این سوال واقعاً ساده لوحانه است.( عذرخواهم این تعبیر را به کار میبرم) اصلاّ آنهایی که تجربهی بچّهداری دارند میدانند که بچّهها وقتی زیاد میشوند خوب میشود تربیتشان کرد. بچّهای که یکی باشد، دهها انحراف تربیتی در روحش شکل پیدا میکند. این همبازی ندارد، نق میزند، مشکل دارد، بیشتر اتّفاقاً وقت میگیرد. این بحث های شیرین آقای وافی( که خودش هم ماشاءاللـه سرآمد خانوادههای پرجمعیّت است) را گوش کنید میگوید ما در زندگی اصلاً احساس نمیکنیم که باید تربیت کنیم، حالا با تعبیری که دارند، میگویند خود بچّهها بار خودشان را برمیدارند. واقعاً این تفکّر اشتباه است که بگوییم فرزند کمتر،بهتر تربیت می شود. از این گذشته، چالش تربیت را در فصلنامة جدید ما بررسی کرده اند(فصلنامة مؤسّسه مطالعات راهبردی علوم و معارف اسلام شماره 10 ویژه نامه جمعیّت). یکی از شبهات این است که چطور در فرض تکثُّر جمعیّت باید پدر و مادر به تربیت بهینهی فرزند بپردازند، این یک مهارت است. پس چند تا پاسخ جانانه داریم؛یکی این که در فرض نبود جمعیّت معتنابه در خانه، اصلا سیستم تربیت فشل است. بچّه خودش را باید با گربه و با عروسک و چیزهای دیگر سرگرم کند تا بتواند رشد بکند و این ویران میکند آن حالات معنوی و روحی و فطری بچّه را. پاسخ دوّم این است که کثرت جمعیّت معد است برای تربیت بهینه. پاسخ سوّم این است که این هم مهارت میخواهد، این هم از مقدّمات واجب است که باید محقّق شود. «ما به تربیت نمیرسیم» شانه از زیر تکلیف خارج کردن است. وقتی واجب شد، وقت گذاشتن و یاد گرفتن کیفیت تربیت هم میشود واجب، و اساساً رسیدن به حدّ نصاب مهارت تربیت بچّه برای پدر و مادر جزء واجبات است،چون بچّه امانت خداوند است دست پدر و مادر. پدر و مادری که امانتدار هستند، باید شیوهی امانتداری را یاد بگیرند، حالا وقتی شیوه را یاد گرفتند چه یکی چه دو تا چه پنج تا؛ چه فرقی میکند، بالاخره از اصل انعقاد نطفه هست تا دوران بارداری است تا شیرخوارگی است تا دروان صباوت و نوجوانی هست، اصول تعلیم و تربیت هم یکی است دیگر، فقط یک ظرافتهایی پیدا میشود بین رقابتهای بچّهها و شلوغیهایشان و دعواهایشان که باید راه برخورد با آنها را فرا گرفت.
سؤال 26- در جامعهی فعلی که اکثر خانوادهها، غیر مقیّد و غیر متعهّد هستند، هر چه کمتر بچّه بیاورند بهتر است.
پاسخ: چه کسی میگوید اکثر جامعه غیر مقیّد و غیرمتدیّن هستند؟ کی چنین آماری به ما داد؟ اتّفاقاً اکثر خانوادهها مقیّد و متدیّن هستند، چون اکثر خانوادهها مربوط به شهرهای کوچک هستند. ما رفتیم یک مأموریتی در خراسان جنوبی داشتیم، بیست و سه تا شهر را رفتیم، هفت هشت تا از این شهرها نوشته بودند شهر حجاب، به این معنا که در این شهر، یک دانه مانتویی پیدا نمیشد. شما باور میکنید؟ بنده در گزارشم برای دفتر حضرت آقا اینها را نوشتم و خیلی هم خودم خوشحال شدم. شهر پنجاه هزارنفری، شصت هزار نفری، صد هزار نفری، در این شهر یک نفر مانتویی پیدا نمیشود. چه کسی گفته اکثر خانوادهها غیر متدیّن هستند؟ این حرف اساساً خلاف آمار است.
