• بسم اللـه
  • شبهات جمعیتی
    • پرسش و پاسخ
    • خواندنی های خودمانی
    • دل نوشته
  • مراکز زایمان رایگان
    • آذربایجان شرقی
    • آذربایجان غربی
    • اردبیل
    • اصفهان
    • البرز
    • ایلام
    • بوشهر
    • تهران
    • چهارمحال بختیاری
    • خراسان جنوبی
    • خراسان رضوی
    • خراسان شمالی
    • خوزستان
    • زنجان
    • سمنان
    • سیستان و بلوچستان
    • فارس
    • قزوین
    • قم
    • کردستان
    • کرمان
    • کرمانشاه
    • کهکیلویه و بویر احمد
    • گلستان
    • گیلان
    • لرستان
    • مازندران
    • مرکزی
    • هرمزگان
    • همدان
    • یزد
  • ازدواج و هنرهای زندگی
    • ازدواج
      • تحقیق و آشنائی
      • خواستگاری
      • عقد
      • مهریه و مهرالسنه
      • عروسی
      • ماه عسل
      • زندگی
    • مادری
      • بارداری
      • زایمان
        • زایمان طبیعی
        • سایر زایمان ها
      • چند قلو
      • شیر مادر و تغذیه کودک
      • محبت و عاطفه
        • لالایی
      • مراقبت
    • هنرهای زندگی
      • آشپزی
        • استانها
          • فارس
          • خراسان رضوی
          • خراسان شمالی
          • خراسان جنوبی
          • اصفهان
          • سیستان و بلوچستان
          • سمنان
          • قزوین
          • قم
          • کردستان
          • کرمان
          • کرمانشاه
          • گلستان
          • گیلان
          • کهکیلویه و بویر احمد
          • لرستان
          • مازندران
          • مرکزی
          • هرمزگان
          • همدان
          • یزد
        • ترشی
        • مربا
        • شیرینی
        • سفره
        • سوپ
        • عرقیات
        • خوراک
        • دسر
      • تعمیرات
      • دخل و خرج
        • دخل و خرج
          • جوانی
          • بزرگسالی
        • کار
        • صرفه جویی
          • قناعت
        • صدقه
        • خمس
        • زکات
        • مدیریت
        • عمومی
      • خانه داری
      • خیاطی
        • خیاطی
        • گلدوزی
        • بافتنی
      • همسرداری
      • فوت و فن
      • طراحی و نقاشی
      • کاردستی
      • ورزش
      • سبک زندگی
      • چیدمان
      • کار
  • تربیت ، روانشناسی و طبابت
    • تربیت
      • نوزاد
      • کودک
      • نوجوان
      • عمومی
    • روانشناسی
      • نوزاد
      • نوجوان
      • جوان
      • بزرگسال
        • اوقات
        • سلامت
        • تغذیه
      • عمومی
      • کودک
        • مکیدن انگشت
        • خجالت
    • طبابت
      • فوریت های پزشکی
      • طب سنتی
      • سلامت و تغذیه
        • ترشی
        • حبوبات
        • لبنیات
        • میوه
        • سلامت
      • بهداشت
  • حجاب و فرزندآوری
    • زن
      • دین و ایمان
      • غیرت و ناموس
      • حیاء وعفت
    • حجاب و فرزندآوری
      • تاریخ
      • شبهات حجاب
  • خانواده
    • خانواده
      • والدین
      • مودت و رحمت
      • هدیه
      • زیارت
      • سفر
      • بهارجوانی
      • برادران و خواهران
      • اقوام و خویشان
      • مهمانی
      • خانه
      • شهروندی
    • باورهای غلط
      • خرافات
      • بدعت ها
      • کج فهمی
      • لجاجت
      • بی اعتنایی
      • شگفتی ها
    • شگفتی ها
      • هدیه خدا
      • آب و آئینه
      • برکت و نعمت
      • غنیمت و شکار
  • جستجو

مقالات

تحولات گفتماني و فرهنگ مدرن، اصلي‌‌ترين عامل تغييرات جمعيتي

دسته: مقالات منتشر شده در 05 مرداد 1394
بازدید: 3539
  • چاپ

باسمه تعالی

تحولات گفتماني و فرهنگ مدرن، اصلي‌‌ترين عامل تغييرات جمعيتي؛ گفت‌و‌گو با حجت‌الاسلام والمسلمين محمد‌رضا زيبايي‌نژاد [1]

 

پرسش: مسئله یا مسائل اصلی دربارة جمعیت چیست؟

پاسخ: من این پرسش را به دو پرسش تبديل مي‌کنم: یکی اینکه وجه نگرانی ما از بحث جمعیت چیست؟ دوم اینکه موضوع بحث ما در تحولات جمعیتی چیست؟

در بخش اول، نگرانی فعلي آن است که تحولات جمعیتی چه برحسب عوامل و چه براساس پیامدهایش، ابعادی دارد که در نگاه اول ديده نمي‌شود. در حال حاضر، نگراني‌ها بيشتر دربارة پیری جمعیت و آثار اقتصادی آن است؛ اما پیامد‌های کاهش جمعیت در حوزه‌هاي تربيتي، رواني و اجتماعي، و نيز عوامل گفتمانی تأثيرگذار جمعيت، چندان بررسي نشده است. بي‌شک، اگر مطالعاتي دراين‌زمينه‌ها انجام شود، چه‌بسا نگراني‌ها بيش از گذشته شود.

نکتة نگران‌کنندة دوم، اين است که نهاد‌های رصد‌کنندة جمعيت کشور، وظایف خود را به‌درستي انجام نداده‌اند. یعنی با اینکه از سال 1363 به بعد کاهش رشد جمعیت داشته‌ايم، و به‌ويژه در اوایل دهة هفتاد کاهش شدید رشد جمعیت خود را نشان داده است، پيش بینی وضعيت جمعيتي کشور در دهة هشتاد و نود از نظر جمعیتی، کار چندان مشکلی نبوده است؛ اما متأسفانه نهادهای رصدکننده، مطالعات آینده‌نگرانة خود را انجام نداد‌ه‌اند و درنتيجه با وضعيت فعلي مواجه شده‌‌ايم. متأسفانه پس‌ازآنکه سازمان ملل سناریوهای خود را دربارة الگوهای جمعیتی ایران در آینده ارائه داد، نگرانی‌‌ها در جامعه بر‌انگیخته شد، که این برای دستگاه‌های سیاست‌گذار و نهادهای کارشناسی رصدکنندة جمعيت، باعث تأسف است.

مسئلة سوم این است که نهادهای متکفل سیاست‌گذاری، قانون‌گذاری و برنامه‌ریزی جمعیت در کشور، در تصميم‌گيري‌هاي خود دچار غفلت‌‌های علمی هستند و چه‌بسا هزینه‌های زیادی را بر کشور تحمیل کنند و افزون‌برآن، نتيجة مطلوب را نيز به دست نياورند. نگرانی ما این است که چون این سیاست‌ها و برنامه‌ها واقع‌بینانه نیست، بیش‌ازاینکه در تحولات جمعیتی تأثير داشته باشد، هزینه‌های زیادی را بر مردم و بیت‌المال تحمیل کند و آثاری هم نداشته باشد.

 مسئلة چهارم این است که ما در تحلیل موضوع جمعیت، با دو نگاه متفاوت مواجهيم؛ نخست رویکرد مدرن که رويکردي وارداتی به مسئلة جمعیت دارد و چه‌بسا نتواند در خدمت اهداف نظام جمهوری اسلامی قرار گیرد؛ نگرش دوم، یک نگاه عرفی ساده است که بدون اینکه یک ادبیات علمی برای موضوع داشته باشد، به‌‌دنبال آن است که مسئله را فهم، و مشکل را برطرف کند. هردو رويکرد نگران‌کننده هستند. این نگرانی باعث می‌شود تا نهادهای کارشناسی‌مان در حوزة جمعیت را به یک همفکری و هم‌اندیشی دعوت کنيم تا با یک نگاه عالمانه و بومی به موضوع جمعیت، زواياي مختلف اين مسئله و برون‌داد علمي آن را بررسي کنند.

اما پرسش دوم اين است که مسئلة اصلي ما در موضوع جمعیت چیست؟ یعنی چرا تحولات جمعیتی ایران باعث نگراني ما شده است؟ آمارها نشان مي‌دهد در دهة 1335 تا 1345 که اولین مقطع ده‌سالة آمارسنجی در ایران است، رشد جمعیت ایران درحدود 1/3 درصد بوده است؛ دهة 1340 در ايران، مصادف با دهة 1960 و 1970 میلادی در کشورهای غربی است، که آنها سیاست‌های جمعیتی‌شان را در آن زمان اتخاذ کرده‌اند. نگرانی دربارة انفجار جمعیت در اين دهه باعث شده است که کشورها سیاست کنترل جمعیت خود را به کشورهاي مختلف پیشنهاد دهند. کشور ایران نيز که در آن مقطع زمانی، یعنی در سال 1345، کمتر از سی میلیون جمعيت د‌اشته است، متأثر از پيشنهاد کشورهای اروپایی و نگرانی از تحولات جمعیتی در آینده، سیاست کنترل جمعیت را اتخاذ کرد. یک سال بعد در سال 1346، دولت برنامة تنظیم خانواده را اعلام، و سازمانی نيز به نام سازمان جمعیت و تنظیم خانواده تأسیس کرد. سال 1346 مصادف با تدوین برنامة توسعة عمرانی چهارم ـ از سال 1347 تا 1352 ـ بود که در اين برنامه سیاست‌های کنترل جمعیت مورد توجه قرار گرفت. در برنامة پنجم ـ از سال 1352 تا 1356 ـ نيز این سیاست استمرار پیدا کرده است. سياست‌هايي که در آن زمان پيگيري مي‌شد، بيشتر دربارة تشویق به زاد‌آوری کمتر، الگوی دو فرزندی و ارائة خدمات پیشگیری به زنان، مانند قرص‌های ضد‌باروری بود که باعث شد در ده سال بعد، یعنی در سال 1355 رشد جمعیت به 7/2 درصد برسد. تحلیل عرفی ما این است که کاهش رشد جمعیت در سال 1355، ناشی از سیاست‌های رژیم پهلوی در موضوع تنظیم خانواده بوده است؛ درحالي‌که مي‌توان اين مسئله را به‌گونه‌ای دیگر نيز تحليل کرد؛ روشن است که جامعه‌ آهسته به‌سمت مدرن شدن در حال حرکت است و تحولات شهر‌نشینی باعث کاهش تمایل به زادوولد مي‌شود. در زمان انقلاب، از سال 1356 تا سال 1363 کشور ما با رشد جمعیت مواجه بوده است؛ گویا گفتمان انقلاب اسلامی خودش را بر گفتمان مدرنیسم و توسعة زمان پهلوی حاکم کرده است. آمار سال 1365 نشان می‌دهد که رشد ناخالص جمعیت 9/3 درصد است. چرا عبارت رشد ناخالص جمعیت را به کار مي‌بريم؟ به این دلیل که در اوایل نیمة اول دهة 1360 دو اتفاق باعث مهاجر‌پذیري کشور ما شد؛ نخست بروز جنگ تحمیلی ایران و عراق که بسیاری از عراقی‌ها به ایران پناه آوردند؛ دوم جنگ در کشور افغانستان که باعث ورود مهاجران افغاني به کشور شد. تقریباً حدود 5/1 ميليون مهاجر از کشور افغانستان داشته‌ایم که اگر این تعداد را از آمار جمعیت کم کنیم، رشد خالص 9/3 درصد نخواهد بود؛ بلکه حدود 2/3 درصد است. براساس آمارها، در سال 1365 جمعيت به‌صورت انفجاری رو به رشد است. در اين شرايط، اين نگرانی در دولت و دستگاه‌های کارشناسی شکل می‌گیرد که اگر اين روند ادامه يابد، هر بيست سال يک‌مرتبه جمعیت ایران دوبرابر می‌شود؛ اين بدان‌معناست که این رشد تساعدی، ما را تا پنجاه سال آینده با یک بحران جمعیتی مواجه می‌سازد. این مسئله موجب مي‌شود که کارشناسان دولت با عالمان ديني گفت‌و‌گوهايي انجام دهند. البته عالمان ديني تا پيش از اين شرايط با بحث کنترل جمعیت مخالف بودند؛ اما بعد از گزارش دولت به آنها، متقاعد شدند که اتخاذ سیاست‌های جمعیتی دربارة کنترل جمعیت اشکالي ندارد. امام خميني(ره) می‌فرمایند موضوع قابل مطالعه است و به‌صراحت مطلبي را بيان نمي‌کنند. رئیس‌جمهور وقت نيز در آن زمان مطالبي را بيان، و به کارشناسان اعتماد مي‌کند. کارشناسان نيز خطرهاي افزايش جمعیت را يادآور مي‌شوند و بدين‌ترتيب از سال 1367 وارد مرحلة ‌تدوین سیاست‌های جمعیتی می‌شویم.

