به اعتقاد بسیاری از جامعه شناسان کنترل و تعدیل جمعیت، چالش هایی در بدنه کشور ایجاد می گردد. به طور یقین چنانچه راه کارهایی از سوی دولت مردان و متولیان فرهنگی و سازمان های تاثیرگذار ارائه نگردد، جامعه اسلامی و کشور، دچار آسیب های جدی و جبران ناپذیر خواهد شد.
۱. کاهش عرضه نیروی کار
۲. افزایش سهم سالمندان.
آینده گری چالش ها و مسائل ناشی از انتقال جمعیتی با توجه به تجربه جهانی کشورها می تواند در شناسایی چالش های محتمل ناشی از گذار جمعیتی ایران بصیرت آفرین باشد. لذا ضرورت و اهمیت این مطالعه از بعد مسئله شناسی و پیش بینی و پیش گیری مسائل جمعیتی محتمل الوقوع است.
برخی راه کارهایی توسط جامعه شناسان و دولت مردان ارائه شده است. از جمله استفاده حداکثری از فرصت طلایی و پنجره جمعیتی(سهم حداکثری جمعیت مولد در کشور) و هم چنین، بازنگری در سیاست های کنترلی جمعیتی و اتخاذ سیاست های حمایتی و تشویقی در جهت افزایش زاد و ولد به بالای سطح جانشینی(حداقل دو الی سه فرزند) از مهم ترین راه کارها به شمار می آید.
انتقال جمعیتی یک تحول جمعیتی بنیادین و فراگیر است، و در همه کشورهای دنیا امری اجتناب ناپذیر است. و دیر یا زود هر کشوری آن را تجربه خواهد کرد. به دلیل ناهماهنگی زمانی گذار جمعیتی با گذار اقتصادی و اجتماعی و عدم سیاست های اقتصادی، اجتماعی متناسب با آن، در بسیاری از کشورها مسائلی بروز و ظهور خواهد یافت که اگر در مورد آنها چاره اندیشی نشود جوامع را با بحران های حادی روبرو خواهد ساخت.
باید یادآوری نمود که ساختارکلی جمعیت همانند یک اندام واره است که باید بین تمام بخش های آن نوعی تعادل پویا و تجدید شونده برقرار باشد و نمی توان یک وضعیت جمعیتی ثابت و مفروضی را به عنوان یک وضعیت ایده آل در نظرگرفت، زیرا تغییرات جمعیتی علاوه بر اینکه از پارامترهای جمعیتی ناشی می شود از بسیاری ازعوامل اقتصادی، اجتماعی و فرهنگی که به مرور زمان در مسیر تحول کشورها رخ می دهد تأثیر می پذیرد. آنچه که از طریق سیاست های جمعیت قابل اعمال می باشد، حفظ تعادل پویای ساختارکلی جمعیت است، جهت حفظ این تعادل پویا لازم است بطور مداوم تغییرات جمعیت مطالعه و دورنمای تحولات جمعیتی ترسیم شود، در صورتی که مطالعات، احتمال خارج شدن جمعیت ازحالت تعادلی خود را نشان دهد، سیاست های جمعیتی لازم اعمال شود.
چالش ها و مباحث جمعیتی گذارجمعیتی شامل: الف)کاهش حجم و رشد جمعیت ملی؛ ب)کاهش باروری و قدرت تجدید نسل؛ ج)افزایش میانه سنی و سالمندی جمعیت و د)کاهش جمعیت در سن کار و افزایش تدریجی مهاجرین خارجی است.
هر کدام از موارد فوق نیاز به توضیح مختصر می باشد.
از ویژگی های الگوی گذار جمعیتی کاهش حجم و رشد جمعیتی است که بلاکر در سال ۱۹۴۷ از آن تحت عنوان سقوط جمعیتی یاد می کند.
نتایج پیش بینی جمعیت کشور در صورت ادامه روند فعلی(نرخ های سال ۱۳۹۰) با طوح باروری متفاوت در سال پایه مطالعه شده است. همچنان که ملاحظه می شود تداوم میزان باروری کل زیر سطح جانشینی در طول دوره پیش بینی موجب می شود که از سال ۱۴۱۵ با رشد منفی جمعیتی مواجه شویم.
