کاهش جمعیت، ناسازگار با فلسفه اسلام و ایمان
اعتقاد به روزی رساندن خدا، از مسلّمیّات قرآن و حکمت اسلام است . کاهش جمعیّت بِأیِّ نَحوٍ کان، از ترس فقر و مشکلات زندگی، ضدّ فلسفه اسلام و روح ایمان است.
«وَ فِی السَّمَآء رِزْقُکُمْ وَ مَا تُوعَدُونَ* فَوَرَبّ السَّمَآء وَ الارْضِ إِنَّهُ لَحَقٌّ مِّثْلَ مَآ أَنَّکُمْ تَنطِقُونَ؛ و در آسمان است روزی شما و چیزهایی که به شما وعده داده شده است، پس قسم به پروردگار آسمان و زمین، آن حقّ است به مثل همین گفتار و سخنی که بر سر زبانتان دارید!»[۱]
یعنی روزی و جمیع مواعید الهی، همه در آسمان بطور حتم و یقین وجود دارد. و مسلّمیّت آن بدون شبهه و تردید می باشد، به مثابه همین نطق و عباراتی که بر زبان جاری می کنید! همان طور که کسی در این گفتگوهای شما به خود شکّ راه نمی دهد، همین طور در روزی ابداً نباید کسی بخود شکّی راه دهد.
«وَ مَن یَتَّقِ اللَهَ یَجْعَل لَّهُ مَخْرَجًا وَ یَرْزُقْهُ مِنْ حَیْثُ لا یَحْتَسِبُ وَ مَن یَتَوَکَّلْ عَلَی اللَهِ فَهُوَ حَسْبُهُ إِنَّ اللَهَ بَلِغُ أَمْرِهِ قَدْ جَعَلَ اللَهُ لِکُلّ شَیْ ءٍ قَدْرًا؛ و کسی که تقوای خداوند را پیشه سازد، خداوند برای او گریزگاه قرار می دهد، و از آنجایی که به خیالش هم نمی رسد به او روزی می دهد. و کسی که بر خداوند توکّل نماید، خداوند کافی می باشد برای او. تحقیقاً خداوند رساننده امر خود هست. و حتماً خداوند برای تمام چیزها اندازه ای قرار داده است.»[۲]
در این آِیه مبارکه با اختصارش پنج قانون فلسفی الهی گنجانیده شده است :
اوّل: کسی که تقوی پیشه گیرد، کارش به بن بست برخورد نمی کند و همیشه مفرّی خواهد داشت.
دوّم: از طریقی که اصلًا نمی پندارد و به گمانش نمی رسد، خدا به او روزی می رساند.
سوّم: کسی که خدا را در امور خود وکیل بگیرد، خدا برای وی کافی است و بجای وی می نشیند.
چهارم: خداوند پیوسته به امر و اراده و خواست خود می رسد؛ و چیزی نمی تواند او را برگرداند.
پنجم: خداوند برای هر چیز، اندازه و مقداری معیّن قرار داده است که کم و بیش نخواهد شد.
«وَ کَأَیِّن مِّن دَآبَّةٍ لتَحْمِلُ رِزْقَهَا اللَهُ یَرْزُقُهَا وَ إِیَّاکُمْ وَ هُوَ السَّمِیعُ الْعَلِیمُ؛ و چه بسیار از جنبندگانی وجود دارند که نمی توانند روزی خودشان را برعهده گیرند؛ خداوند است که آنها و شما را روزی می دهد و اوست تنها که شنوا و دانا می باشد.»[۳] در این آِیه شریفه به وضوح می رساند که روزی جمیع جنبندگان و انسان از توان آنها بیرون است.
«اللَهُ لَطِیفُ بِعِبَادِهِ یَرْزُقُ مَن یَشَآءُ وَ هُوَ الْقَوِیُّ الْعَزِیزُ؛ «خداوند به بندگانش لطیف است؛ هر کس را بخواهد روزی میدهد و اوست تنها قویّ و عزیز.»[۴]
لطیف به معنی نافذ در خصوصیّات و جزئیّات. یعنی خداوند بقدری به بندگانش وجوداً و صفةً و فعلًا قریب و نزدیک می باشد که گویا در تمام شراشر وجودی نفسانی و مثالی و طبیعی بندگانش نفوذ کرده است. روزی دادن از اختیارش بیرون نیست که نتواند بدهد؛ و یا جبراً و اضطراراً به همه یکسان بدهد؛ بلکه طبق اراده و اختیار خود، هر کس را که بخواهد روزی می دهد. و او قویّ می باشد، ضعیف نیست؛ در روزی اش فتور و سستی پدیدار نمی گردد. و دارای مقام عزّت و تمکین و استقلال است، نه ذلّت و انفعال که مغلوب حوادث و أمر غیر گردد.