برنامة اول توسعه مربوط به سال 1368 به بعد است. در برنامة اول توسعه، سیاست‌های جمعیتی با ادبیاتي صریح مطرح شده است. براي مثال، یک‌سری محرومیت‌ها را برای کسانی که علاقه‌مند به فرزند زیاد هستند، در نظر مي‌گيرند؛ مانند اينکه خدمات بیمه به فرزند چهارم داده نشود. در چارچوب کلی سیاست‌های تحدید موالید در برنامة اول توسعه، بيان شده است که ميزان باروري زن از زمان بلوغ تا آغاز دوران يائسگي، هر زن به‌طور متوسط 4/6 فرزند به ‌دنيا مي‌آورد كه تا سال 90 بايد به 4 برسد. البته این موضوع نباید با بحث بُعد خانوار اشتباه شود؛ بُعد خانوار به‌معناي میزان جمعیت کشور تقسیم بر خانوارهای موجود در کشور است. براي مثال، در دهة 1360 بعد خانوار 11/5 است؛ یعنی هر خانوار ایرانی به‌طور متوسط 11/5 نفر است؛ اگر زن و شوهر زنده باشند، 11/3 درصد فرزند دارند. این مسئله غیر از آن موضوع مورد بحث ما، يعني تعداد باروری‌هاي کامل یک زن است. در بعد خانوار، جمعیت کشور را بر خانواده‌های بالفعل تقسیم مي‌کنند؛ یعنی خانوارهایی که تازه شکل گرفته‌اند و یا مدتی از زندگی آنها مي‌گذرد. اما در باروري كلي درمجموع براي يک زن در طول دوران باروری در سال 65، به‌طور متوسط تعداد 4/6 فرزند در نظر گرفته‌‌اند. سیاست اعلام‌شده در اولین برنامة توسعه بعداز انقلاب این است که باید برنامه‌‌ها را به‌گونه‌ای تنظیم کنیم که اين تعداد در پايان برنامه چهارم به چهار نفر برسد؛ یعنی در پایان چهار برنامة توسعه، به چهار نوزاد زنده در پایان دوران باروری دست يابيم. رشد خالص جمعیت نيز که سال1365 درحدود 2/3 درصد بوده است،‌ مي‌بايست در پايان برنامه چهارم به3/2 درصد مي‌رسيده است. این هدف برنامه‌هاي توسعه برای بیست سال آیندة کشور بوده است؛ اما نکتة جالب توجه این است که در سال 1372 و حتي قبل‌ازآن، به این هدف رسيده‌‌ايم. یعنی در اوایل برنامة توسعه و زودتر از زمان مورد انتظار به رشد 3/2 درصد رسیدیم.

 

تحليلي نادرست دربارة تحولات جمعيتي

دراين‌زمينه يک تحليل اشتباه وجود دارد و آن اينکه، عده‌اي مي‌پندارند در آن زمان سیاست‌های دولتی باعث کاهش جمعیت شد؛ یعنی برنامه‌های توسعه باعث کاهش روند رشد جمعیت شد؛ درحالي‌که اطلاعات ما خلاف این را نشان می‌دهد. اطلاعات موجود نشان می‌دهد رشد جمعیت از سال 1363 به بعد روند کاهشي داشته است؛ یعنی حداکثر رشد جمعیت متعلق به سال 1363 است و بعدازآن رشد جمعيت روند کاهشي پيدا کرده است، نه سال 1365؛ اين بدان‌معناست که پنج‌ سال قبل‌ازاینکه سیاست‌های جمعیتي را در برنامه‌های توسعه به کار بریم، جمعیت روند کاهشي خود را شروع کرده بوده است.

اشتباه عده‌اي اين است که مي‌پندارند اين توانمندي مسئولان دولتي است که توانسته‌‌‌اند با سياست‌هاي کاهش جمعيت، در مدتي کوتاه آن را کنترل کنند؛ درحالي‌که اين تفسير غلط در آينده نيز ما را با مشکل مواجه مي‌سازد؛ زيرا برداشتمان اين است که با تغيير اين سياست‌‌ها و تغيير جهت آن به‌سمت افزايش، جمعيت را افزايش مي‌دهيم. به‌ نظر مي‌آيد تحليل‌ درست‌تر این است که تا سال 1363 جنگ در مرزهاي کشور وجود داشته است؛ اما از سال 1363 گسترة جنگ، ديگر شهرهاي کشور را نيز در بر مي‌گيرد. درنتيجه، مشکلات اقتصادی و تورم شَدید وارد زندگی مردم مي‌شود و جنگ آثار خود را به‌تدريج در زندگي مردم نشان می‌دهد. افزون‌براين، مدرن شدن جامعه بعد از انقلاب، پس از یک توقف دو يا سه ساله شتاب پیدا کرده است و با سیاست‌‌گذاري‌‌هاي جمهوری اسلامی، جامعه هرچه بيشتر به‌سمت مدرن شدن حرکت کرده و اين فرايند به کاهش رشد جمعیت کمک کرده است.

در برنامة توسعة کشور، برخي بند‌هاي مربوط به سیاست‌های جمعیتی جالب است. کارشناسان برای تحقق اهداف جمعيتي، بالا بردن سطح سواد و دانش عمومی افراد جامعه، به‌ويژه افزایش ضریب پوشش تحصیلی دختران را پيشنهاد داده‌اند؛ يعني به اين نکته توجه داشته‌‌اند که هرچه تحصیلات مدرن زنان بيشتر باشد،‌ تمايل آنها به فرزند‌آوری کمتر می‌شود. نكته‌اي كه به آن اشاره مي‌كنم اين است كه هم‌اكنون برخي سياست‌ها در جمهوری اسلامی متناقض است؛ بدين‌معنا که هم می‌خواهد جمعیت را افزایش دهد، و هم بر تحصیلات مدرن زنان تأکید کند. در دهة شصت نيز همین‌طور بوده است؛ براي نمونه، خطيبان نمازجمعه مانند آقاي هاشمي رفسنجاني در خطبه‌ها بر لزوم افزایش جمعیت در اوايل جنگ تأکيد مي‌کنند؛ اما هم‌زمان، مدرن شدن جامعه نيز جزء سیاست‌های محکم نظام بوده است؛ درحالي‌که اين دو رويکرد باهم ناسازگارند.

يکي ديگر از بندهاي سياستي در برنامة اول توسعه، اعتلای موقعیت زنان ازطریق آموزش و تعلیم و افزایش زمینه‌های مشارکت آنان در امور اقتصادی و اجتماعی جامعه است؛ هنگامي‌که زنان مانند مردان در عرصه‌های اجتماعی اشتغال، الگوی مشارکت اجتماعی مردانه را تجربه کنند، تمایلشان به فرزند‌آوری کم می‌شود. يکي ديگر از مواد اين سياست‌ها، لغو همة مشوق‌های رشد جمعیت بوده است. در سال 1369 شورایی به نام «شورای ديد موالید» با تصویب دولت تشکیل شد که در سال 1370 به ادارة کل تنظیم خانواده تبديل گرديد؛ در سال 1372 قانون تنظیم خانواده در مجلس شوراي اسلامي تصويب شد. پيش‌ازآن، سیاست‌ها و برنامه‌های توسعه در سال 1368 به تصویب رسیده بود. در سال 1372 مجلس قوانین جمعیتی را تصویب کرد که يکي از موارد آن اين بود که بايد متون مربوط به جمعیت و کنترل جمعیت در دانشگاه‌ها و نهادهای تحصیلی تدریس شود. از ديگر موارد آن، اين است که بايد صداوسیما دراين‌زمينه حضوري فعال داشته باشد و درمجموع بودجه‌هاي زيادي را براي سیستم‌های کنترل باروری در نظر مي‌گيرند. مرحوم آقای حسینی تهرانی، کتاب خود را با عنوان کاهش جمعیت، ضربه‌ای سهمگین بر پیکر مسلمین، تقریباً در سال 73 منتشر کرد. ایشان به‌شدت مخالف کنترل جمعیت است. وي در آن زمان به آمار‌هاي بهداشتي استناد مي‌کند و اينکه در مدت اِعمال سیاست‌های کنترل جمعیت، بیش از یک میلیون زن عمل توبکتومی، و هشتاد هزار مرد عمل وازکتومی را به‌صورت رایگان انجام داده‌اند؛ درحالي‌که اين سياست تا سال 1390 همچنان ادامه داشته است. به‌هرحال، سیاست‌های دولتی و بيش از آن مدرن شدن جامعه، باعث شده است که رشد جمعیت به‌شدت کاهش يابد؛ يعني در سال 1365 رشد خالص جمعیت 2/3 و رشد ناخالص جمعیت 9/3 بود؛ درحالي‌که اين عدد در سال 1370 به 5/2، در سال 1372 به 3/2 و در سال 1375 به 45/1 رسيده است. در سال1380 به میزان کمی روند افزایشي داشتيم و اين عدد به 6/1 رسید. سپس دوباره در ده سال بعد با کاهش جمعیت مواجه بوده‌ايم؛ يعني در سال 1390 رشد خالص جمعيت به کمتر از 3/1 رسيده است. البته الآن رشد جمعیت داریم؛ اما بايد توجه داشته باشیم که يکي از دلايل آن، کاهش مرگ‌و‌میر است؛ یعنی در دهة 60، تراکم جمعیت در سنین کودکی و نوجوانی بیشتر بوده است که آن افراد اکنون به سنین بین سي تا چهل سال رسیده‌اند؛ یعنی تاحدود بيست تا سي سال آينده، این افزایش جمعیت را خواهیم داشت؛ البته افزایش جمعیت به اين معنا که مردم کمتر مي‌ميرند؛ جامعه‌ای که پيش‌ازاين جوان بوده است، به میان‌سالی و سپس به سالمندي نزدیک می‌شوند؛ ولي بعد از سي ‌سال دیگر، با کاهش جمعیت، افزايش پيري و مرگ‌و‌مير مواجه مي‌شويم و مشکلات جمعیتی در اين شرايط، خود را نشان می‌دهد.

مسئلة ديگر که رخ داده تغيير در بعد خانواده است، بعد خانوار در سال 1365 عدد 11/5 را نشان می‌دهد؛ یعنی تعداد متوسط هر خانوار 11/5 بود؛ درحالي‌که در سال 1390 به حدود 5/3 رسیده است. اگر هر خانواری را تقریباً 5/3 نفر فرض کنیم ـ البته این فرض ؟؟ درست نیست ـ و همة خانوارها کامل باشند، یعنی پدر و مادر در آن حضور داشته باشند، تعداد فرزندان هر خانوار به‌طور متوسط 5/1 نفر است؛ ولی آمار به‌طور کامل درست نيست؛ زيرا خانوار با خانوادة کامل فرق مي‌کند؛ خانوار به هر واحد زیستی مي‌گويند. بسياري از خانوارهاي فعلي تک‌نفره هستند. براي مثال، در چند سال گذشته در برخي از کلان‌شهرها، حدود 27 درصد جوانان زندگی مجردی داشته‌اند؛ يعني در برخي آپارتمان‌ها يک آقا يا خانم به‌تنهايي زندگي مي‌کند؛ اين فرد يک خانوار تک‌نفره است. با توجه به افزايش آمار طلاق، گاهی نيز مرد با يکي از فرزندان و زن نيز با يکي ديگر از آنها و يا به‌تنهايي يک خانوار دیگر را تشکیل می‌دهند. اگر اینها خانوادة کامل مي‌بودند، مي‌توانستیم از تعداد واقعي اعضاي يك خانواده اطلاعاتي به دست آوريم. الآن مي‌توانیم تشخیص دهیم که اگر بعد خانوار 5/3 است، بدين‌معناست که تعداد فرزندان هر خانوادة کامل که والدين در آن خانواده حضور دارند، از 5/1 فرزند بیشتر است. حال بايد خانواده‌های تک‌نفره و مطلقه را از آنها کم کنیم تا ببینیم در هر خانوادة کامل چه اتفاقی می‌افتد.