یکی دیگر از مسائل جوامع دارای الگوی ما بعد انتقال جمعیتی، بحران باروری و تجدید نسل است، که مشکل کاهش حجم جمعیت های ملی درکشورهای توسعه یافته تا حدود زیادی متأثر از آن است. به زعم بسیاری از جمعیت شناسان، کاهش باروری بعد از چند دهه متوالی، جامعه را با یک بحران جمعیتی مواجه ساخته است.
الگوی گذار باروری در ایران نشان دهنده تغییر از باروری خیلی بالا به باروری خیلی پائین است. میزان باروری کل از حدود ۷ /۷ فرزند برای هر زن در سال ۱۳۴۵ به ۳ /۶ فرزند در سال ۱۳۵۵ کاهش یافته است(آقاجانیان و مهریار، ۱۹۹۹). بعد از این کاهش اولیه، موقتاً وقفه ای در گذار جمعیتی ایران پدید می آید و تحت تأثیر شرایط خاص متأثر از رویداد انقلاب اسلامی، باروری در بین سال های ۱۳۵۸ ـ ۱۳۵۶ اندکی افزایش یافته و سپس تا حوالی سال ۱۳۶۳ روند نسبتاً ثابتی را ادامه می دهد. از سال ۱۳۶۳ به بعد مجدداً به تدریج روند کاهش باروری آغاز می شود و از ۹ /۶ فرزند برای هر زن در این سال، به ۵ /۵ فرزند در سال ۱۳۶۷ که زمان شروع مجدد برنامه های تنظیم خانواده است می رسد و از این زمان به بعد، به سرعت روند انتقالی خود را طی کرده و میزان باروری کل به ۱۷/۲ فرزند در سال ۱۳۷۹ می رسد(عباسی شوازی و مکدونالد، ۲۰۰۵) و روند کنونی آن نیز از ادامه همان روند قبلی تبعیت می کند. در سال ۱۳۸۵، میزان باروری کل برابر ۸ /۱ بچه برای هر مادر بوده است، چهار استان کشور میزان باروری بین ۲ /۱ و ۶/۱ فرزند و ۱۳ استان نیز باروری بین ۷ /۱ و ۱ /۲ فرزند داشته اند، میزان باروری کل در ۱۲ استان بین ۱ /۲ و ۴ /۲ فرزند بوده و تنها استان های هرمزگان با میزان باروری کل ۵ /۲ و سیستان بلوچستان با باروری کل ۷/ ۳ فرزند بالاترین باروری در کل کشور را دارا بوده اند(عباسی و دیگران۲۰۰۶).
از دیگر ویژگی های دومین انتقال جمعیتی(کاهش مداوم باروری و افزایش امید زندگی) افزایش میانگین سنی جمعیت جامعه است. بر اساس برآوردهای به عمل آمده میانه سنی در ایران در سال ۱۳۸۵ حدود ۲۳ سال بوده است که این شاخص در سال ۱۴۰۰ به حدود ۳۱ سال و در سال ۱۴۳۰ به بیش از ۴۰ افزایش خواهد یافت.
کاهش میزان مرگ و میر و به دنبال آن کاهش میزان موالید، باعث افزایش امید زندگی و افزایش جمعیت سالمندان می شود. در این مرحله در اثر افت باروری طی چند دهه، جمعیت وارد دوره ی سالمندی می شود. برخی از جمعیت شناسان اصطلاحاً از آن تحت عنوان انفجار عمودی سالخورده ها یاد می کنند، در نهایت سالخوردگی جمعیت در مرحله پیشرفته ای قرار می گیرد که از آن تحت عنوان معکوس شدن هرم سنی یاد می کنند.
براساس مطالعه سازمان ملل در حال حاضر بیش از ۲۰ درصد جمعیت کشورهای توسعه یافته بالاتر از ۶۰ سال سن دارند و این نسبت تا سال ۲۰۵۰ به ۴ /۳۲ درصد کل جمعیت کشورهای توسعه یافته خواهد رسید. براساس این پیش بینی تا سال ۲۰۲۵ نزدیک ۱۱ درصد از کل جمعیت ایران در سنین بالای ۶۰ سال قرار خواهد گرفت و این نسبت تا سال ۲۰۵۰ به نزدیک ۲۶ درصد خواهد رسید یعنی بیش از یک چهارم کل جمعیت ایران سالخورده خواهند بود. این تحول بزرگ مستلزم توسعه قابل ملاحظه اقدامات حمایتی و تامینی است.