«قُلْ مَن یَرْزُقُکُم مِّنَ السَّمَآء وَ الارْضِ أَمَّن یَمْلِکُ السَّمْعَ وَ الأبْصرَ وَ مَن یُخْرِجُ الْحَیَّ مِنَ الْمَیِّتِ وَ یُخْرِجُ الْمَیّتَ مِنَ الْحَیّ وَ مَن یُدَبّرُ الأمْرَ فَسَیَقُولُونَ اللَهُ فَقُلْ أَفَلا تَتَّقُونَ* فَذلِکُمُ اللَهُ رَبُّکُمُ الْحَقُّ فَمَاذَا بَعْدَ الْحَقّ إِلا الضَّلَلُ فَأَنَّی تُصْرَفُونَ* کَذلِکَ حَقَّتْ کَلِمتُ رَبّکَ عَلَی الَّذِینَ فَسَقُوا أَنَّهُمْ لا یُؤْمِنُون؛ بگو ای پیغمبر: کیست که شما را روزی دهد از آسمان و زمین؟! بلکه کیست که صاحب اختیار و ولایت بر قوّه شنوائی و بر چشمها باشد؟! و کیست که زنده را از مرده بیرون آورد؛ و مرده را از زنده بیرون آورد؟! و کیست که تدبیر امر را بکند؟! پس بزودی خواهند گفت: الله می باشد. پس ای پیغمبر بگو بنابراین به چه سبب تقوای چنین خدائی را پیشه نمی گیرید؟ و خود را در حفظ و صیانت وی قرار نمی دهید؟!
پس آگاه باشید ای گروه مردمان! الله است پروردگارتان که حقّ می باشد! پس، از حقّ که صرف نظر نمائیم چه چیزی می تواند وجود داشته باشد غیر از ضلالت و گمراهی؟! پس بکجا از حقّ اعراض کرده، بدانجا روی آور می شوید؟!
ای پیغمبر! مثل این موضوع بود که کلمه حتمیّه پروردگارت بر کسانیکه فسق ورزیدند و از راه حقّ عدول کردند مُهر شده، ثابت و متحقّق گشت که ایشان ابداً ایمان نخواهند آورد.»[۵]
در این آیات مبارکات چقدر با منطق متین و برهان دلنشین و احتجاج قویّ راستین، تمام خلائق را مخاطب ساخته است که: روزی دهنده از آسمان و زمین و صاحب ولایت و تصرّف در حواسّ ظاهره: سمع و بصر، و تدبیر امر در عالم ملکوت و زنده کردن از مردگان و میرانیدن از زندگان همه اینها مربوطاً و مجتمعاً بدست کیست؟!
کیست که می تواند پاسخ نفی دهد؛ حتّی مشرکین و عبَده اصنام و اوثان؟!
لهذا فوراً پاسخ می دهند: الله می باشد.
پس ای پیامبر روشندل و متحقّق به حقّ بدیشان بگو: آیا سزاوار نیست که خود را در مصونیّت و حراست چنین پروردگاری در آورید؟! اینست خداوند که حقّ است و غیر او هر چه هست باطل می باشد و ضلالت و گمرهی و پریشانی و تحیّر و سرگشتگی و ندامت!
بنابراین، به چه علّت شما از این خداوند حقّ و متحقّق به حقّ و حقیقت و دارای أصالت و واقع و واقعیّت روی می گردانید؛ و به سوی باطل و ضلال که هَبَآءً مَّنثُورًا می باشد، و ابداً وزنی و مایه ای و ثقلی ندارد متوجّه می شوید؟! این خسرانی است بزرگ و شقاوتی است سترگ! که مردم و اهالی کشورِ مورد خطاب خداوند، مُهر فسق و عدول از حقّ بر پیشانی آنها بخورد و کلمه حقّه الهیّه بُعد از رحمت بر آنها زده شود؛ و روزی خود را از غیر خدا طلب کنند؛ و با نسل کشی و عقیم کردن امّت، راه روزی را بدست افکار بی مایه و آراء إبلیسیّه، و انظار تلبیسیّه خارج از مرزها بسپارند.
« افٍّ لَکُمْ وَ لِما تَعْبُدونَ وَ تَتَّکِئونَ وَ تَسْتَنِدونَ مِنْ دونِ اللَهِ فَأنَّی تُصْرِفونَ!»
یهود می گویند: دست های خدا بسته و زنجیر شده؛ و روزی نمی تواند برساند.
در نُه جای از قرآن مجید با عبارات مختلفه و معنی واحد آمده است که: بسط رزق و تنگی آن هر دو فقط به دست خداوند می باشد.
