بی شک خانواده اصیل ترین و مهمترین وسیله ازدیاد نسل بشری است و استحکام و دوام نهاد خانواده ارتباط مستقیمی بر نرخ رشد جمعیت دارد و بالعکس با زوال خانواده باید به انتظار به خطر افتادن بقای انسانی بود. با این لحاظ می توان با بررسی نقش سکولاریسم در تضعیف بنیان خانواده به میزان تأثیرگذاری سکولاریسم بر کاهش جمعیت انسان ها نایل شد. در این یادداشت به بررسی سکولاریزاسیون خانواده در سه محور طاق، تجرد و اشتغال مادران می پردازیم.
مقدمه
معانی متنوعی در تعریف واژه سکولاریسم وجود دارد؛ غیر دین گرایی، نادینی گری، جداشدن دین از دنیا، دنیویت، اعتقاد به اصالت امور دنیوی و دنیاپرستی. اما معنای اصطلاحی واژه سکولاریسم« نفی مرجعیت دین و خدا، و پذیرش مرجعیت ؛ انحصاری عقل بشری است» برایان ویلسون در تعریف سکولاریسم می گوید». سکولاریسم یک ایدئولوژی است که قائلان و مبلغانش آگاهانه همه اشکال اعتقاد به امور و مفاهیم ماوراء الطبیعی و وسایط و کارکردهای مختص به آن را طرد و تخطئه می کنند» بر اساس تفکر سکولار، می توان هدف از زندگی، شیوه سلوک در دنیا و نیز معیار ارزش های تعیین کننده نقش انسان در دنیا را کشف کرد. به همین خاطر سکولاریسم در یک معنای گسترده نوعی دین قلمداد شده که هم تبیین کننده جهان است و هم تعیین کننده ارزش ها، نوعی شیوه و تفسیر زندگی است که برای خدا یا موجودات روحانی هیچگونه ارزشی در زندگی قائل نیست. البته طرد ماوراء الطبیعه در حال افراطی به رد و انکار آن ختم می شود و در حالت حداقلی منجر به غفلت و فراموشی نسبت به ماورا می شود. پس با این حال سکولاریسم یک تفکر و ایدئولوژی دارای جهان بینی مادی دانسته شده است. ثمره این تفکر اندیشه و انگیزه غافلانه نسبت به حیثیات غیر مادی عالم وجود است که برای انسان معیشتی مبتنی بر زندگی در این دنیا می سازد که در آن جایی برای دین وحیانی وجود ندارد.
مهمترین تأثیری که سکولاریسم در خانواده می گذارد را بایستی با عنوان کلی کاهش دلدادگی به شناخت دین و کاهلی در سرسپردگی به دستورات دینی یافت. کاهش و زوال و چه بسا نابودی اعتقاد به یک جهان بینی حاکی از واقع و نفس الامر و تنزل وابستگی به آرمان های منشعب از آن جهان بینی در قالب ناکارآمد دیدن دین و تعلقات دینی و اثر نابخش یافتن عمل به تکالیف مورد عنایت دین، منجر به فرایند عدم اعتنا به اوامر و نواهی دینی می شود که این یکی از فراگیرترین آثار عملی اندیشه های سکولار است. بنابر این تمام قداستها از خانواده سکولار زدوده شده و به جای تمامی ارزش های ماورای طبیعی، عقل مادی نگر انسانی حاکم می شود که متمرکز بر بهره وری تام از دنیای پیرامون خود است. سکولاریسم برای تحقق این آرمان در نهاد خانواده، در پی استقلال بخشیدن به عقل محض و محور قراردادن آن در تمامی تصمیم گیری هاست تا دین و اخلاق مبتنی بر دین، تضعیف و در نهایت ویران گردد. این روند را سکولاریزاسیون خانواده نام می دهیم.
که در آن فرایند عینی سکولار شدن در حیطه خانواده، با نقصان و زوال فعالیت ها، باورها و روش های الهی محقق می شود. سکولاریزاسیون خانواده ضمن طرد تمام اشکال اعتقاد به امور ماورای طبیعت، از تمام اصول غیر دینی و ضددینی در خانواده حمایت می کند. بنابراین مقصود از خانواده سکولار، خانواده ای است که در آن فرایند سکولاریزاسیون در آن عینیت پیدا کرده و یا در حال عینیت یافتن است.