یکی از مسائل اساسی جمعیتی کشورهایی که در مرحله مابعد انتقال جمعیتی قرار دارند، کاهش جمعیت در سن کار و به دنبال آن افزایش تدریجی جمعیت مهاجرین خارجی است. بعد از دوران انتقال از برهه انفجار موالید، نسل های بعدی بتدریج کوچک تر و کوچک تر خواهند شد و در نتیجه حجم جمعیت وارد شده به سن کار هم رو به کاستی می گراید و کمبود نیروی کار فراهم می شود.
تحولات درصد جمعیت در سن کار(۶۴- ۱۵ سال) در ایران تا سال ۱۴۰۵
سال |
جمعیت کل |
شهری |
روستایی |
۱۳۸۵ |
۷۳ /۶۹ |
۵۲ /۷۱ |
۸۴ /۶۵ |
۱۳۹۰ |
۹۶ /۷۰ |
۲۹ /۷۲ |
۰۳ /۶۸ |
۱۳۹۵ |
۸۸ /۶۹ |
۰۹ /۷۱ |
۲۰ /۶۷ |
۱۴۰۰ |
۵۴ /۶۸ |
۶۴ /۶۹ |
۱۸ /۶۶ |
۱۴۰۵ |
۴۷ /۶۹ |
۲۸ /۷۰ |
۸۵ /۶۷ |
تغییرات به درصد |
۳۷/۰- |
۷۳ /۱- |
۰۵ /۳+ |
زمانی که جوامع وارد دومین انتقال جمعیتی می شوند، نظام ارزشی و نگرشی آنها به ویژه در زمینه ازدواج، تشکیل خانواده و ارزش فرزندان تغییرات اساسی می یابد، در این مرحله شکل سنتی تشکیل خانواده، تعریف سنتی نقش زنان و مردان در خانه و تعهدات و قیود خانوادگی نیز تغییر خواهد کرد، و این بعلت حضور بیشتر زنان در آموزش و اشتغال و شیوع ارزش های اجتماعی طبقه متوسط غرب در جوامع در حال توسعه است.
افزایش سن ازدواج، و تمایل کمتر به تشکیل خانواده، افزایش ناسازگاری های زوجین، افزایش طلاق، کاهش نرخ شیوع ازدواج، افزایش نرخ تجرد قطعی، تمایل کمتر برای داشتن فرزند و برعکس تمایل بیشتر به خودشکوفایی فردگرایانه، حتی گرایشات مردستیزی در بین زنان بیشتر می شود، تمام این تغییرات پتانسیل فرزندزایی را در اینگونه جوامع کم خواهد کرد و در نتیجه حتی سیاست های تشویق موالید دولت ها در زمینه راغبتر نمودن نسل جدید به داشتن فرزند، اثربخشی بسیار کمی خواهد داشت. تحولات خزنده و تدریجی شاخص های تجرد، ازدواج و طلاق گویای این واقعیت است که زمینه های ساختاری فرزندزایی در ایران رو به تضعیف است (جدول شماره۸).
روند تغییرات شاخص های ازدواج و طلاق در ایران در سالهای ۱۳۸۵-۱۳۶۵
نسبت طلاق به ازدواج(درصد) |
نسبت تجرد قطعی |
عمومیت ازدواج |
میانگین سن ازدواج |
سال |
|||
زن |
مرد |
زن |
مرد |
زن |
مرد |
جنس |
|
۷ /۹ |
۴ /۱ |
۷ /۱ |
۶ /۹۸ |
۳ /۹۸ |
۱ /۲۰ |
۸ /۲۳ |
۱۳۶۵ |
۹ /۷ |
۲ /۱ |
۱ /۱ |
۸ /۹۸ |
۹ /۹۸ |
۲۲ |
۲ /۲۵ |
۱۳۷۵ |
۹ /۱۲ |
۱ /۲ |
۶ /۱ |
۹ /۹۷ |
۴ /۹۸ |
۲ /۲۳ |
۶ /۲۶ |
۱۳۸۵ |
یکی از چالش های اجتماعی– فرهنگی پیش رو برای کشورهایی که با موضوع سالمندی جمعیت مواجه می شوند موضوع مربوط به کاهش حمایت های بین نسلی است . بایستی به این نکته توجه کرد که جمعیت ها در مراحل پایانی گذار جمعیتی با افزایش تعداد جمعیت سالمند مواجه خواهند شد، در صورتی که افت اساسی و مستمر در باروری رخ دهد، جمعیت های سالمند بدون پشتوانه حمایت نسلی خواهند ماند، اما اگر سطح باروری مطلوب باشد، نه تنها حمایت های بین نسلی خانوادگی تقویت خواهد شد، بلکه فشار اقتصادی کمتری بر بخش های تأمین اجتماعی و صندوق های بازنشستگی وارد خواهد آمد.