 

توجه به رويکرد جهاني در مسئلة‌ جمعيت

اما مسئلة مهم این است که تحولات جمعیتی، مسئله‌اي جهانی است؛ یعنی از دهة 60 و 70 میلادی به بعد، روند سرعت جمعيت دنيا به‌سمت کاهش است. البته تا حدود پنجاه تا شصت سال دیگر، در مجموع جمعیت دنیا بیشتر می‌شود؛ ولی آهنگ رشد جمعیت آهسته‌تر می‌شود؛ یعنی از حدود سال 2090 به بعد، با کاهش جمعیت جهانی روبه‌رو می‌شويم و اين زنگ خطری است که همة دنیا را تهدید مي‌کند؛ اما در 25 سال اخیر، تحولات جمعیتی ایران چنان شتاب‌دار بوده که به مهم‌ترین کشور دنیا دراين‌زمينه تبديل شده است. برخي کشورهای ديگر نيز کاهش رشد جمعیت داشته‌اند، ولي کاهش رشد جمعیت در ایران بسيار چشمگير بوده است؛ در هیچ‌جا از دنيا سابقه نداشته است که رشد جمعیت در یک مقطع 20 تا 25 سال، از 2/3 به 3/1 برسد.

 

لزوم هم‌گرايي در سياست‌‌گذاري‌هاي جمعيتي

اما مسئلة‌ ديگري که در کشور ما رخ داده، اين است که تقریباً از سال 1385 که رئیس‌‌جمهور به موضوع جمعیت حساس شدند، در بعضی از سخنرانی‌ها به اين موضوع اشاره کردند که سیاست «دو بچه کافی است»، اضمحلال و انقراض یک کشور را به دنبال دارد. در همان سال که رئيس‌‌جمهور این بحث را مطرح کرد، مسئولان کنترل جمعیت، وزير بهداشت و معاون سلامت ايشان از اين موضع انتقاد کردند و گفتند اين نظر شخصی آقای احمدی‌نژاد است و به سیاست‌های وزارت‌خانه ارتباطي ندارد؛ یعنی در آن زمان رئیس‌‌جمهور سياست‌هاي جمعيتي را به‌منزلة‌ دغدغة‌ شخصي خود مطرح کرده است،‌ نه به عنوان نمايندة‌ دولت؛ ازاين‌رو، مورد حمایت نيز قرار نگرفت. اين وضعيت تا سال 1388 به همين صورت ادامه داشت. از سال 1388 که سازمان ملل گزارش خود دربارة جمعیت را مطرح کرد، برخي از متدینان به اين مسئله حساس شدند و دستگاه‌های سیاست‌گذار نيز رایزنی‌هایی را با رهبر معظم انقلاب انجام دادند. در سال‌هاي 1390 و 1391 ايشان در برخي از سخنراني‌هاي خود به اين مسئله اشاره کردند که پس‌ازآن برخي کارشناسان واکنش‌هاي نه‌چندان مهمي نشان دادند؛ گويا احساس کردند که ايده‌اي از بالا به آنها تحميل مي‌شود؛ اما در سال 1391 ايشان در بجنورد، سخنرانی مهمي دراین‌زمینه انجام دادند و بيان داشتند که در دهة شصت و تا اوایل دهة هفتاد، سیاست کنترل جمعیت درست بوده است، ولی از اوایل دهة هفتاد بايد در آن سياست تجديد‌نظر مي‌کرديم که متأسفانه اين کار را انجام نداديم؛ همه در اين موضوع مقصر بودند و من نيز به سهم خودم مقصر بودم و باید استغفار کنم. وقتي رهبري اين سخنان را بيان کردند،‌ بسياري از افراد به جدي بودن مسئله پي بردند. دراين‌ميان،‌ جمعیت‌شناسان نيز به کمک آمدند و سناریوی سازمان ملل را بیشتر توضیح می‌دهند و نهادهای سیاست‌گذار نيز به اين مسئله پرداخته.

جالب این است که باوجود اينکه رئيس‌جمهور و مقام معظم رهبري دربارة‌ اين موضوع هشدار داده‌‌اند،‌ وزارت بهداشت، درمان و آموزش پزشکي تا مرداد سال 1391 به عملیات توبکتومی و وازکتومی به‌طور رایگان ادامه داده است. بعد از اين تاريخ گفتند که به زيرمجموعة خود بخش‌نامه کرده‌اند که دیگر این روش را پیگیری نکنند. جالب‌تر اینکه، یک يا دو ماه پیش، یکی از مسئولان وزارت بهداشت در یک موضع‌گیری کاملاً متناقض با موضع‌گیری پيشين، بيان کرده‌ است که رشد جمعیت ایران باید به حدود 5/3 درصد، يعني هر خانواده شش فرزند برسد. البته بايد در‌اين‌باره توضيح دهند که چگونه به اين معادله رسیده‌اند؛ آيا براثر فشار مسئولان اين سخنان را بيان مي‌کنند يا اينکه براساس یک نگرش آینده‌نگرانه و دقيق اين اعداد و ارقام را مطرح مي‌کنند. درهرحال، به نظر من هنوز هم سیاست‌هاي جمعیتی در کل کشور مطرح نشده است؛ هنوز در کمسیون بهداشت مجلس شوراي اسلامي دیدگاه‌های متفاوتی وجود دارد؛ افرادي مانند دکتر عليرضا مرندی هنوز معتقدند بايد روی کیفیت تمرکز کنیم، نه روی کمیت؛ اين بدان‌معناست که رويکرد واحدي در جامعة سیاست‌گذار و برنامه‌ریز کشور وجود ندارد، و این مسئله، ضرورت گفت‌و‌گوهاي علمي بين نخبگان جامعه را بیشتر مي‌کند.

 

نقدي بر سياست‌هاي موجود

به نظر من، یک رفتار اشتباه در کشور داریم و آن اينکه مي‌خواهيم با بخش‌نامه کردن به مدیران و قانون‌گذاران، سیاست‌های جمعیتی را تغییر دهيم؛ درحالي‌که اين رويکرد اشتباه است و به نتيجه نمي‌رسد. ما بايد هم‌‌انديشي داشته باشيم و جامعة نخبگان، به یک تفاهم و وحدت‌نظر برسند؛ وگرنه اگر مجريان اين سياست‌‌ها بدان اعتقادي نداشته باشند، در عمل يک‌سري کارهاي کليشه‌اي، بدون توجه به نتيجة آن انجام مي‌‌دهند. براي مثال، شورای عالی انقلاب فرهنگی در سال 1391 سیاست‌هاي جمعیتی را تصویب کرده است؛ ضمن احترام به این نهاد، معتقدم دربارة اين سياست‌‌‌ها بحث‌های کارشناسی دقيق و کافي انجام نشده است. البته در برخی از بندهای آن، سیاست‌های کلی دولتی وجود دارد، ولی در هنگام تبديل آن به برنامه،‌ به‌صورت کليشه‌اي عمل کرده‌‌‌اند و برنامه‌هاي پيشنهادي‌ آنها بسياري از بودجه‌های ملی کشور را هدر مي‌دهد. براي نمونه، کارهايي شبيه اينکه به‌ازاي هر فرزندی که خانواده‌ها به دنیا می‌آورند، یک سکه به آنها بدهند يا پشتيباني‌هاي ديگري را انجام دهند، در بسياري از کشور‌هاي ديگر نيز انجام شده است،‌ اما نتیجة کاملی نگرفته‌اند؛ یعنی چه‌‌بسا آثار کمي در تحولات ملیتی و جمعيتي داشته باشد، اما هزینه‌های زیادی را بر مردم تحمیل مي‌کند. نکتة مهم‌تر اینکه، شورای عالی انقلاب فرهنگی دراين‌زمينه در حوزة قانون‌گذاری و برنامه‌ریزی مداخله کرده است. براي مثال، براي فرزند اول چهارده‌ هزار تومان و براي فرزند پنجم هفتاد هزار تومان حق عائله‌مندي در نظر گرفته‌اند؛ درحالي‌که این کار شورای عالی انقلاب فرهنگی نیست؛ آنها بايد سیاست‌گذاری فرهنگی کنند، نه سیاست‌گذاری، قانون‌گزاري ـ برنامه‌ريزي اقتصادی. حتی اگر مجلس هم بخواهد قانوني تصويب کند،‌ نبايد تا اين اندازه وارد جزئيات شود؛ بلکه براي نمونه مي‌تواند مصوب کند که به تعداد فرزندان حق عائله‌مندي تعلق بگیرد؛ اما نرخش را بايد دولت تعیین کند. این يک برنامه است و هرسال هم باید براساس موقعيت و جمعيت شهر‌ها و ديگر عوامل تغيير کند. چرا ما باید چیزی را تصویب کنیم که متخصصان آن مسئله، آن را به سخره بگيرند. اين بدان‌معناست که ما هنوز در تخصصی‌ترین نهاد کشورمان سخنان عاميانه بيان مي‌کنيم و پندارمان اين است که با اين سخنان مشکلات جمعیتی حل می‌شود.

 

ضرورت فهم دقيق مسئله

سخن ما با نهاد‌‌های قانون‌گذار، سياست‌گذار و برنامه‌ریز اين است که قبل از تحليل مسئله،‌ نخست بايد موضوع به‌درستي فهم و تحليل و سپس اصلاح شود؛ يعني قبل از هرگونه اقدام برای اصلاح، باید مسئله را خوب بفهمیم. مشکل مهم در کشور ما، تب اصلاح‌گری است؛ همه می‌خواهند مشکل را برطرف سازند. براي مثال،‌ در موضوع حجاب و برخي مسائل ديگر نيز همين وضعيت وجود دارد؛ همه می‌خواهند آن را اصلاح کنند؛ ولی کمتر کسی هست که بخواهد مسئله را درست تحليل كند؛ یعنی بگوید تحولات ناشی از حجاب مربوط به چه عواملي است و عوامل اصلی مؤثر در آن کدام‌اند يا اينکه تحولات جمعیتی از چه عواملی نشئت مي‌گيرند. به نظر من، راه‌حل اصلی این است که نخست مسئله را بفهمیم و متناسب با آن، راهکار ارائه دهيم.