پس نمیشود گفت اکثراً غیر مقیّد هستند.ببینید،این گزاره،گزارهی صادقی نیست. در استانداری مشهد مقدّس؛ خدمت معاون اجتماعی وزیر کشور بودیم. یکی از آمارهایی که ایشان در مورد حجاب داد گفت براساس تحقیقاتی که ما کردیم، پنج درصد جامعه نسبت به حجاب معاند هستند. در کشور هفتاد میلیونی بین بیست تا بیست و پنج درصد عدم تقیّد است یعنی از لحاظ باور دینی و قلبی حجاب و عفّت را قبول دارند و معاند نیستند،حجاب برایشان یک امر معمولی است، بقیه شان، آمار ایشان این بود که شصت و پنج درصد زنان ایران مقیّد به حجاب هستند یعنی حجاب کامل و برتر دارند، آنهایی هم که مقیّد نیستند، بیست تا بیست و پنج درصد هستند،فقط پنج درصد معاند هستند یعنی با حجاب میجنگند. بنابراین چه کسی گفته است که اکثر خانوادههای ما غیرمتدیّن هستند؟ این آمار، آمار درستی نیست واقعاً. ولی با این بهانهها نمیشود از زیر تکلیف شانه خالی کرد، ما دنبال جمعیّت خلاّق و فعّال هستیم، فعلاً خطاب ما و اولویّت ما برای خانوادههایی است که خانواده متدیّن هستند، تا بچّههایشان بیحجاب نشوند. والاّ خانوادههایی که مادر بیحجاب است یا بدحجاب است که الان تأثیرپذیری آن کمتر است. ما میگوییم اولویّتمان را بگذاریم روی خانوادههایی که مقیّد هستند تا بچّههایشان، دخترهایشان هم مقیّد بشوند و اینها بتوانند سرمایهی اجتماعی عظیمتری به جامعه تزریق کنند تا جامعهی متدیّنین در انزوا قرار نگیرد از حیث وزن اجتماعی و لذا الان واقعاّ ما باید بین متدیّنین به این بحث جمعیّت دامن بزنیم، تا صبغهی جامعهی متدیّنین ما افزایش پیدا کند. اینها وقتی در جامعه افزایش داشتند، آن بیبند و بارها منزوی خواهند شد.
سؤال 27- بازگشت روند مهاجرت از شهر به روستا یا آمایش مناسب جمعیّت و توزیع آن به طور صحیح چگونه ممکن است؟
پاسخ: این یک برنامهی مدیریّت در سطح دولت و مجلس است. مسلماّ یکی از مسائلی که در بحث کنترل جمعیّت نقش دارد، مسألهی توزیع امکانات به نفع روستاها و به ضرر شهرها است. اگر امکانات را در روستاها و زندگی شهری ما ضابطهمند کنیم از یک طرف، و مهاجرت را برایش قانونهای سخت وضع کنیم از طرف دیگر، این مشکل حل میشود. باز بنده تجربهای را برایتان بگویم، یک سفر تبلیغی به چین داشتم؛ خوب میدانید چین چه جمعیّتی دارد، پکن را هم میشناسید که پایتخت چین است و چه وضعی از نظر جمعیّت دارد، این مائولیتهای خدا نشناس با وضع یک قانون مدبّرانه مشکل جمعیّت پایتختشان را حل کردند، قانون گذاشتند که اگر یک نفر از هر نقطهای از این کشور پهناور چین بخواهد به پکن بیاید، در پکن فقط باید بمیرد. یعنی در پکن نه میتواند بچّهاش را مدرسه بگذارد، نه میتواند خانه اجاره کند، نه میتواند به بانک مراجعه کند، نه میتواند شغل پیدا کند، راهش را بستهاند. ولذا جمعیّت پکن ثابت است. مشکل را حل کردند با یک قانون. آنها هم در قانونشان با کسی تعارف ندارند. وزیرشان هم اختلاس کند، آنی اعدامش می کنند.