تشویق به تجرد
سکولاریسم، با تشویق به مجرد ماندن و ارضا ء جنسی بدون داشتن خانواده و مشکل جلوه دادن تشکیل خانواده، جبهه جدیدی را در مقابل خانواده گشوده است. چون آزادی و خوشی بی قید و شرط و ارضای بی دغدغه، بدون محدودیت و مسئولیت شهوت ها، یکی از رهنمون های نگرش سکولار به زندگی است. از این رو سرسپردگی به خانواده، به نوعی عدم تمکین در برابر اهداف سکولاریسم است.
درجوامع سکولار این باور رشد کرده است که زن نیازی به بچه ندارد و یا لازم نیست که در صورت تمایل زن به داشتن بچه، حتما ازدواج کند. با گسترش جهان بینی سکولار در جوامع، آزادی وسیع روابط جنسی میان زن و مرد پدید آمد که نوعی روابط بین مرد و زن را رقم میزد که به آن هم خانگی یا زندگی مشترک یک زن با یک مرد بدون ازدواج می گویند. البته گاهی نیز ثمره فرایند تجرد با خود ارضایی و همجنس گرایی نمایان و حتی توصیه می شود. در همخانگی که شبه شکلی از خانواده معرفی شده است، زوجین بدون اینکه ازدواج کرده باشد، با هم زندگی می کنند و رابطه جنسی دارند که به یمن سیطره بی خدایی بر جوامع، در حال تبدیل به یک هنجار است.
جدایی؛ آرمان اساسی سکولاریزاسیون خانواده
والدین جدا از هم، مطلقه ها و خانواده های از هم پاشیده غیر سنتی بهترین نمونه های خانواده سکولار هستند. این خانواده ها، خروجی منطقی و اجتناب ناپذیر سکولاریزاسیون هستند. علت این قاطع گویی این است که سکولاریسم توانست با معیار پرقدرت زندگی برای لذت بیشتر، بی میلی به تحمل ناسازگاری های دیرین و هوس برای درک کامجویی های جدید را بالا ببرد. از این رو طلاق بزرگترین ناهنجاری ای است که سکولاریسم به خانواده ها می قبولاند، چرا که افزایش طلاق ها در خانواده های دیرینه پیوند، توجیه ناسازگارشدن زوجین را – که در مورد جوانان نوپیوند عرضه می کردند - بی معنا کرده است.
ویتز، استاد روانشناسی در دانشگاه نیویورک می گوید« سکولاریسم همان طور که گسترش یافت، به همراه خود بحران مفاهیم و سپس خانواده را خلق کرد ... از زمانی که جهان بینی سکولاریسم فراگیر شده است، دیگر دلیلی برای پذیرش محدودیت های ازدواج و تن دادن به مسئولیت های پدر و یا مادر شدن باقی نمی ماند» در این خصوص، ساروخی، جامعه شناس معتقد عمیق ترین علل طلاق، پیدایی بحران در ارزشهاست؛ هنگامی که انسان ها صرفاً به تمتع می اندیشند و فقط مصالح خویشتن را در نظر می آورند … آنجا که همه چیز در چهارچوب امور مادی، ملموس، و حتی جسمانی خلاصه می شود»
بر این اساس هرچه سکولاریسم در اعتقادات افراد بیشتر گسترش می یابد، به سبب کاهش قبح و ناپسندی طلاق که در مذاهب بر آن تأکید شده است، طلاق در بین آنها افزایش می یابد. از این رو معتقدیم سکولاریسم توانسته است این عقیده را در خانواده ها نهادینه کند که خوشی و لذت، مقدم بر استواری و نگهداری کانون خانوادگی است. و همه چیز باید فدای لذت فردی بشود حتی اگر آن لذت آنی و زودگذر باشد. در کشورهایی مانند ایران زنانی که چه بسا تا دیروز در زیر سایه آموزه های وحیانی حاضر می شدند مشکلات زندگی را با سعه صدر بپذیرند، امروزه با تصور داشتن مزایایی چون مهریه می کوشند به زعم خود به یکنواختی زندگی خاتمه دهند و با داشتن ثروت ناشی از جدا شدن که در سایه اشتغال یا گرفتن حق و حقوق خود مثل مهریه رقم می خورد، شرایط جدید و متنوعی را برای خود ایجاد کنند.