 

پرسش: با توجه به اين شرايط و نوع سیاست‌گذاری‌هايي که دراین‌زمینه انجام شده است، حضرت‌عالی برای شناخت درست این مسئله و به‌تبع آن سیاست‌گذاری و برنامه‌ریزی درست، چه راهکارهايي را پيشنهاد مي‌دهيد؟

پاسخ: بايد به اين نکته توجه کنيم که جمعيت موضوع میان‌رشته‌ای است؛ يعني در مرحلة‌ اول بايد رشته‌هاي مرتبط با اين مسئله مانند فقه، جامعه‌شناسي‌ علوم تربيتي، روان‌شناسي،‌ جمعيت‌شناسي، بهداشت، اقتصاد و... شناسايي شوند. در مرحلة‌ بعد، کارشناسان اين رشته‌ها همه بايد در کنار هم بنشينند و با هم‌انديشي با يکديگر، هرکدام از زاویة تخصصی خودشان، پرسش تولید کنند. پرسش‌هایی که برای يک جامعه‌شناس دربارة موضوع جمعیت پیش می‌آید، با پرسش‌هايي که براي متخصصان رشته‌‌هاي ديگر مانند روان‌شناسي و علوم تربيتي پيش مي‌آيد، تفاوت دارد. بعدازاينکه با انبوهی از پرسش‌ها مواجه شديم، بايد دربارة موضوع جمعیت، از منظر هرکدام از این حوزه‌های تخصصی کاوش کنیم. ويژگي موضوع‌هاي میان‌رشته‌ای این است که بايد از ابعاد مختلف بررسي شوند. هنگامي‌که تحليل‌‌هاي گوناگون ارائه شد، بايد درنهايت، آنها را جمع‌بندي کنيم. این تحلیل‌ها به ما نشان مي‌دهد که مسئلة‌ جمعيت چه ابعاد بهداشتي، اقتصادي و... دارد. پس از اين مرحله،‌ کارشناسان رشته‌هاي مختلف، هرکدام از منظر خودشان پيامدهاي كاهشي يا افزايشي جمعیت را بررسي مي‌کنند. براي نمونه، کارشناس بهداشت می‌گوید موضوع سلامت براي ما مهم است و نبايد شرايط به‌گونه‌اي باشد که سلامت مادر و فرزند به خطر بيفتد؛ يا اينکه کارشناس حوزة سیاسی و امنیتی بيان مي‌کند که اگر جمعیت ما سالمند باشد،‌ چه‌ مخاطرات امنیتی خواهیم داشت. بايد تمام اين تحليل‌ها جمع‌بندی، و عوامل و پیامدهاي آن روشن شود. در مرحلة‌ بعد بايد اين مسئله را بررسي کنيم که آیا عوامل اصلی تحولات جمعیتی قابل کنترل است يا خير. چه‌بسا برخي از عوامل در مقیاس جهانی عمل کنند و ما در مقیاس منطقه‌ای نتوانيم دربرابر آنها مقاومت کنیم؛ ولی چه‌بسا در مواردي بتوانیم مقاومت کنیم. در مواردي که کنترل عامل اصلي در اختيار ماست، بايد آنها را شناسايي، و براي‌ آن برنامه‌ريزي کنیم.

پرسش: عوامل و زمینه‌های اصلی تحولات جمعیتی در سه دهه اخیر در ایران چیست؟

پاسخ: این عرصه مربوط به حوزة جامعه‌شناسی است. براي مثال، در ادبیات جامعه‌شناسی گیدنز، هم به نگاه کلان ساختاری، و هم به نگاه خرد عاملیتی توجه می‌شود. برخي بر وجه کنش‌گری و عاملیتی تأکید داشتند و تحلیل‌های خرد در جامعه‌شناسی ارائه می‌دادند؛ عده‌اي مانند دورکیم و دیگران، تحلیل‌های ساختاری ارائه می‌دهند. برخي بر اين باورند که تحولات صنعتی و اقتصادی، و نيز تغيير ساختارهای فرهنگی در موضوع جمعیت مؤثر بوده است. براي نمونه، هرچه جامعه صنعتی‌تر می‌شود، فاصلة بین محل کار و خانه بیشتر می‌شود و شهرنشيني گسترده‌تر مي‌شود فرزند‌آوری كافي كاهش مي‌يابد. در سال 1345، سي درصد جمعيت کشور شهرنشين و هفتاد درصد آن روستا‌نشین بودند؛ اما در سال 1390، کمتر از سي درصد جمعيت روستا‌نشین، و بيش از هفتاد درصد آن شهرنشين شده است؛ یعنی از سال 1345 تا 1390، معادلة جمعیت روستایی و شهری در ایران به‌طور کامل به ‌هم ریخته است. تشکيل شهرهای بزرگ از عواملی است که به کاهش جمعیت مي‌انجامد؛ زيرا فرهنگ مدرن در شهرهاي بزرگ بيشتر است. همچنين مشکلات زياد، خانه‌‌هاي کوچک آپارتماني، تراکم جمعيت و عوامل ديگر باعث می‌شود که افراد به جمعیت زیاد فکر نکنند.

 

گسترش گفتمان فردگرايي و تغيير سبک زندگي

مسئلة‌ ديگر اين است که عقلانیت مدرن در حال توسعه يافتن است. به‌تعبیرديگر، گفتمان فردگرايي در حال تقويت و بسط يافتن است.[2] پديدة گفتمان فردگرايانه در پنجاه سال اخير در کل دنيا بسط يافته است. نقطه اصلی گفتمان فرد‌گرايي، شادکامی فردی است؛‌ يعني لذت شخصی در زمان حال. در اين رويکرد،‌ نگاه‌ آینده‌گرانه و توجه به مصلحت اجتماعی جاي خود را به منفعت فردي در زمان حال مي‌دهد. این تحول، خود را در ابعاد مختلف زندگی نشان می‌دهد. سبک زندگی نيز براساس این تحول گفتمانی در حال تحول مي‌باشد. براي مثال، هنگامي‌که پدران ما مي‌خواستند خودي نشان دهند، مي‌گفتند پنجاه سال است اين دوچرخه را استفاده مي‌کنم و بعدازآن نيز به فرزندانش مي‌داد تا استفاده کنند؛ يا با اشاره به کمربند خود مي‌گفتند پانزده سال از اين کمربند استفاده کرده‌‌‌ام؛ اما اگر امروز به همسرتان بگوييد چرا کفش چرمي نمي‌خريد که حداقل دو سال بتوانيد آن را بپوشيد، در جواب شما مي‌گويد من حوصله ندارم بیش از دو يا سه ماه یک کفش را بپوشم؛ وقتي هم بخواهد خودي نشان دهد، می‌گوید این کفش را دیروز خریده‌ام يا موبایلم را هرسال تعويض مي‌کنم؛ یعنی میل به مصرف‌گرایی و نشان دادن لذت ؟؟زياد شده است. البته خود مصرف کردن لذت دارد، نه اينکه نتیجة مصرف کیف داشته باشد؛ خود خرید کردن و قدم‌ زدن در بازار لذت دارد، نه نتيجة خريد. این تحول گفتمانی، به تحول در سبک زندگی منجر می‌شود؛ درحالي‌که ما به آن حساس نيستيم. هرسال در شهرها برخي مغازه‌ها تعطیل می‌شود و به‌جاي آن فست‌فود ايجاد مي‌شود؛ يا اينکه پيش‌ترها در سفرة‌ غذا آب و نان وجود داشت، اما امروزه هيچ‌کدام از آنها نيست؛ يعني یک تحول بسيار سريع در شيوه زندگي در کشور ما در حال رخ دادن است و خود دولت نیز به گسترش اين تحولات کمک مي‌کند. براي نمونه،‌ هرکسی کاندیداي رياست‌جمهوري مي‌شود، وعده‌هاي اقتصادي به مردم می‌دهد و التهاب اقتصادی و حرص را در جامعه بیشتر مي‌کند؛ يعني به‌جاي‌اينکه فرهنگ اقتصادی را اصلاح کنند، به‌‌دنبال آن هستند که برخورداری‌های اقتصادی را بیشتر کنند. مثال ديگر، افزایش سواد‌آموزی و تحصیلات دانشگاهي در کشور است. پيش از انقلاب، تعداد زنان داراي تحصيلات دانشگاهي به‌مراتب کمتر از ميزان فعلي بود؛ هر‌چه تحصیلات مدرن و دانشگاهي بیشتر شود، ارزش‌های اجتماعی غیر‌خانوادگی نيز جاي‌گزين ارزش‌های خانوادگی مي‌شود؛ زيرا نظام آموزشی ما متناسب با خانواده طراحی نشده، بلکه متناسب با بازار کار طراحی شده است؛ یعنی دختر ما نيز هنگامي‌که از اين نظام آموزشي فارغ‌التحصیل می‌شود، ارزش‌های او تغيير يافته است؛ براي مثال، اشتغال براي او ارزش شده است. یعنی یک‌سري تحولات ارزشی به وجود آمده که نظام آموزشي به گسترش آن کمک کرده است.

در مقیاس جهانی نيز تحولات هویتی رخ داده است؛ یعنی تعريف ما از زن و مرد تغيير يافته است. پنجاه سال پیش، تعريف زن و مرد نرمال به اين صورت بود: مرد نرمال به مردی می‌‌گفتند که غیرت داشته باشد؛ در اوایل سنین جوانی ازدواج کند؛ اهل کار و تلاش و درآمد‌زايي باشد. زن نرمال نيز زنی بود که در خانه بداخلاق نباشد؛ با شوهرش هماهنگ باشد؛ فرزندآوري زياد داشته باشد؛‌ از خانه زیاد بیرون نرود؛ درس زندگی آموخته باشد؛ در هنر خانه‌داري مسلط باشد؛ با‌حیا و باعفت باشد. يعني درمجموع، مرز محکمی بین زن و مرد وجود داشت. یکی از غربی‌ها مي‌گويد، در دهة 1950 اگر پسری قصد داشت ازدواج خودش را تا سي‌ سالگی به تأخیر بیندازد و متوقع بود که زن هزینه‌های اقتصادی خانواده را تأمین کند، به او نامرد می‌گفتند؛ ولی در دهة 1370 اين ويژگي يک مرد نرمال بود. امروزه در كشور ما براثر تحولات معنايي که رخ داده است،‌ زن، خودش را با تحصیلات و کلاس کامپیوتر معرفی مي‌کند، نه با ازدواج؛ استقلال اقتصادي براي او مهم مي‌شود؛ تابعیت زن از شوهر برایش خفت است، ولی تابعيت از کارفرما برایش خفت نیست. الآن پسرها هنگام ازدواج به دختر‌ها می‌گویند شما هم باید در هزینه‌های زندگی شریک شويد؛ یعنی مردانگی و مرزهاي محکم بين زن و مرد به‌طور کامل از بين رفته است.

 

جابه‌جايي ارزش‌هاي خانوادگي

در نسل ما و نسل‌هاي گذشته، اگر کسی ازدواج مي‌کرد و بعد از يک‌سال بچه‌دار نمي‌شد، می‌گفتند حتماً مشکل دارند و خانم یا آقا عقیم هستند؛ اما امروزه اين‌چنين نيست. براي مثال، در تعطيلات عيد امسال با تعدادی از خانم‌هایی که تازه ازدواج کرده‌اند، مصاحبه کردم و پرسيدم شما که ازدواج کرده‌اید، چرا بچه‌دار نمی‌شوید؛ یکی از پاسخ‌هاي آنها اين بود که با فرزندآوري تحقیر می‌شویم؛ یعنی براساس تحولات معنایی که در جامعة زنان اتفاق افتاده است، مي‌گويند اگر بلافاصله بعد از ازدواج بچه‌دار شویم، ما را مسخره مي‌کنند! مد است که سه يا چهار سال بين ازدواج و فرزندآوري فاصله بيندازيد. وقتي از شوهرشان مي‌پرسيم که شما چرا بچه‌دار نمی‌شوید، یکی از پاسخ‌هايشان اين است که مي‌خواهيم در سه يا چهار سال اول زندگی، مشکلات اقتصادی را برطرف کنیم؛ یعنی زن و شوهر هرکدام از اينکه زندگی خانوادگی‌‌شان را با فرزند تعریف کنند، طفره می‌روند. اين بدان‌معناست که فرزند‌آوری لازمة زندگی نیست. در گذشته‌، تعداد بيشتر فرزندان باعث سرافرازی والدين ‌بود. براي مثال، در شعرهایمان براي حضرت ام‌البنین، می‌گوییم چهار پسر دربرابر او راه می‌رفتند. البته در روستاها نيز هنوز اين سبک وجود دارد و مادر را به اسم پسر می‌شناسند؛ مانند مادر حمید؛ ولی در جامعة شهری اگر بگویید مادر حمید، ناراحت مي‌شود و مي‌گويد مگر من اسم ندارم که به من مادر حمید مي‌گوييد؟! یعنی اين براي زن افتخار نیست که او را با فرزندش معرفي کنند. متأسفانه این تحولات معنایی در کشور ما در حال رخ دادن است. والدين، فرزند اول را به دنيا مي‌آورند تا شادکامی و لذتشان تأمين شود و از تنهایی نجات يابند؛ فرزند دوم را به ‌دنيا مي‌آورند تا جنسیت فرزندانشان کامل شود و از هر دو جنس داشته باشند؛ گاهی فرزند سوم نيز براي تکميل جنسيت است. من از مادرم پرسيدم شما که هشت فرزند داريد، آيا نگرانی اقتصادی نداشتيد. ايشان مي‌گفت وقتي حامله بودم، اگر این فکرها به ذهنم خطور مي‌کرد،‌ بزرگ‌ترها ما را نصیحت مي‌کردند که روزی را خداوند می‌دهد؛ یعنی فرهنگ مسلط بر جامعه به‌گونه‌اي بود که دغدغة معيشت در حاشيه قرار مي‌گرفت؛ درحالي‌که امروزه وارد متن زندگي شده است.