خوب چطور جمهوری اسلامی نمیتواند مهاجرت به تهران را کنترل کند، تهران را کرده یک مزبلهی پر از هوای آلوده و ترافیک و گرانی و فساد و فحشا و حاشیهی شهر و اینها ضعف مدیریّت است.بنابراین روند مهاجرت از شهر به روستا باید متوقف شود، قانون میخواهد، تدبیر و برنامه میخواهد. اگر به جای بودجهای که میلیاردها برای تهران و شمال تهران میگذارند، در شهرهای کوچک و روستاها مصرف شود،مشکل تا حدود زیادی حل می شود.حوزهها باید تکان بخورند. حوزهها باید وظایف مردم را به آنها بفهمانند. مردم مطالبه کنند و مسئولین تدبیر کنند تا این روند اصلاح شود.
سؤال 28- یک روز سفارش به کمفرزندی کردید، امروز توصیه به فرزندآوری میکنید، چه بعدی دارد که پسفردا دوباره بیایید به عکس بگویید مگر مردم موش آزمایشگاهی هستند؟
پاسخ: ما هر موقع از ولیفقیه فاصله گرفتیم، ضربه خوردیم. جواب این سؤال این است که ما باید تابع ولیفقیه باشیم. در کتاب رساله نکاحیّه:کاهش جمعیّت ضربه ای سهمگین بر پیکر مسلمین،تألیف حضرت علّامه آیة اللـه حاج سیّدمحمّدحسین حسینی طهرانی قدس اللـه نفسه الزّکیّه اثبات میکنند که حضرت آقا(مقام معظّم رهبری حفظه اللـه) در زمان آقای هاشمی با سیاستهای ایشان مخالف بودند، ولی حرفشان روی زمین ماند. بعد برداشتند آمار را طوری درست کردند و یک کلیپهایی ساختند و ذهنها را فریب دادند و این جریان فاجعه بار را مدیریّت کردند. بنابراین این که میگویند یک زمان آنطوری گفتید یک زمان اینطوری میگویید این مغالطه است. نظر اوّلی و اصیل اسلام راهبرد کثرت جمعیّت فعّال و خلاّق است، والسّلام نامه تمام. اصل اوّلی اسلام. سمیناری که در محضر حضرت آقای مصباح بودیم، یک ساعت سخنرانی کردند این را اثبات علمی کردند. در بحثهایی هم که در همایشات دیگر بود، مخصوصاً این مسئله مطرح شده است. اصول تفکّر اسلامی منتهی میشود به این راهبرد که اصل اوّلیة اسلام، کثرت نسل موحّد روی زمین است.در پیام آیه اللـه سبحانی ، استدلالهای فقاهتی کردند برای اینکه اصل اوّلیة اسلام ، کثرت جمعیّت است. آن زمانی که اینها شلوغ کردند سر قصّه، علتش(درنگاه بدبینانه) نفوذ صهیونیست در دستگاه حاکمیتی بهداشتی ما بود، و (بادید خوشبینانه) غفلت و فریبی بود که مسئولین خوردند، بعد هم رهبری آمدند گفتند ما استغفار میکنیم برای آن. اگر هم در یک مقطعی درست بود(اگر درست بود) که از رشد 8 درصد باید بیاید تا 4 درصد متوقف بشود، یادمان رفت، آن را بعد از رسیدن به هدف متوقف کنیم مثل این میماند که شیری را آدم باز کند برای اینکه یک جا را آب بدهد، بعد هم یادش برود ببندد. اینقدر آب بیاید تا ساختمان را ویران کند. پس موش آزمایشگاهی معنا ندارد. رهبر فقید انقلاب که خود منشأ مشروعیت نظام هستند، فرموده بودند آن زمان(بدون پیشرفت های فعلی) که این مملکت برای دویست میلیون نفرگشایش دارد. ایشان که موافق کثرت جمعیّت بودند. و ما الان شجاعانه