اشتغال زنان، تزلزل در قوام و یا تشکیل خانواده
اشتغال زنان یکی از عینی ترین تأثیرات اندیشه سکولار بر نهاد خانواده است . هر قدر محیط پیرامون خانواده به سمت تثبیت ارزشهای سکولار و حاکم شدن ارزش های مادی مثل راحت طلبی، لذت، کسب پول و فی الجمله کسب جمال و جلال دنیوی برود، گرایش زنان به کار بیرون از منزل بیشتر می شود.
زنان از طریق استقلال مادی که در اثر اشتغال پیدا می کنند، می کوشند برای خود وجه های اجتماعی و موقعیتی اقتصادی ایجاد کنند. در نظر آنها اخذ نفقه و خرجی برای زن، توهین به شخصیت زن است و زن را از استقلال ساقط و او را وابسته می گرداند. پس لازم است زن برای تأمین مالی و کسب شخصیت اجتماعی و اعلام استقلال به بازار کار برود تا غذاهای آماده و مهدکودکها خلأ او را پرکنند و پاسخ گوی نیازهای سایر اعضا خانواده باشند.
مطالعات ویلیام گاردنر، دانشمند روانشناس کانادایی نشان داده است که کودکان پرخاشگر، ترک تحصیل کرده ها، بازداشت شدگان، بیکاران، مشروب خواران، بی خانمان ها و زندانیان عموماً افرادی هستند که در کودکی فاقد رابطه عاطفی بوده اند.
یکی دیگر از این اثرات، تأثیری است که اشتغال زن بر روحیه مرد دارد؛ چون شوهر (پدر )با داشتن شغل و درآمد نقش رهبر اصلی خانواده را دارد و چنانچه زن، نان آوری را به عهده بگیرد، خطر رقابت با شوهرش به میان می آید که این برای وحدت و هماهنگی خانواده و از همه مهمتر تربیت پذیری فرزندان، زیان آور است.
علاوه بر اینکه با به عهده گرفتن مسئولیت های اجتماع توسط زنان، طبیعتاً مردان با معضل بیکاری مواجه خواهند شد و با پیدا نشدن کار برای مردان، ازدواج ها به تأخیر می افتد و به جای آن، فحشا و روابط جنسی خارج از کانون خانواده، رشد می یابد.
اثرات اشتغال سکولار مآبانه زنان بر کاهش باروری
کاهش باروری زنان، از مهمترین آثاری است که در اشتغال مادران نهفته است. چر ا که با داشتن حتی یک فرزند، حضور مستمر و منظم زن در محل کارش با مشکل مواجه می شود. از این رو با تعدد فرزندان، زن از نظر روحی و جسمی آسیب خواهد دید. در نگرش سکولار به اقتصاد خانواده، بچه دارنشدن ارزش ریسک کردن را دارد. چرا که تولد فرزند، مساوی است با اتلاف وقت، هزینه کردن و اضطراب عصبی. بنابراین زنان شاغل ترجیح می دهند، کنترل بیشتری بر تعدد فرزندان خویش داشته باشند تا امنیت شغلی شان به خطر نیفتد. از طرفی زنانی که برای رسیدن به شغل های بهتر و با در آمد بالاتر زمان زیادی را صرف تحصیل های آموزشی و دانشگاهی کرده باشند، با افزایش سنشان عملا قدرت باروری خود را کاهش داده اند. ولی غافلند که بی فرزندی نه تنها گرمای خانواده را سلب می کند، بلکه خانواده بی فرزند بیش از هر خانواده دیگر در معرض گسست قرار دارد. ویل دورانت، فیلسوف شهیر غربی، آزادی زن امروزی را حاصل صنعتی شدن جوامع می داند و او را عروسکی خطاب می کند که از زمانی که از خانه به کارخانه رفته و با داروهای ضد بارداری و با کمک پرستاران از رنج پرستاری جسته، به موجودی مهمل و تنبل تبدیل شده که برای انجام کارهای باقی مانده نیز بی میل شده است.