 

نقش سيستم‌هاي تأمين اجتماعي در تحولات جمعيتي

با افزايش و تقويت سیستم‌های تأمین اجتماعی در جامعه، ترس از آینده کاهش مي‌يابد؛ یعنی لزوم سیستم‌های تأمين اجتماعی جزء ضروریات ديني مردم شده است و کسي جرئت ندارد بگويد تأمین اجتماعی بازنشستگی و بیمه بد است. البته پیامد جمعیتی نيز دارد؛ پیامد جمعیتی آن این است که ترس از آینده را کم مي‌کند؛ در نسل‌های گذشته، نگاه والدين به فرزند پسر،‌ مانند نگاه کردن به قلک پول بود؛ يعني می‌گفتند هفت يا هشت پسر مي‌آوريم تا در سن پيري از ما حمايت کنند؛ درحالي‌که سیستم تأمین اجتماعی خاطر همه را آسوده کرده است. والدين مي‌گويند وقتي سازمان تأمين اجتماعي هست و نيازهاي ما را برطرف مي‌سازد،‌ چرا بايد فرزند بياوريم. ما جنبه‌هاي مثبت تأمین اجتماعی را در نظر مي‌گيريم؛ ولي به ابعاد منفي آن توجهي نداريم. جمعيت جوان و شاغل به کار در کشور ژاپن در دهة 1960 نه‌برابر بازنشسته‌هاي آنها بود؛ اما در سال 2030، تعداد افراد شاغل با بازنشسته‌ها مساوي مي‌شود؛ یعنی در دهة 1960 از نه نفر نيروي کار مالیات می‌گرفتند تا يک نفر بازنشسته را تأمین کنند؛ ولی در بيست سال بعد يک نفر نيروي کار بايد يک‌ نفر بازنشسته را تأمین کند و اين يك فاجعة ملي است در سال 2012 بودجه ساليانة ژاپن 1120 میلیارد دلار بوده است. 29 درصد این بودجه هزینة تأمين اجتماعی است؛ یعنی یک‌سوم بودجة ژاپن هزینة تأمین اجتماعی آنها مي‌شود، و این به‌معناي بحران اجتماعی است. پس تأمین اجتماعی يکي از عوامل کاهش جمعيت است.

نکتة ديگر اين است که هرچه ميزان طلاق در جامعه افزایش يابد، نگرانی از بی‌ثباتی خانواده زیاد، و تمایل به فرزند‌آوری کم می‌شود. برخي از زوج‌‌ها مي‌خواهند در سال‌های اول ازدواج يکديگر را محک بزنند تا ميزان پايداري زندگي خود را بسنجند؛ وقتي مي‌بينند بيست درصد ازدواج‌ها به طلاق مي‌انجامد، این نگرانی را برای زندگی خود احساس، و با اضطراب زندگي مي‌کنند. همچنين در جامعة‌ ما ميزان طلاق عاطفي زياد است. اين عوامل باعث کاهش فرزندآوري مي‌شود.

بي‌شک، يکي از عوامل مهم تأثیر‌گذار در موضوع جمعیت، تحولات ساختاری، به‌ويژه ساختارهای اقتصادی است. برخي از مردم احساس مي‌کنند که وضعيت اقتصاد به آنها اجازة فرزند‌آوری را نمی‌دهد. به‌هرحال، هم به‌دليل تغییر الگوی مصرف و هم سخت شدن درآمدزایی، به عهده ناامنی و بی‌ثباتی در حوزة اقتصاد جامعه بر نگراني خانواده‌ها افزوده مي‌شود.

نقش عوامل سياسي در تحولات جمعيتي

افزون‌بر عوامل فرهنگی و شهر‌نشینی که بدان اشاره شد، يکي ديگر از عوامل تأثيرگذار، عوامل سیاسی است. برخي قدرت‌های جهانی علاقه‌مندند ميزان جمعیت مسلمانان کم شود. به این مسئله در برخي از مقالات اشاره شده است که بعد از جنگ جهانی دوم که بلوک شرق و غرب به وجود آمد، آمریکا و کشورهای غربی به اين فکر افتادند که بايد در کشورهای اردوگاه کمونیستی، ميزان جمعيت کم باشد؛ زيرا جمعیت زیاد آنها موازنة قدرت را در آینده بر هم مي‌زند. همچنين بعداز انقلاب اسلامی ایران، ترس از اسلام‌گرایی نيز زیاد شد. من در سال 1998ـ1999 میلادی ترجمة مقاله‌اي از روزنامه‌هاي غربي را مي‌خواندم که اشاره کرده بود در سال 2050 ميلادي، جمعیت خاورمیانة اسلامی از جمعیت مسیحی‌ها بیشتر می‌شود؛ زيرا رشد جمعیتی مسلمان‌ها از مسیحی‌ها بيشتر است و جمعيت يک عامل مؤثر در اقتدار کشورهاست و امروزه پر‌جمعیت‌ترین کشورهای دنیا جزء قدرتمندترین‌ها هستند. براي مثال، قدرت‌های اقتصادی نوظهور مانند چین، هند و برزيل به‌دليل جمعيت زيادي که دارند، جزء کشورهایی هستند که در آیندة دنیا تأثیر‌گذارند سازمان ملل در کشورهای جهان اسلام سیاست‌ ؟؟ جمعیت را تبلیغ مي‌کرد و متأسفانه جمهوری اسلامی ايران پرچم‌دار اداي اين سياست است. دکتر مصلح‌الدین، رئیس صندوق بین‌الملل سازمان ملل، در دانشگاه فاطمیة قم می‌گفت کشورهای اسلامی روی خوشی به سیاست کنترل جمعیت نشان نمی‌دهند؛ درحالي‌که ایران پیشتاز کشورهای اسلامی دراين‌زمينه است. چون ايران از ادبیات مذهبی براي امتناع مردم استفاده مي‌كند، آنها قصد داريم ايران را درزمينة سياست‌‌هاي کنترل جمعيت، الگوي ديگر کشورهاي اسلامي معرفي كنيم.

 

نکتة ديگر اين است که مسائل سیاسی به مسائل منطقه‌ای نيز مرتبط مي‌شود. براي مثال، رشد جمعيت در برخي از مناطق سنی‌نشین کشور، بيشتر از مناطق شیعه‌نشین است. براساس تحقيقي، قوم بلوچ بيشترين رشد جمعيت را دارد. ازاين‌رو، چه‌بسا در پنجاه تا صد سال آینده، موازنة رشد جمعیت در کشور بر هم خورد و ازنظر امنیتی دچار مشکل شویم. البته دربارة ‌اينکه برخي قوميت‌ها به دلايل سياسي جمعيت خود را افزايش داده‌اند، بزرگنمايي شده است. براي مثال، دربارة قوم بلوچ مطالعاتي انجام دادم و دريافتم که در اين قوم نيز کاهش رشد جمعيت وجود دارد؛ در دهة 1360 رشد جمعیت در قوم بلوچ بيش از هشت درصد است؛ درحالي‌که رشد جمعیت کل کشور 9/3 درصد بوده است؛ اما الآن ميزان رشد جمعيت در اين قوم به حدود چهار درصد رسيده است؛ يعني در مدت حدود بيست سال، جمعیت آنها نيز نصف شده است.

موضوع ديگر، رابطة‌ بین رشد جمعیت و توسعه‌یافتگی است؛ هرچه جامعه‌ای توسعه‌یافته‌تر باشد، رشد جمعیت در آن کمتر است. هرچه به تهران نزدیک‌تر می‌شوید، رشد جمعیت کمتر می‌شود. اگر ميزان رشد جمعیت در تهران بیشتر از جاهای دیگر است، دليلش مهاجرپذيري آن است، نه فرزندآوري بيشتر؛ اما در سیستان‌و‌بلوچستان، به‌دليل کاهش میزان توسعه‌یافتگی، ميزان رشد جمعیت بالاست. اگر سیاست‌های توسعه‌یافتگی و شهرنشيني را در اين استان اجرا کنيد، آمار رشد جمعیت آن به‌سرعت کاهش مي‌يابد. البته بايد به اين نکته نيز توجه داشت که قوم بلوچ، پایین‌ترین آمار مهاجرت‌فرستی را دارند؛ يعني جمعیتی که در استان تولید می‌شود، در همان‌جا مي‌مانند؛ درحالي‌که جمعيت بسياري از اقوام ديگر متحرک است. براي مثال،‌ گیلان کمترین رشد جمعیت را دارد؛ زيرا مساحت زمين در اين استان کم است. ازاين‌رو،‌ کسانی که بخواهند زیاد فرزند داشته باشند، بايد این زمین‌ها را دربين آنها تقسیم کنند. به همين دليل، فرزندان مجبورند به مناطق دیگر مهاجرت کنند؛ ولی در سیستان‌وبلوچستان مردم زندگی ساده‌ای دارند و توسعه‌یافتگی چنداني هم وجود ندارد و مهاجرت هم نمي‌‌کنند.

درمجموع، عوامل و متغیرهای اصلی تأثيرگذار در جمعیت بايد اولويت‌بندي، و سهم هرکدام مشخص شود. اينکه صرفاً عوامل سیاسی را برجسته كنيم، مشکل ما را حل نمی‌کند؛ زيرا براي ارائة راهکار بايد نقش هريک از عوامل مشخص باشد و روشن‌ سازيم که چه عاملی بیشترين تأثیر را در تحولات جمعیتی داشته است. آيا این عامل را می‌توانیم مهار کنیم یا خير؟ به نظر من،‌ دربين اين عوامل، مدرن شدن جامعه، صنعتی‌شدن، شهرنشینی، تحول در سبك زندگي و تحولات گفتمانی، اصلي‌ترين عامل در تحولات جمعيتي است.

