نوشته زیر برگرفته از کتاب «نسیم مهر» (متن پیاده شده برنامه پرسش و پاسخ رادیویی استاد حسین دهنوی) می باشد.
جواب:
کنجکاوی کودک در این سن طبیعی است. او دیگر در سنی نیست که مانند عروسک در دست شما باشد. او در این سن، شوق کشف کردن دارد و همین شوق ممکن است خطرهایی را برایش پدید آورد؛ بنابراین، باید مراقب خطرها (اشیایی که به راحتی واژگون میشوند، پلهها، پنجرههای بدون حفاظ)، ظرفهای غذای داغ در روی اجاق، اشیای کوچک مانند دگمه، مهره، سکه، فندق، بادام و...، داروها، اجسام تیز، پریزهای برق، درهای خروجی، ابزار برقی، استخر، شیشههای شکسته، مواد سمی و...) باشید.
مراقبت شما از کودک نباید با هراس در چهره همراه باشد. مراقبت شدید همراه با ترس و دلهره، از او، کودکی ترسو و وابسته خواهد ساخت.
اجازه دهید به وسایلی که خطرناک نیستند و به او صدمه نمیزنند، دست بزند تا کنجکاویاش ارضا شود.
هنگامی که فرزند شما میخواهد کار خطرناکی (کشیدن سیم برق، دست زدن به ظرف داغ، هل دادن میز و...) را انجام دهد، گفتن نه یا نکن با لحنی خصمانه فایده ندارد. در این موقعیت، به سمت او بروید؛ کودک را به قسمت دیگری از اتاق ببرید و قاطعانه بگویید نکن تا بفهمد معنای حرف شما چیست و بیدرنگ اسباب بازی مورد علاقهاش یا وسیلهای را که برایش جالب است و خطری هم ندارد، در اختیارش قرار دهید و بدین وسیله حواسش را پرت کنید. کودک در این سن بسیار زود حواسش پرت میشود و این، کمک بزرگی به مادر است.
اگر به کار خطرناکی چون فرو کردن میخ در پریز برق و امثال آن دست زد، ضربهای آرام به پشت دستش، از نهی کلامی مؤثرتر است و پیام روشنتری به او میدهد.
در صورت اصرار بر کار خطرناک، بهترین تنبیه او، محرومیت موقت است. او را یک یا دو دقیقه روی صندلی بنشانید و کنارش بایستید و پس از اتمام محرومیت رهایش سازید.
جواب:
پرسشهای کودکان دربارهی خدا را جدی بگیرید و بدانها پاسخ دهید. پاسخهایی از قبیل این که «بعد میفهمی» یا «بزرگ میشوی و خواهی فهمید»، درست نیست؛ زیرا ممکن است از ناآگاهان یا غرضورزان بپرسد و دچار سردرگمی یا انحراف شود.
هیچگاه به پرسشهای کودکان دربارهی خدا، بیدرنگ و بدون تأمل پاسخ ندهید. پاسخ به این گونه پرسشها باید در زمان و مکان مناسبی باشد. هنگام آشپزی، زمان آماده شدن برای خروج از منزل، هنگام مرتب کردن اتاقها و...، زمانهای مناسبی نیستند و اگر کودک شما در این گونه موقعیتها پرسید، پاسخ آن را به زمان مناسبی واگذارید.
پاسخهای شما باید با سن کودک متناسب باشد. استفاده از استدلالهای ساده برای اقناع کودک خوب است؛ اما استدلالهای فلسفی سنگین فایدهای ندارد.
مهمترین و شایعترین پرسشهای کودکان دربارهی خدا عبارتند از:
1. خدا کیست و چیست؟
برای پاسخ به این سؤال، باید از اوصاف خداوند و مقایسهی او با دیگران استفاده کرد: خدا کسی است که مهربانیاش از پدر و مادر هم بیشتر است. او کسی است که از پدر و مادر هم بیشتر از تو مراقبت میکند. خدا از قویترین کسی که میشناسی هم قویتر است.
2. خدا کجا است؟
خدا همه جا هست.
3. چه طور و چگونه خدا همه جا هست؟
خدا مثل ما انسانها نیست که فقط در یک جا هستیم. او قدرتی دارد که میتواند همه جا باشد؛ مثل سخنران تلویزیون که در همهی خانهها او را میبینند.
4. اگر خدا همه جا هست، چرا او را نمیبینیم؟
خیلی چیزها مانند هوا، گرما و برق را نمیبینیم؛ اما وجود دارند. فرزندی، همین نکته را از پدر خود میپرسد. پدر لیوانی آب و دو حبه قند میآورد و مقابل دیدگان فرزند، آن دو حبه قند را داخل آب در لیوان قرار میدهد و آنها را در آب حل میکند؛ آن گاه میپرسد: آیا حبههای قند داخل لیوان هستند یا از آن خارج شدهاند؟ فرزند پاسخ میدهد: داخل لیوان هستند. پدر: آیا تو آنها را میبینی؟ فرزند: خیر. پدر: آنها داخل لیوان هستند؛ اما با چشم دیده نمیشوند؛ خدا هم این گونه است.