مانند آِیه:
«قُلْ إِنَّ رَبّی یَبْسُطُ الرّزْقَ لِمَن یَشَآءُ مِنْ عِبَادِهِ وَ یَقْدِرُ لَهُ وَ مَآ أَنفَقْتُمْ مِّن شَیْ ءٍ فَهُوَ یُخْلِفُهُ وَ هُوَ خَیْرُ الرزِقِین؛ بگو(ای پیغمبر) حقّاً و تحقیقاً پروردگار من است که روزی را برای هر یک از بندگانش که بخواهد فراخ و گسترده میکند؛ و برای وی تنگ و فشرده میگرداند. و آنچه را که شما انفاق کرده اید، او بجایش می نهد و جبران می نماید؛ و اوست که از میان روزی دهندگان مورد انتخاب و اختیار می باشد.»[۶]
این منطق دین مبین و شرع قویم می باشد که بر اساس آن امّت را تربیت می نماید؛ و امّا منطق یهود به عکس اینست. ایشان خدا را دست بسته و تنگ چشم میدانند، و اعتقاد دارند که قدرت انفاق و سعه روزی برای وی نمی باشد.
«وَ قَالَتِ الْیَهُودُ یَدُ اللَهِ مَغْلُولَةٌ غُلَّتْ أَیْدِیهِمْ وَ لُعِنُوا بِمَا قَالُوا بَلْ یَدَاهُ مَبْسُوطَتَانِ یُنفِقُ کَیْفَ یَشَآءُ وَ لَیَزِیدَنَّ کَثِیرًا مِّنْهُم مَّآ أُنزِلَ إِلَیْکَ مِن رَّبِّکَ طُغْیَنًا وَ کُفْرًا وَ أَلْقَیْنَا بَیْنَهُمُ الْعَدوَةَ وَ الْبَغْضَآءَ إِلَی یَوْمِ الْقِیَمَةِ کُلَّمَآ أَوْقَدُوا نَارًا لِّلْحَرْبِ أَطْفَأَهَا اللَهُ وَ یَسْعَونَ فِی الارْضِ فَسَادًا وَ اللَهُ لا یُحِبُّ الْمُفْسِدِین؛ «یهودیان می گویند: دست های خدا با غُلّ و زنجیر بسته شده است. دست های خودشان بسته شده باشد با غُلّ و زنجیر، و مورد لعنت و دورباش از رحمت قرار گرفته باشند در اثر پی آمد این گفتارشان. بلکه هر دو دست خدا باز و گسترده می باشد و به هر قسم که اراده کند انفاق می نماید. و البتّه اینطور است که آنچه را برتو از جانب پروردگارت فرود آید؛ موجب زیادتی طغیان و کفرشان می شود. و ما در میان آنها تا روز قیامت عداوت و دشمنی را در افکندیم. هر زمان که شعله ای از آتش جنگ برافروزند، خداوند آن را خاموش می فرماید. و آنان در روی زمین در فساد و خرابی سعیی وافر می کنند؛ و خداوند فساد کنندگان را دوست نمی دارد.»[۷]
قاضی بیضاوی در تفسیر این آیات، جمله «غُلَّتْ أَیْدِیهِمْ وَ لُعِنُوا بِمَا قالُوا» را جمله انشائیّه برای نفرین بر آنها دانسته است. و در «یَدَاهُ مَبْسُوطَتَان» گفته است: «خداوند متعال کلمه ید(دست) را به صورت تثنیه آورد برای مبالغه در ردّ آنها و نفی بخل از خود و اثبات غایت جود؛ چون نهایت آنچه را که شخص سخاوتمند از مال خود بذل می نماید آنست که با دو دست خودش میدهد؛ و اشاره است به عطایای دنیا و آخرت، و به آنچه خداوند، گاهی بجهت استدراج و نقمت میدهد، و گاهی به جهت اکرام و نعمت. و «یُنفِقُ کَیْفَ یَشَآءُ» تأکید همین نکته میباشد؛ یعنی خداوند در انفاق خودش اختیار دارد، گاهی توسعه میدهد و گاهی تضییق می کند، بر حسب مشیّت و مقتضای حکمتش، نه آنکه پیوسته بر فردی یکسره توسعه و بر فردی یکسره تضییق نماید».
نويسنده: آیت الله سید محمد حسین حسینی طهرانی
منبع: رساله نکاحیه، ص ۳۲۸
پی نوشت ها:
[۱] . ذاریات، ۲۲ و ۲۳.
[۲] . طلاق، ۲ و ۳.
[۳] . عنکبوت، ۶۰.
[۴] . شوری، ۱۹.
[۵] . یونس، ۳۱ تا ۳۳.
[۶] سبأ، ۳۹.
[۷] مائده، ۶۴.