پرسش: تحولات جمعیتی در ديگر کشورهای دنیا نيز وجود دارد؛ وجه تمايز اين تحولات در کشور ما در مقايسه با ساير کشورها در چيست؟

پاسخ: افزون‌بر کشور ما، برخي کشورهاي ديگر نيز در حال مدرن شدن هستند؛‌ ولي اين تحولات در ايران سریع‌تر رخ داد. چه‌بسا یکی از عوامل آن، اين باشد که پس‌از انقلاب، تعداد زيادي شبکه‌‌هاي بهداشت در روستاها، شهرها و استان‌های کوچک ايجاد شد که شعار «فرزند کمتر، زندگي بهتر» را ترويج کردند. همچنين سرعت شهرنشینی، شیوع رسانه‌های جدید مانند ماهواره، ویدئو، ‌اينترنت و شبکه‌‌هاي خانگي افزايش يافت و آنها نيز همين شعار را به جامعه القا کردند. رشد شديد تحصیلات مدرن دربين دختران و پسران ازيک‌طرف و نيز تلاطم‌‌‌ اقتصادي و افزايش تورم ازسوي‌ديگر، شيوع اين فرهنگ را بيشتر کرد. کشور ما، هم در دوران جنگ و هم بعدازآن،‌ دربین کشور‌های خاورمیانه بيشترين تورم را دارد. در دو سال اخير، ميزان تورم حدود سي يا چهل درصد بوده است. این تورم زياد، در خانواده‌ها اضطراب ايجاد مي‌کند. وقتي در اين شرايط اضطراب‌آلود به مردم توصیه مي‌کنیم بچه‌دار شوند، آنها اين پيام را در شبکة معنایی خود‌شان فهم مي‌کنند؛ وقتي موضوع خوبي مانند جمعيت را بيان مي‌کنيم، مخاطب ما افرادي هستند که دچار مشکلات اقتصادی فراواني‌اند. به همين دليل،‌ هرچه مسئولان بیشتر از فرزند‌آوری صحبت کنند، او بین خود و مسئولان کشور شکاف بیشتری احساس مي‌کند؛ و این مسئله برای نظام خطر دارد. پس در هنگام تبليغات براي افزايش جمعیت، باید کاملاً به اين نکته توجه داشته باشيم. اگر به‌طور مستقيم به موضوع اشاره کنيم، چه‌بسا نتيجة‌ ديگري داشته باشد و مردم اين سخنان را استهزا کنند. براي مثال، وقتي مسئولان در‌اين‌باره سخن مي‌گويند، مردم انواع جُک‌ها را براي يکديگر پیامک‌ مي‌کنند؛ درحالي‌که نبايد اين اتفاق بيفند. البته به‌جز افراد مذهبي و انقلابي که با سخنان مسئولان احساس تکليف مي‌کنند،‌ اين سخنان در اقشار مختلف جامعه تأثیر چنداني ايجاد نخواهد کرد و جامعه مسير خود را مي‌پيمايد.

موضوع مهمی که باید بر آن تأکید کرد، این است که جامعة ایران با بسیاری از جوامع دیگر تفاوت دارد؛ يعني جامعة ما احساسی، و رقابتي است و چشم‌وهم‌چشمی در آن بیشتر از جوامع دیگر است. در چنين جامعه‌اي،‌ وقتي رفتاري مد می‌شود، با سرعت زیادی شيوع پيدا مي‌کند؛ درحالي‌که در کشورهايي مانند هند، پاکستان، ترکيه و آمريکا اين‌گونه نيست. دكتر فرامرز رفیعی‌پور دو کتاب با نام‌‌هاي توسعه و تضاد وآناتومی جامعه نوشته‌ است. وي در کتاب توسعه و تضاد، با مقايسة فرهنگ ایرانی و فرهنگ آمریکایی و اروپایی، می‌گوید اختلاف طبقاتی ایران مانند آمریکا زیاد است، با این تفاوت که رقابت و چشم‌وهم‌چشمی در جامعة آمریکایی کم است؛ زيرا هرکسی از یک كشور و فرهنگي به اين کشور آمده است. در آمريکا فقط سرخ‌پوست‌ها بومی آنجا هستند و ديگران از کشورهاي ديگر آمده‌اند و در آمريکا زندگی مي‌کنند و همه یاد گرفته‌اند که براي خودشان زندگی کنند. براي مثال، اگر استاد دانشگاه با دمپایی در کلاس درس حاضر شود، کسی با تعجب به او نگاه نمی‌کند؛ در جامعة آلمان، رقابت زياد است چون تقریباً همه آلمانی هستند ـ غیر از اقلیت ترکي که رقابت دربين آنها زیاد است ـ اما فاصلة طبقاتی کم است؛ اما در جامعة ايران چشم‌وهم‌چشمی مانند جامعة آلماني، و فاصلة طبقاتی آن مانند جامعة آمریکاست. براي نمونه، حقوق و دستمزدمان کارمندی است، ولي مي‌خواهيم مانند استاد دانشگاه يا يک مهندس زندگی کنيم؛ یعنی حدود را نگه نمی‌داریم. پس شیوع جریان مد در جامعه خیلی زیاد، و جامعه احساسی است. البته اين مسئله مربوط به بعداز انقلاب نيست و پيشينه‌اي طولاني دارد. هرودوت، تاریخ‌نگار یونانی، دو هزار سال پیش در کتابش به قوم ایرانی اشاره کرده و گفته است هیچ ملتی مانند ایرانیان آداب‌ورسوم بیگانگان را تقلید نمی‌کنند؛ لباس پوشیدنشان را از مادها، و لباس جنگی‌شان را از مصریان تقلید کردند و... . یعنی این مسئله پیشينة تاریخی زیادی دارد که در طول زمان نيز عواملي باعث گستردگي آن شده است. امروزه نيز وقتي زني بخواهد فرزنددار شود، جامعه به او بد نگاه مي‌کند؛ يعني جامعه نوعي فشار رواني به فرد وارد مي‌کند. براي مثال، اگر از کسي بپرسيد اين فرزند چندم شماست، اگر فرزند چهارمش باشد، از گفتن آن شرم دارد و می‌گوید اين فرزند دومم است؛ یعنی در يک فضاي بسته و تحت فشار زندگی مي‌کنیم.

پيامدهاي كاهش جمعيت

به نظر من، باید ساختارهای فرهنگی جامعة ایرانی را به‌خوبي شناخت. به‌هرحال،‌ کاهش جمعيت و افزايش پديدة سالمندي پيامدهايي دارد که بايد بدان توجه شود. یکی از اين پيامدها، مشکلات اقتصادی است؛ زيرا شور و نشاط کار، مربوط به جمعیت جوان کشور است که خلاقیت و انرژی دارد. ‌حتی ازنظر سیاسی نيز جوانان تضمین‌کنندة انقلاب‌اند و در مواقع حساس مانند دفاع مقدس، از انقلاب دفاع مي‌کنند. پس با پیری جمعیت، نشاط اجتماعی و نیروی کار کم می‌شود.

 

مشکلات سالمندي

مسئلة دیگر، مشکلات مربوط به سالمندی است. امروزه کمتر از ده درصد جمعيت کشور، سالمند ـ بالاتر از شصت سال ـ است؛ ولی در سي‌ سال ديگر اين ميزان به سي‌ درصد مي‌رسد. بنابراين، حکومت باید برای مسئله چاره‌انديشي کند. براي مثال، اگر والدين ما هفت يا هشت فرزند داشتند؛ هنگامي‌که به سن پیری می‌رسند، مراقبت از آنها بر اين تعداد فرزند سرشكن مي‌شود؛ يعني در طول هفته هرشب، يکي از بچه‌ها، از والدين خود مراقبت، يا يک‌‌هفتم هزينه را پرداخت مي‌کند؛ ولی امروزه خانواده‌ها يک يا دو فرزند دارند. ازاين‌رو، هنگامي‌که به سن بازنشستگی می‌رسند، زحمات مراقبت از والدين بين اين دو نفر تقسيم مي‌شود كه طاقت فرساست در کشور چین سیاست تک‌فرزندی اِعمال می‌شود. براي مثال، پدر‌بزرگ و مادربزرگ، هرکدام یک فرزند دارند؛ اين دو فرزند وقتي باهم ازدواج مي‌کنند و يک فرزند مي‌آورند، چهار پدربزرگ و مادربزرگ و يک نوه، اعضاي اين خانواده‌اند. وقتي اين نوه ازدواج کند، اعضاي اين خانواده شش نفر مي‌شوند؛ يعني يک نوه بايد بار تکفل شش نفر را بر عهده داشته باشد و نمي‌تواند مسئوليت سنگين آن را بپذيرد. ازاين‌رو،‌ دولت باید هزینه‌های زیادی را صرف خانة سالمندان کند. ما نيز در آينده با اين پديدة‌ سالمندی مواجهیم.

تحول در الگو‌هاي تربيتي خانواده

موضوع ديگر،‌ تحول در الگوهای تربیتی خانواده است. امکانات خانواده‌های پر‌فرزند بین فرزندانشان تقسيم مي‌شود. اين تعداد زياد از کودکي باهم بازي مي‌کنند و فرا مي‌گيرند که چگونه باهم زندگي کنند. اين خانواده يک‌نوع جامعه‌پذیری دارند كه براي اجتماعي شدن فرزندان مناسب است؛ زيرا يکي از بچه‌ها مي‌خواهد ساعت ده بخوابد،‌ دومي مي‌‌خواهد درس بخواند،‌ سومي تلويزيون تماشا مي‌کند و...؛ اين افراد بعد از دعوا مجبورند با همدیگر بسازند؛ يعني الگوی همزیستی اجتماعی را با يکدیگر در خانواده تمرین مي‌کنند. درنتيجه وقتي وارد جامعه مي‌شوند، چون محرومیت و مشکلات اجتماعي را تجربه کرده‌‌اند، می‌دانند چگونه باید با اين مسائل مقابله کنند؛ ولی در الگوهای خانوادگی تک‌فرزند، بيشتر پدیدة فرزند‌سالاری اتفاق می‌افتد؛ درحالي‌که در خانواده‌های پرجمعیت، فرزند‌سالاری وجود ندارد؛ زيرا چنين خانواده‌هايي با اقتدار پدر و مادر اداره مي‌شود. هم‌اكنون‌ در کشور چين پس از اجراي سياست تك‌فرزندي چهار پدربزرگ و مادربزرگ یک نوه دارند و این نوه چون مورد محبت همة آنهاست، لوس پرورش مي‌يابد، دارايي اضافه وزن است و در آینده با مشکلاتي مواجه خواهد بود. در خانواده‌های پرجمعیت گسست نسلی نيز کمتر اتفاق می‌افتد؛ زيرا والدین بیشتر مي‌توانند تجربیات خود را به نسل بعد انتقال دهند و پیوند خانوادگی را عميق‌تر کنند؛ ولي در خانواده‌های کم‌فرزند، گفتمان فردگرایانه بیشتر بازتولید می‌شود.

 

نقش آموزه‌هاي ديني در تحولات جمعيتي

در آموزه‌هاي اسلامي پاداش‌هایی براي فرزند‌آوری در نظر گرفته شده است؛ مانند اينکه مادر براي هر بارداري اجر زيادي مي‌برد؛ با شيردادن ملايکه بر شانة او می‌زنند و می‌گویند از گناهانت فارغ شدي و دوباره زندگی را از نو شروع کن؛ هر مکش که فرزند براي خوردن شير مي‌زند، اجر آزاد کردن بنده‌ای در راه خدا را دارد؛ تحمل مشقت‌های فرزند‌آوری ثواب فراوان دارد و...؛ ولي در خانواده‌های کم‌فرزند مادر از بخشي از اين پاداش‌ها محروم است. هرچه تعداد فرزندان بيشتر باشد، پاداش‌های الهی نيز براي والدين بيشتر است. در روايات آمده است که اگر فرزندان، قبل از بلوغ یا در دوران جنینی بمیرند، شفیع مورد قبول پدر و مادرشان مي‌شوند؛ فرزندان خردسال برای پدر و مادر استغفار مي‌کنند؛ فرزند بزرگ‌سال اگر منحرف شود، پدر و مادر ضرر نکرده‌اند،‌ ولي اگر فردي صالح شد، هر عمل خيري انجام دهد،‌ ثواب آن برای پدر و مادرش نيز مي‌باشد؛ یعنی این باقیات‌ ‌صالحات، ذخيره‌اي براي پدر و مادر است. پس کم‌فرزندی به‌معنای محروم شدن از بخشی از این پاداش‌هاست.

در خانواده‌های پرجمعیت، الگوی تقسیم کار و تفکیک جنسیتی نقش‌ها بیشتر رعايت می‌شود و ساختار خانواده با الگو‌هاي دینی هماهنگ‌تر است؛ یعنی هرچه خانواده کم‌فرزند‌تر باشد، زن تمايل بيشتري براي مستقل بودن دارد. درنتيجه، الگوی تفکیک جنسیتی نسل‌ها به هم مي‌خورد. فرصت اشتغال زن در خانواده‌های کم‌فرزند بیشتر است و اين به‌طور غیر‌مستقیم در ساختار خانواده تأثیر‌گذار است.