چالش دیگر، تاثیر سالمندی جامعه براتحاد و پیوستگی بین نسل های مختلف جامعه خواهد بود. به دلیل اینکه درجامعه ای که حدود یک سوم جمعیت آن را سالمند بالای ۶۵ سال تشکیل می دهند، احتمالاً تعامل بین نسل جوان و گروه سالمندان ممکن است با دشواری روبه رو شود و شکاف نسلی بیشترگردد. دولت ها با مشارکت سازمان های مردم نهاد و رسانه ها برای نزدیک کردن دو نسل و کم کردن شکاف نسلی از سیاست های معینی بایستی استفاده نمایند. در کشوری مانند ژاپن یک تفاوت بین نسلی این است که جوانان در مقایسه با والدین خود قدرت برنامه ریزی طولانی مدت بر شغل و آینده شغلی خود ندارند و فرصت های شغلی برای آنها محدودتر بوده و بیشتر ممکن است به مهاجرت های شغلی روی آورند(۲۰۰۶، Weil).
در گذار دوم جمعیتی: بهم خوردن توازن جمعیتی نسل ها از یک سو و از سوی دیگر تغییرات هنجارهای فرهنگی و ترویج عقلانیت اقتصادی مسئله شکاف نسلی را تشدید خواهد کرد
پاتنام(۱۹۹۳)تمام ویژگی های اجتماعی نهادها و سازمان ها از قبیل اعتماد، هنجارها و شبکه های اجتماعی را سرمایه اجتماعی نامیده است، سرمایه اجتماعی محصول جانبی دیگر فعّالیت های اجتماعی می باشد. کولمن سرمایه اجتماعی را قدرت و توانایی مردم برای برقراری ارتباط با یکدیگر می داند. در گذار دوم جمعیتی فاصله گرفتن تدریجی افراد از شبکه های اجتماع محور، ماهیت سرمایه اجتماعی تغییر خواهد داد، ترویج روابط عاطفی فردگرایانه، انسجام اجتماعی و سرمایه شبکه های اجتماعی را به شدت کاهش می دهد.
برای بسیاری از سالمندان در کشورهای توسعه یافته، خانواده، دومین و یا سومین منبع مهم حمایت محسوب می شود که این وضعیت یک الگوی جدید است. قبل از قرن بیستم دوره وابستگی کهنسالی خیلی کوتاه تر بود، میزان هزینه دولت برای سالمندان خیلی کم بود و همخانه بودن سالمندان با فرزندان یک هنجار محسوب می شد. بعنوان مثال در ایالات متحده امریکا، بخشی از جمعیت بیوه سالمندی که با فرزندان شان زندگی می کردند از ۶۷% در سال ۱۹۲۰ به ۲۰% در سال ۱۹۹۰ افت کرد. تنها ۷/ ۲ درصد از جمعیت واقع در سنین ۶۰ سال به بالا در آمریکا حمایت فرزندان خود را به عنوان منبع مهم درآمد در سال ۲۰۰۱ ذکر کرده اند. حتی در ژاپن، جایی که حمایت بین نسلی بطور سنتی نقش مهم تری را بازی می کند، قسمتی از جمعیت ۶۰ ساله و بالاتر که فرزندانشان را به عنوان منبع اصلی حمایت ذکر کرده بودند از ۸ /۲۹% در سال ۱۹۸۱ به ۱۲% در سال ۲۰۰۱ افت کرده است. هم خانه بودن سالمندان با فرزندانشان نیز بطور قابل توجهی در ژاپن کاهش یافته است. در آینده حتی هم خانگی ها و حمایت اقتصادی بین نسلی در ژاپن به علت افزایش بیکاری، بی ثباتی کار، تاخیر در ازدواج و افزایش طلاق در بین جوانان با مشکلاتی روبرو خواهد بود.