5. خدا چقدر بزرگ است؟
نمیدانم چقدر بزرگ است؛ اما میدانم که هیچ چیز در دنیا بزرگتر از خدا نیست. خدا از بزرگترین کسی که تو میشناسی، بزرگتر است.
6. لباسهای خدا چه اندازه است؟
خدا مثل ما آدمها نیست که لباس بخواهد.
7. اگر خدا بالا هست، چرا پاهای او را نمیبینیم؟
خدا مثل ما آدمها نیست که پا داشته باشد. گذشته از این، ما خدا را با چشم نمیبینیم.
8. اگر خدا همه جا هست، چرا به آسمان نگاه میکنیم؟
برکتهای خدا مثل باران، از آسمان فرود میآید. ما آدمها، جاهای بلند را بهتر میدانیم؛ به همین دلیل، نفر اول مسابقه، بر روی سکوی بالاتر میایستد.
9. خدا که بزرگ است، چگونه در قلب ما جا میگیرد؟
همان طور که پدر و مادرت در قلب تو هستند.
10. آیا خدا در جاهای بد مانند توالت هم هست؟
بله، خدا همه جا هست. توالت از نظر ما آدمها بد است؛ ولی از نظر خدا بد نیست؛ چون او همه چیز را آفریده است؛ مانند مامان که وقتی برادر کوچولویت را تمیز میکند، بدش نمیآید.
11. خدا را چه کسی آفریده است؟
خدا همیشه بوده، و ما به این مطلب ایمان داریم و در پی دلیل آن نمیرویم؛ مانند این که تو ایمان داری هیچگاه از روی زمین بلند نمیشوی؛ ولی دلیل آن را هم نمیدانی.
جواب:
3 تا 6 سالگی، سن کنجکاوی کودک است. او میخواهد از همه چیز سر در بیاورد؛ پس این زمان، بهترین موقعیت برای آموزش مطالب و افزایش معلومات او است.
هیچگاه پرسش کودک را به تمسخر نگیرید. از پرسشهای فراوان او کلافه نشوید و ابراز خستگی و ناراحتی نکنید. اگر کاری دارید، با مهربانی به او بگویید که زمان دیگری به او پاسخ خواهید داد. پاسخهایی از قبیل «بعد میفهمی» یا «بزرگ میشی میفهمی» درست نیست؛ زیرا کنجکاوی کودک ارضا نمیشود و سراغ دیگری میرود، و ممکن است دیگران، پاسخ مناسب یا درستی به او ندهند و در آینده، مشکلاتی را برایش پدید آورد.
اغلب کودکان، با پاسخهایی ساده قانع میشوند. او میپرسد: گاو چرا پا دارد؟ پاسخ میدهید: برای این که روی پاهایش بایستد و بدنش به زمین نخورد. اگر از این پاسخ شما قانع نشد، از خودش بپرسید: تو چی گمان میکنی؟ پاسخ میدهد: برای راه رفتن. بگویید: آفرین، و از همین موقعیت برای آموزش مطلب اضافی بهره ببرید. از او بپرسید: گاو به چی علاقه دارد؟ پاسخ میدهد: به علف ـ پاهای گاو به او چه کمکی میکند؟ ـ با پاهایش به سمت علف میرود.
در برابر پرسشهایی که پاسخ آن را نمیدانید، دست او را بگیرید و به سمت قفسهی کتابخانهی منزل بروید و برای یافتن پاسخ، از کتابها استفاده کنید. برای این مقصود، دائرة المعارف کودکان و نوجوانان (دو جلد)، تدوین استاد قاسم قالیباف و حجتالاسلام و المسلمین جواد محدثی (شاعر و نویسندهی معاصر) از انتشارات پیام آزادی مفید است. این دائرة المعارف، مشتمل بر 1500 عنوان اصلی، 350000 کلمه، و 4000 تصویر است.
اگر میخواهید از اینترنت استفاده کنید، وارد سایت کودکان (KOODAKAN.ORG) شوید. بانک اطلاعاتی این سایت جالب است.
این سایت، سایتهای دیگر مربوط به کودکان (دوستانه، کانون پرورش، سروش کودکان، فرزند، دوچرخه و...) را به شما معرفی میکند.
_________________________
منبع:
نسیم مهر جلد 1، پرسش و پاسخ تربیت کودک و نوجوان؛ حسین دهنوی