نکتة‌ ديگر اين است که وابستگي عاطفی پدر و مادر به فرزندان موجب مي‌شود تا سختي‌هاي زندگی را راحت‌تر تحمل‌ کنند. ميزان طلاق در اوایل ازدواج که هنوز فرزندي وجود ندارد، بیشتر است. نيز طلاق‌ها در چهار يا پنج‌ سال اول زندگی اتفاق می‌افتد. به‌علاوه فرزندآوري باعث بلوغ فکري پدر و مادر مي‌شود. درواقع، هرچه تعداد فرزندان بيشتر باشد، والدين آن‌قدر سرگرم پرورش و امور آنها مي‌شوند که ديگر فرصتي براي فکر کردن دربارة مسائل اختلافي و مسائل شخصي خود ندارند؛ يعني توجه به خود در خانواده‌های پر‌جمعیت کم است؛ زيرا مجبورند وقت زيادي برای فرزندان صرف کنند. درنتيجه فرصت زيادي براي انجام دادن امور شخصي خود پیدا نمی‌کنند و مشکلات در خانواده به وجود نمي‌آيد.

 

رابطة بين تحولات جنسي و تعداد فرزندان

به نظر مي‌آيد بین میزان تعداد فرزندان و تحولات جنسی ارتباطي وجود دارد؛ زيرا زمان شور جنسی زن معمولاً از هفده سالگی تا حدود چهل سالگی است؛ زن در اين بازة زماني مطالبات جنسی دارد؛ اگر شور جنسي او با فرزند‌آوری مهار شود، يعني انرژی‌های بدن او صرف زایمان و شیر دادن فرزند شود، شور جنسی او کاهش مي‌يابد و درنتيجه مطالبة جنسی‌اش کم می‌شود؛ اما در جوامعی که خانواده‌ها تک‌فرزند، کم‌فرزند و بی‌فرزندند، یا دختر فرصت ازدواج پیدا نمی‌کند تا بخواهد به مادری فکر کند، مطالبات جنسی بالاست. زن می‌خواهد جوانی کند. در چنين جوامعي با اخلاق جنسی سختگیرانه، این زن به سختی مهار می‌شود. به نظر من، اين‌که جوامع اروپایی از دهة 1960 به بعد هم با کاهش موالید مواجه شده‌اند و هم انقلاب جنسی دربين آنها رخ داده است. مي‌تواند نشان از همبستگي اين دو پديده داشته باشد. از دهة 1370 تحولات جنسی در ایران نيز شيوع پيدا کرده است. پيش‌ازاين، در سال 1345 خانم فرمانفرما تحقيقي دربارة‌ روسپیان انجام داده است. وي نتيجه مي‌گيرد که روسپیان افرادی با ضریب هوشی پایین و داراي خانواده‌هايي هستند که ازنظر اقتصادی مشکل دارند. ازاين‌رو، به‌دليل مشکلات معيشتي به اين کار روي مي‌آورند. پس از ايشان، تا سال 1385 تحقيق کاملي انجام نشده است. در سال 1385 آقای سعید مدنی، يکي از جامعه‌شناسان کشور تحقيقي در‌اين‌باره انجام داده است. تحقيق او نشان مي‌دهد که در طي اين چهل سال، ‌معادلة‌ روابط نامشروع جنسي تغيير کرده است؛ روسپیان زنانی تحصیل‌کرده‌اند که مشکلات خانوادگی خاصي ندارند؛ بسياري از آنها شوهر دارند و شوهرانشان از اين کار آنها باخبرند؛ آنها اين کار را مکمل معیشتی خود مي‌دانند؛ ضريب هوشي اين افراد پايين نيست و مشکلات رواني هم ندارند، بلکه اين کار را انتخاب کرده‌‌اند؛ يعني روسپی‌گری انتخابی است، نه اضطراری و براي حل ضرورت‌هاي اقتصادي.

 

آقاي مسعود ده‌نمکي در فيلم «فقر و فحشا» به اين نکته توجه نکرده است که بين احساس فقر و خود فقر تفاوت وجود دارد. بسياري از افرادي که به نان شب خود محتاج نيستند،‌ خود را با ديگران مقایسه مي‌کنند. براي نمونه، وقتي زني مي‌بيند همسايه يا يکي از اقوام او روزانه پنجاه هزار تومان خرج خود، و يا با فلان ماشين گردش مي‌کند، او نيز وسوسه مي‌شود و براي کسب پول به روسپی‌گری روي مي‌آورد. افزون‌براين، امروزه با پدیده‌ای غیر از روسپی‌گری مواجهيم و وقوع روابط جنسی، بدون دریافت پول رواج يافته است. این پديده روسپی‌گری نیست؛ بلکه روابط آزاد جنسی است و آمارها نيز نشان‌‌دهندة‌ آن است که به مرحلة هم‌جنس‌گرایی نزديک شده‌ايم؛ اما با توجه به فضاي فرهنگي اسلامي جامعه، برخي آمارها بدست نمي‌آيد.

به نظر مي‌آيد در جاهایی که ذهن زنان جامعه درگیر فرزند‌آوری است و براي مثال، خانواده‌ها سه يا چهار فرزند دارند، معمولاً با بزهکاری جنسی مواجه نیستیم. اين نيازمند تحقيق است تا بررسي شود بزهکاری‌های جنسی بیشتر در چه طبقه‌ای از زنان وجود دارد. خانم دکتر الهه حجازی، اولین زن دکترای حقوق و جزا در ایران، در دهة 1340 در کتابي با عنوان جرائم زن در ایران بيان مي‌کند که تمايلات بزهکارانه در زنانی که تجربة مادری ندارند، بیشتر است. به‌هرحال موضوع تحول در مناسبات جنسی نيازمند تحقيق و بررسي است.

ما در آینده با خانواده‌هايی مواجه خواهیم بود که پیوندهای رحمی ندارند يا اين پيوندها در آنها بسيار ضعیف است؛ فرزندان ما چقدر با والدین خود ارتباط دارند؟ این مسئله‌ای است که در آینده با آن مواجه خواهیم شد.

 

رابطة بين تحولات جمعيتي و موازنة‌ تعداد دختران و پسران

مسئلة دیگر این است که در همة‌ دنیا، موازنة تولد کمی به‌نفع پسرهاست؛ يعني 102 تا 104 پسر دربرابر 100 دختر. اما اگر جامعه به‌سمت تک‌فرزندی برود، احتمال دارد اين موازنه به هم بخورد. براي مثال،‌ در کشورهایی مانند چین، هند و آذربایجان که سیاست‌های تک‌فرزندی داشتند، موازنة جمعیت دختر و پسر، زیاد تغییر مي‌کند. در برخي از کشورها نسبت پسر به دختر 117 به 100 است؛ به‌ويژه در هند، تعداد پسران در سن ازدواج تا چند سال دیگر دو برابر تعداد دختران در سن ازدواج خواهد بود. این يک هشدار برای جامعه است؛ زيرا وقتی تمایل به فرزند‌آوريِ بيشتر کم شود، مردم از ابتدا جنسيت فرزند را پس از سونوگرافي انتخاب مي‌کنند؛ به‌ويژه در جوامعی که به فرزند پسر بيشتر اهمیت می‌دهند. بنابراين، بايد در‌اين‌باره چاره‌انديشي کرد؛ زيرا چه‌بسا مشکلاتي که امروزه کشورهای دیگر با آن درگيرند،‌ در آینده در کشور ما نيز رواج يابد.

 

ضرورت توجه به مطالعات آينده‌نگرانه دربارة مهاجرپذيري

با توجه به اينکه کشورهای اروپایی با مشکل کم‌جمعیتي مواجه‌اند،‌ مجبورند كارگران مهاجر ديگر کشورها را بپذيرند. هنگامي‌که تعداد زيادي مهاجر وارد کشوري شود، بافت فرهنگی آن کشور به هم مي‌‌خورد. براي مثال، یکی از مشکلات جامعة آلمان، جمعیت چندميليوني ترک‌هاي آن است. در کشور فرانسه به‌رغم‌اينکه سياست تسامح ديني ندارند و هماهنگي فرهنگي براي آنها مهم است، حدود پنج ميليون مسلمان زندگي مي‌کند. باید تصور کنیم که اگر در پنجاه يا صد سال آينده کشور ما دچار پيري جمعيت شود، آیا سیاست‌ مهاجرت‌پذیری خواهيم داشت يا خير؛ از چه کشورهایی بايد مهاجر بپذيريم؛ از کشورهاي سني يا شيعه. بنابراين، بايد دربارة‌ اين مسائل مطالعات عميقي انجام شود.

 

پرسش: به نظر شما، پس از مرحلة شناسايي علل و عوامل تحولات جمعيتي، با توجه به موقعيت کشور، چه راهبردهايي را بايد در نظر بگيريم تا اهداف مورد نظرمان تحقق يابد؟

پاسخ: در ابتدا بايد پرسيد که آيا این روند، قابل برگشت است یا خير؟ با توجه به اينکه بسياري از اين تحولات در مقياس جهاني در حال رخ دادن است و رسانه‌های مدرن،‌ اعم از شبکه‌های ماهواره‌ای، اینترنت و... عوامل موجدة آن را در کل دنيا تبليغ مي‌کنند، چه‌بسا ما نتوانيم در مقیاسي ملی با اين پديده مقابله کنيم. بنابراين، بايد خود را براي پيامدهاي ناشي از كاهش جمعيت آماده کنیم. به‌فرض، اگر نتوانیم جلوی این روند را بگیریم، با چه مسائلی در آینده روبه‌رو خواهيم شد؟‌ برای تبعات سالمندی، مهاجر‌پذیری و مسائل امنیتی چه راه‌‌حلي داريم؟ این یک سناریو است که باید به بررسي آن بپردازيم. یعنی همیشه باید این فرض را در نظر بگيريم که که نظام نتواند در مهار تحولات جمعیتی موفق شود؛ اما باید بتوانيم پیامدهای آن را بررسی، و خودمان را براي مقابله با آنها آماده کنيم.

 