اخلال در نظم روابط زناشویی
داشتن روابط زناشویی بدون دغدغه و در دسترس همیشه یکی از کارکردهای خانواده است که با اشتغال زنان می تواند دچار اختلال شود یعنی هرچقدر زمان اشتغال زنان و خستگی ناشی از آن بیشتر باشد، احتمال تغییر رفتار جنسی در زوجین بیشتر می شود.
این احتمال تغییر، زمانی تقویت می شود که روابط اخلاقی در محیط شغلی یا تحصیلی زن، ناسالم نیز باشد. مضاف بر اینکه چون تجارب جنسی زوجین از عوامل اساسی تشکیل و استمرار خانواده است و همواره وجود فرزندان در درجات بعدی انگیزه ادامه زندگی بوده هر عاملی که باعث تأثیر منفی بر تجارب جنسی زوجین شود، موجبات ناهنجاری های جنسی در بین زوجین مثل تمکین نکردن زن از شوهر یا سست شدن تعلق و وابستگی زن به شوهر می شود. روزن باوم، روانشناس در این باره می گوید« زنانی که مجبورند به طور متوسط هشت ساعت یا نه ساعت در روز کار کنند، نمی توانند در زندگی خصوصی و شبهای تعطیل، افرادی خلاق، فعال و پر احساس باشند»
تهدیدی برای انسجام خانواده
انسجام خانواده از طریق روابط عاطفی اعضا سنجیده می شود. هر میزان روابط عاطفی کمتر باشد، انسجام و یکپارچگی اعضا کمتر است و نتیجتاً بروز عینی گسستگی در خانواده ها از میزان بروز طلاق ها فهمیده می شود. از این رو وجود رابطه ای منطقی بین اشتغال زنان و افزایش طلاق به اثبات رسیده است. نتایج تحلیل داده های آماری سال 1385 در ایران، نشان می دهد هرچه میزان درآمد مردان افزایش یابد، میزان طلاق کاهش می یابد و بالعکس، هر چه میزان در آمد زنان افزایش یابد، میزان طلاق نیز افزایش می یابد. چرا که استقلال مالی زنان می تواند سطح آستانه تحمل او را در برابر سختی های زندگی در محدوده خانه و شوهر کاهش دهد به عبارت دیگر خود کفایی مالی دلایل صبوری بر مسائل خانوادگی را تقلیل می دهد. بنابراین تمایل آنها برای طلاق، بیشتر از زنان خانه دار است. بررسی ها در دانشگاه آمستردام هلند بیانگر این است که زنانی که شغل تمام وقت دارند، 29 درصد بیشتر و معمولاً زودتر از زنان دیگر مطلقه می شوند. طبق این گزارش میان تعداد ساعاتی که زنان، خارج از خانه کار می کنند و میزان ثبات و پایایی خانواده، رابطه معکوس وجود دارد. چرا که زنان شاغلی که احساس استقلال بیشتری می کند، زندگی مجردی را راحتتر می پذیرند.
در پایان باید خاطر نشان کرد» سکولاریسم» ایدئولوژی ای است که در آن با غفلت از ماورا ءالطبیعه و امور غیر مادی، گاه تا طرد و انکار امور غیبی مرتبط با خدا و بالتبع علوم و مباحث وحیانی پیش می رود. به این ترتیب انسان های سکولار در زندگی، تمامی اهداف و برنامه های خود را حول محور منفعت مادی و کسب پول برنامه ریزی و مدیریت کردند. بنابراین تأثیر نگرش سکولار در رفتار، گفتار و کردار انسان ها در خانواده حتی در نحوه کسب درآمد، تعریف نیازهای انسانی و طریقه گذران زندگی، کاهش کمی و کیفی نرخ ازدواج )با ترویج و تبلیغ تجرد، خودارضایی و همزیست یهای قبل از ازدواج و...( و تولید مثل )جلوگیری از فرزنددار شدن یا اکتفا به حداقل فرزند و ...) هویدا می شود