اعتراف میکنیم نظام مدیریّتی آن وقت کشور فریب خورد و بنده در سخنرانیهایم گفتم که باید این عنوان مدّعی العموم اینها را محاکمهشان کنند(منتها میگویند حالا این بحثهاخیلی جا ندارد). ولی من معتقدم اگر یک بار این فریبها محاکمه بشود، بعد تکرار نمیشود. به چه مجوّزی شما اینطوری به جان مردم افتادید و صدها هزار جوان و زن و مرد را عقیم کردید و بعد آفتهای روحی، آفتهای عاطفی، آفتهای بهداشتی، آفتهای سلامت نفسی برای مردم به وجود آوردید. به چه مجوّزی این کار را کردید با این شیب؟ خوب اینها را باید کنترل کرد. چه کسی گفته موش آزمایشگاهی، این چه تعبیری است. ما به عنوان یک طلبه بر اساس منطق فقاهت حوزوی اثبات میکنیم اصل اوّلی اسلام تشویق به تکثیر نسل پاک در روی زمین است، ممکن است در شرایطی حاکمیّت اسلام در یک مقطع محدودی تصمیمهای مقطعی بگیرد. و لکن اصل اوّلی همین است، هیچ تردیدی هم در این نیست، فقهایی هم که فتوا داده بودند، بعد آمدند فتواهای غلاظ و شداد دادند چون متوجّه آن خطای راهبردی خودشان شدند. و اینجا واقعاً باید سلام و درود فرستاد بر آن نگاههای صائبی که «المؤمن ینظر بنور اللـه» آنهایی که پردهها از جلوچشمشان کنار رفته و فریبها را دیدند، آینده را دیدند،توطئهها را دیدند، چطور آنها آن زمان خروشیدند و فریاد زدند و استدلال کردند و سینه چاک کردند که آقا این مسیری که میروید انحرافی است.
سؤال 29 - با این مشکلات اقتصادی مگه میشه صاحب چند فرزند شد؟
پاسخ: کشور نروژ از رفاه بالایی برخوردار است ، امّا با نرخ رشد 62/0 % جمعیّت مواجه است. حتّی سیاست های تشویقی هم در این کشورها دیگر جواب نمی دهد.
آمار ازدواج در شمال تهران کمتر از شهر ری است. آمار طلاق در شمال تهران %60 شهر ری %18
آمار : نرخ زاد و ولد در مناطق جنوبی تهران بیش تر و در مناطق میانی کمتر و در مناطق شمالی که در رفاه بیشتری هستند به حدّاقل می رسد.
سؤال 30 - فرزندان کمتر زندگی بهتر یا بر عکس؟!
پاسخ: بله برعکس. اثبات شده است فرزندان بدون برادر و خواهر در آینده فاقد عمو ، دایی ، عمّه و خاله خواهند بود و با مشکلات بیشتری روبرو خواهند شد و به لحاظ روحی و عاطفی آسیب های زیادی می بینند.
سؤال 31 - آیا فرزندان کمتر ، فرزندان صالح تری هستند؟
پاسخ: "القائات دشمن : یک فرزند رشد یافته و متکامل بهتر از چند فرزند ناصالح است"
چه چیزی اثبات می کند که خانواده های پر جمعیّت دارای فرزندان ناصالحی اند ؟ خودتان بگوئید.
سؤال 32 - آسیب های تک فرزندی چیست؟
پاسخ: 1- اضطراب زیاد والدین نسبت به سلامت و حفظ تنها فرزندشان
2- سخت گیری ها و کنترل بیش از حد
3- محبّت ها و حمایت های افراطی والدین
4- عدم رقابت کمتری با هم سنّ و سالان خود
5- فرزندسالاری افراطی و غیر صحیح در این خانواده ها
نتیجه : دچار مشکلات روحی شدن ، انزوا و افسردگی ، دچار ضعف در برقراری ارتباط مناسب با هم سالان خود شدن.