ضرورت تشکيل شوراي جمعيت

حال اگر فرض کنیم که اين مسئله یک‌سري راهبردهای اجمالی دارد، يعني تاحدودي بتوانيم در اين تحولات تأثيرگذار باشيم،‌ پیشنهاد مي‌کنيم در کشور يک شورای جمعیت شکل بگيرد؛ یعنی کارشناسان و نخبگان رشته‌‌ها و عرصه‌هاي مختلف، مانند فقه با رويکرد حکومتی، اخلاق، تربیت، روان‌شناسی، جامعه‌شناسی، حقوق، مدیریت، سیاست و امنیت، سیاست‌گذاری اجتماعی، سیاست‌گذاری فرهنگی، بهداشت و ديگر عرصه‌های تخصصی بايد باهم گفت‌و‌گو کنند و ابعاد مختلف اين مسئله را با نگاهي تخصصي،‌ و با رويکردي آينده‌نگرانه بررسي کنند و درنهايت يک بستة پیشنهادی ارائه دهند که بخشی از آن به طور مستقيم ناظر به جمعیت باشد؛ یعنی بیشترین راهبردهاي ما مربوط به اموري است که بطور خاص مقولة جمعیتي نيستند، ولی در تحولات جمعیتي تأثير‌گذارند. براي مثال، الگوهای خانه‌سازی مانند طرح مسکن مهر بدين‌معناست که قصد داريد جمعیت زیادی را در فضاي حدود شصت تا هفتاد متر، با یک اتاق، یک آشپزخانه و سالن پذيرايي جاي دهيد؛ اين يک اتاق، محل استراحت پدر و مادر است؛ حال اگر اين خانواده فرزند يا ميهماني داشته باشد، بايد او را کجا بخواباند؟ آیا تصویری از اين موضوع داریم؟ بنابراين، سیاست‌هایی که در کشور اعمال می‌شود، باید باهم هماهنگ باشند. فرهنگ آپارتمان‌نشینی اقتضای دیگری دارد و با جمعیت، ناسازگار است. فرهنگ توکل بر خداوند و رزاقیت الهی در جامعة اسلامی تأثيرگذار است؛ هنگامي‌که مردم رزق و روزي را از خداوند مي‌دانند، يک‌‌نوع تأثیر در موضوع جمعیت دارد، و آن‌گاه که نگران خرج و رزق فرزندند، تأثیري ديگر دارد. پس بايد گفتمان دینی را در جامعه رواج دهيد تا تأثيرگذاري واقعي خود را نشان دهد. اينکه خداوند در مناسبات زندگي ما دخالت مي‌کند؛ يا اگر استغفار کنيد، خداوند ازطريق اموال و فرزندان به شما کمک مي‌رساند؛ اگر نماز شب بخوانید روزی‌تان زیاد مي‌شود؛ يا اينكه غم رزق نداشته باشید و به خدا اعتماد كنيد؛ اين عوامل در تحولات جمعيتي تأثيرگذارند. ازاين‌رو، کارشناس حوزة کلام و فقه و کارشناس اخلاق باید در اين شوراي جمعيتي حضور داشته باشند تا بگويند چگونه بايد اخلاق مردم را متحول کنیم. در مسئلة جمعیت نمي‌توانيم برخي از تحولات را اصلاح کنيم. براي نمونه، نمي‌توانيم مانع روند شهر‌نشینی شويم؛ ولي مي‌توانيم به دولت پیشنهاد دهیم سیاست‌هایش را به‌سمت تمرکز‌زدایی سوق دهد و صنایع را کوچک کند؛ زيرا وجود صنایع بزرگ بدين‌معناست که جمعیت باید از جاهای دیگر براي اشتغال به اين مکان مهاجرت کنند. براي مثال،‌ پارس جنوبی پنجاه هزار کارگر نياز دارد که بايد از شهرهاي ديگر تأمين شود؛ ولي معدن منگنز در کنار روستاي ونارچ قم مانع از مهاجرت اهالی روستا شده است. اگر برخي از صنایع کوچک مانند بافندگی و ریسندگی ايجاد شود، سیاست دولت به‌سمت منطقه‌ای کردن صنعت است. نمونة‌ ديگر اينکه،‌ گلپایگانی‌ها می‌گویند الآن جمعیت گاوها با بیست سال پيش قابل مقایسه نیست. چرا؟ یک علت آن سیاست‌های دولت است. سیاست‌های بهداشتی به‌گونه‌ای تنظیم می‌شود که کسی در خانه‌اش گاو‌داری نداشته باشد؛ اما ازطرف‌ديگر به صنایع بزرگ مانند شرکت پگاه اجازه مي‌‌دهد تا دو هزار گاو از کشورهاي خارجي وارد کند؛ درحالي‌که سياست کشور هلند این‌گونه نیست و مأموران بهداشتی به خانه‌ها می‌روند و به آنها کمک مي‌کنند؛ یعنی برای شما سود اقتصادي دارد که سه يا چهار گاو در خانة روستایی داشته باشید و دولت از اين طرح حمايت مي‌‌کند. کشور هلند اين‌گونه خود را به قطب دامداری دنیا تبديل کرده است. دولت درب خانة آنها محصولاتشان را می‌خرد و ديگر شخص دغدغة بازاریابی ندارد و این باعث مي‌شود افراد به شهرها مهاجرت نکنند. پس صنایع و سیاست‌های بهداشتی و اقتصادی ما باید به‌سمت تمرکز‌زدایی پيش رود. همچنين نظام آموزشی ما باید متحول شود؛ زيرا نظام آموزشی فعلي در خدمت زنانگی و مردانگی و خانواده نیست؛ يعني عناصر مورد نیاز برای بازار کار را تربیت مي‌کند اما برای خانواده تربيت نمي‌شوند. ازاين‌رو، بايد نظام آموزشی‌مان را متناسب با ويژگي‌هاي زنانه و مردانه، بازسازي کنيم. براي نمونه، در دانشگاه روان‌شناسي پسران را به دختران آموزش دهيم تا بدانند وقتي وارد زندگی خانوادگی مي‌شوند، همسرشان یک‌سری تفاوت‌ها با آنها دارد که بايد آن را رعايت کنند. به پسران نيز بايد ویژگی روانی دختران و قاعدة زندگی کردن با آنها را بياموزيم. اما امروزه وقتي دختران و پسران فارغ‌التحصیل می‌شوند، با سبک هيچ زندگی اقتصادی آشنا نیستند. دختران بايد بدانند که اگر شوهر بیکار شد، چگونه بايد رفتار کنند تا کمترین فشار به او وارد شود؛ چگونه به شوهر روحیه دهند و او را تشویق کنند تا به زندگی عادی برگردد. پسران نيز با قواعد زندگي آشنايي کافي ندارند؛ اگر دو فرزند پيدا کردند، زندگی را چگونه با این شرایط تطبیق دهند. پس باید نظام آموزشی رسمی در مدارس، و آموزش غیر‌رسمی در رسانه‌ها اصلاح شود. اين مسئله تنها دربارة موضوع جمعیت نيست؛ بلکه ساختار‌های اقتصادی نيز باید متحول، و زندگی اقتصادی ما بر قناعت متکی شود. اگر بتوانيم الگوي سبک زندگی را تغيير دهيم و قناعت پیشه سازيم، بسياري از مشکلات ما حل خواهد شد.

 

ضرورت تغيير در رويکرد سلامت

مسئلة بعدي تغییر رویکرد سلامت است؛ زيرا کارشناسان حوزة سلامت، مردم را می‌ترساندند؛ متخصصان سلامت به‌طور رسمی اعلام کردند که فاصلة بین دو فرزند باید پنج سال باشد و زیر بیست سال و بالاتر از 35 سال بچه‌دار نشويد، و بیشتر از سه فرزند هم نداشته باشید. حال پرسش اين است که اگر بهترین سن زادآوری بین 20 تا 35 سال است، تعداد فرزندان بايد چهار نفر شود؛ درحالي‌که سه فرزند را پيشنهاد مي‌دهند؛ چرا حاصل جمع و تفریق‌ها باهم نمي‌سازد؟ نکتة ديگر اينکه، این فاصلة پنج سال را بر چه اساسي به ‌دست آورده‌اند؟ آيا در چنين موضوعاتي بايد صرفاً بر اساس موازين پزشكي داوري كرد؟ مشکل جامعة ما این است که پزشک، متصدی مسئلة جمعیت می‌شود و این خطاست؛ درحالي‌که اگر شوراي جمعيتي داشته باشيم، کارشناس تربیتی فرصت مي‌كند تا بيان کند که اگر فاصلة بین فرزندان کمتر باشد، برای نشاط آنها بهتر است. براي مثال، اگر یکی از فرزندان پنج سال و فرزند بزرگ ده سال داشته باشد، فرزند بزرگ‌تر کمتر علاقه دارد با فرزند پنج‌ساله بازی کند؛ اما اگر فاصلة بين آنها کم باشد، باهم هماهنگ مي‌شوند و این برای نشاط فرزندان بهتر است. ازاين‌رو، باید در سیاست‌های ناظر به سلامت جامع‌نگرتر باشيم، در برنامه‌ها‌يمان بومی‌سازی کنیم و بیانیة نهادهای بین‌المللي را وحي مُنَزل تلقي نکنيم.

 

توجه به سياست‌هاي تشويقي

سیاست‌های تشویقی بايد به‌گونه‌اي باشد که پدر و مادر خودشان به اين نتيجه است كه فرزند‌آوری براي آنها سودمند است. براي مثال، بايد اولویت اشتغال را به کسانی داد که سرپرست خانوارند؛ اما اين کار نبايد ازروي اجبار باشد. امروزه کارفرمای بخش خصوصی تمايل دارد از دختران مجرد براي کار استفاده کند؛ زيرا هم کمتر پول مي‌دهد و هم آنها را بيمه نمي‌کند. اگر سیستم نظارتی فعال‌تر باشد، کارفرما مجبور مي‌شود همة حقوق و مزایاي آنها را پرداخت کند. ازسوي‌ديگر، اگر کسی افراد مجرد را جذب بازار کار کرد، به‌جای‌اینکه 23 درصد حق بیمه را کارفرما، و هفت درصد را کارگر بدهد، سي درصد را کارفرما پرداخت کند؛ اما اگر سرپرست خانوار را جذب بازار کار کرد، به‌جاي 23 درصد، پانزده تا هفده درصد از او بگیریم. دراين‌صورت،‌ کارفرما تمايل پيدا مي‌کند تا افراد سرپرست را جذب کند. همچنين والدين قانع می‌شوند که اگر فرزندشان ازدواج کند، آيندة شغلي بهتري خواهد داشت.

دولت بايد توجه داشته باشد که سياست‌‌هاي تشويقي پايدارتري براي خانواده‌ها در نظر بگيرد. براي مثال،‌ اگر براي هر فرزندي يک سکه به عنوان تشويق در نظر بگيرد تا هزينه‌‌هاي بيمارستاني او تأمين شود، والدين چنين با خود مي‌‌انديشند که بعدازآن، بايد ماهيانه چهل تا پنجاه هزار تومان خرج پوشاک فرزند کنند،‌ و چون ازنظر اقتصادي براي آنها مشکل است، کمتر استقبال مي‌کنند. پس باید مشوق‌های پایدار‌تری داشته باشیم؛ مانند اينکه نگرانی از آینده را کم کنيم. براي نمونه، دولت ماهیانه برای فرزندان مبلغي را ذخيره کند تا وقتی به سن ازدواج مي‌رسند، بتوانند با آن جهيزيه يا مسکن تهيه کنند؛ یعنی سیاست‌هایمان بايد باعث تشويق به ازدواج شود. افزون‌براين، بايد فرهنگ ازدواج ساده را نيز ترویج کنیم.

نکتة‌ پاياني، تدوین الگوی بهره‌وری از منابع است. اگر ما به‌دنبال افزایش جمعیت باشيم،‌ ولی دولت الگوی تخصیص منابع را تدوین نکند، در آینده با نابودی منابع طبیعی و اقتصادی در کشور مواجه خواهيم شد. بنابراين، وقتي مسئله‌اي مانند جمعيت را مطرح مي‌سازيم، بايد به جوانب مختلف آن توجه کافي داشته باشيم.

 



[1]. رئيس دفتر مطالعات و تحقيقات زنان حوزة علمية قم.

[2]. در اين مصاحبه واژة گفتمان را در معناي روان‌تري معادل شبكه معنايي به كار برديم و التزامي به تمام لوازم معنايي گفتمان در ادبيات علوم اجتماعي ندارم.

 
  • قبلی
  • بعدی

اااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااامحبوب ترین مطالب

  • محرک های جنسی
  • آداب زفاف و زناشویی در اسلام
  • خانه داری
  • فرهنگ خانواده
  • تغذیه کودکان
  • نیمه دیگرم
  • مشاور شما
  • روزی حلال
  • 9 ماه انتظار
  • رازهایی درباره زنان
  • کودک نابغه
  • کودک نامه
  • برای تمام خانواده ها ( جلد اول )
  • آداب عشق ورزی
  • دانشتنیهای زناشویی
  • پاداش رنج های زندگی
  • راهنمای خانواده
  • رازهایی درباره زندگی
  • صمیمانه با همسران
  • فرزند نابغه من

  • سامانه شبکه مبلغین جمعیت
  • مقالات
  • محصولات مبلغ فرزندآوری
  • ارسال آثار
  • گروه شبکه اجتماعی جمعیت
  • ابلاغیه
  • اخبار
  • همایش ها
  • روزنامه
  • عکس
  • طراحی و عکس
  • پوستر
  • کاریکاتور
  • آثار تولیدی
  • بروشور
  • اینفوگرافی
  • نشریات
  • معرفی کتاب
  • کتب
  • مقالات
  • جزوات
  • مجلات
  • contactkv
  • آیات وروایات
  • بیانات رهبری
  • روزنامه
  • پاورپوینت ppt
  • اسلاید
  • جداول
  • نمودار
  • صوت
  • فیلم
CSS Valid | XHTML Valid | Top
Copyright © Yougrids 2025 All rights reserved. Custom Design by Youjoomla.com
YJSimpleGrid Joomla! Templates Framework official website
مقالات