«مسلمین یک میلیارد تقریبا جمعیتند. الان یک میلیارد جمعیت دنیا را تشکیل می دهند. با دارا بودن همه چیز؛ ممالک غنی وسیع و مملکت ایران ۳۵ میلیون حالا میگویند جمعیت دارد. وسعتش آنقدر است که برای صد و پنجاه میلیون تا دویست میلیون جمعیت کافی است. یعنی اگر دویست میلیون جمعیت داشته باشد، در ایران به رفاه زندگی می کنند. و همین طور ممالک دیگر وسیعند. عراق وسیع است و جمعیت کمی دارد. چه وقت می خواهند این حکومت ها بیدار بشوند و دست از اغراضشان بردارند؟ وچه وقت می خواهند مسلمین توجه بکنند به اینکه مصالحشان چه است و دردشان چه است ؟ و چه وقت باید دوا کنند این درد را؟»(صحیفه امام، ج۷، ص۳۹۳)
امام خمینی(ره) در پاسخ به کسانی که نظر ایشان را درباره جلوگیری از رشد زاد و ولد خواسته بودند، یادآور شدند:
«راجع به موالید، تابع آن است که حکومت چه تصمیمی بگیرد.»
«نوع و هدف های برنامه، برحسب ضرورت ها و شرایط موضوعی هر جامعه، تعیین می گردد و از آن جا که ماهیت مشکلات و مسائل، از جایی تا جایی و از زمانی تا زمانی دیگر فرق می کند، سیاست های اقتصادی هم با یکدیگر متفاوت می باشد.
فلذا در ممالک پر جمعیت، اقدامات ویژه ای متناسب با شرایط اجتماعی لازم است که در ممالک کم جمعیت تجویز نمی شود. وقتی بخواهیم عقیده اسلام را درباره نظریه افزایش جمعیت(رابرت مالتوس) بدانیم، ممکن است با در نظر گرفتن نحوه اندیشه ای که اسلام در سیاست عمومی خود، درباره تحدید توالد و تناسل دارد، بر آن آگاه شویم.»
«نسبتی را که مالتوس برای افزایش جمعیت جهان بیان داشته، تاکنون حتی در یک نقطه جهان و در یک زمان معین، مصداق پیدا نکرده است. آماری که از تعداد نفوس جهان در آغاز قرن نوزدهم و آغاز قرن بیستم به دست آمده و همین طور نمودارهای منتشر شده درباره افزایش مواد غذایی، پایه های پیش بینی مالتوس را متزلزل کرده است.
به طور کلی می توان گفت رابطه ثابت و محکمی بین افزایش جمعیت جهان و زیادتی مواد غذایی وجود دارد و هرچه جمعیت زیاد شود به تدریج کشت زیاد می گردد، زمین های بایر دایر می گردد، زمین های غیر قابل کشت با طرق علمی کاشته می شود، از زمین های موجود با وسایل جدید بهره برداری بیشتری می شود و بالاخره، برای تهیه مواد غذایی از غیر زمین، مثل آب دریا و هوا، علم به انسان کمک می کند و با کمال وضوح، می توان دریافت که کمبود مواد غذایی، خود به خود، سبب کمبود افراد بشر و کمی توالد و تناسل و در نتیجه، حفظ تعادل خواهد گردید.»
استاد شهید مطهری
«یکی از موضوعاتی که در اروپا سر و صدا راه انداخته و به همین جهت گفته اند دین به طور مطلق پایبند زندگی است و با مقتضیات و شرایط زمان تطبیق نمی کند، مسأله ازدیاد نفوس است. این مسأله، یکی دو قرن است که برای بشر مطرح است.
ازدیاد نفوس از یک حد معینی را برای بشریت خطر می شمارند، لهذا پیشنهاد می کنند که جلوی موالید گرفته شود، این یک مسئله جدیدی است. این مسئله فقط در عصر ما مطرح است و در گذشته مطرح نبود؛ چون اولاً در سابق به آن پی نبرده بودند، ثانیاً در سابق ازدیاد موالید خطری نداشت، مرگ و میر طبیعی خود به خود جمعیت را کم می کرد، ولی حالا این طور نیست.
جراید و مجلات، خیلی علیه ازدیاد نفوس تبلیغ می کنند، ولی این را توجه داشته باشید که مسئله ازدیاد نفوس که اسمش را می گذارند بمب جمعیت و آن قدر هم گفته اند که یک حس تنفر از بچه در این مردم ایجاد کرده اند، در کشور ما صادق نیست.
اسلام هرگز جلوی راه بشر چیزی را نمی گذارد که با مقتضیات ضروری زمان بجنگد. یعنی کشورهای اسلامی هنوز به حد نصاب جمعیت نرسیده اند، این یک نیرنگ استعماری است که غربیان به کار می برند. درباره ایران این طور می گویند که استعداد ۶۰ میلیون جمعیت را دارد که نان بدهد، در صورتی که اکنون حداکثر ۲۵ میلیون نفر است. اسلام هرگز جلوی راه بشر یک چیزی نگذاشته است که با مقتضیات ضروری که در زمان پیش می آید بجنگد، یعنی با ضرورت های اجتماعی و اقتصادی بشر بجنگد.»
«اگر واقعاً مطالعات کارشناسان اجتماعی با ایمان با بصیرت واقع بین همه سو نگر و محاسب، به این نتیجه رسید که اگر در جامعه اسلامی تیراژ فرزندان از عدد معینی بالاتر رود جان این جامعه و هستی این جامعه و سلامت این جامعه در معرض خطر است، به راحتی می توان فتوا داد که بر این امت واجب است که میزان فرزندان را در حد معیّن نگه دارد، چون ما با نصوص اسلامی فراوان دریافته ایم که جان جامعه از جان فرد محترم تر است.»
«چقدر در اشتباهند کسانی که تحت تأثیر تبلیغات استعمارگران و یا از ترس فقر، خود را عقیم می سازند و یا نسل خود را تهدید می کنند. البته، کسانی که به علل شخصی یا ناتوانی های جسمی و یا بیماری، از وسایل جلوگیری از آبستنی استفاده می کنند و یا آبستنی خود را به عقب می اندازند، این عمل آنان، با شرایطی از نظر امام خمینی جایز است.»
«امروز، مسئله کنترل جمعیت و شعار «جمعیت کمتر، زندگی بهتر»، به قدری جدی گرفته شده و هیاهو و تبلیغات بر سر عواقب و خطراتی که برای آن شمرده می شود به قدری فراگیر گشته که کمتر کسی مجال تفکر، تحلیل و یا احیاناً تشکیک در این مسئله را می یابد.
متأسفانه این جوزدگی، چنان حاکم گشته که حتی از سوی کسانی که انسان کوچک ترین شکی در خلوص نیت و دلسوزی شان برای جامعه و اسلام ندارد، عکس العمل های انفعالی و جانبداری مشاهده می شود تا حدی که گاه انسان متحیر می ماند که چگونه عقل سلیم و ذهن حکیم تحت تأثیر تبلیغات فریبنده ای قرار گیرد که با اندکی توجه و دقت، نادرست بودنشان قابل تشخیص است.